شب ها ازدرد لگن وبدن خواب ندارم تاصبح پهلوبه پهلومیشم شوهرمم عادتشه هرشب ازپشت سفت بغلم میکنه ولی الانکه باردارم دستش سنگینه برام روبدنم احساس سنگینی میکنم بدن دردمیگیرم طوری سفت میگیره برام سخته پهلوبه پهلومیشم چندبارم بطورغیرمستقیم گفتم ولی به روی خودش نمیاره الان چطورمستقیم بهش بگم که بهش برنخوره؟

خوشبحالت یکی هس محکم بغلت کنه عوضش

واااي اين پهلو و لگن واقعا پدرمنو در اورده

منکه از ترس اینکه یه وقت تو خواب پاشو نندازه رو شکمم بالشت گذاشتم بینمون
سر شب تا بیدارم میزارم بغلم کنه بعد میگم خو بسه دیگ شب بخیر و بالشتو میزارم وسطمون

غیر مستقیم چرا
منم اصلا تحمل نداشتم از خیلی وقت پیش یکم با فاصله میخابم اگه دستش بیاد روم انگار وزنه صد تنی رومه بهش گفتم خودشم رعایت می‌کنه

من رک میگم ولم کن یا ننداز خودتو روم...دیگه اونم خیلی کم میاد یه مدت اصلا پتوهامونو جداکردم

وای شوهر منم خیلی بهم وابسته س تا به من نچسبه خوابش نمیبره دستشم سنگینه من که میگم آی خفه شدم😂

من نمیزارم بیچاره بهم دست بزنه تا دستشو میزاره احساس خفگی بهم دست میده حتی پتو هم باهاش نمیزارم رو خودم ملحفه میزارم اون پتو میزاره رو خودش همش احساس خفگی دارم

مستقیم بگو بدنم ضعیف شده دستت برام سنگینه
من ک دستش از جفتم رد میشه هی میگم آیییییی سنگینه فشار دادی هی میگ‌من فشار ندادم میگم بله فشار دادی 🤣