۴۱ پاسخ

اپیدورالم گرفتی عزیزم؟

عزیزم بیمارستان شوشتری خوب بود؟؟ چقد شد هزینه اش؟؟

وای عزیزم خیلی خوشحال شدم تاپیکت رو دیدم الان یه لحظه گهواره رو که باز کردم پیامت اومد خیلی خیلی مبارکه گلم

عزیز دلم مبارک باشه 😍😍
بیمارستان زینبیه درست نشد؟ هنوز حافظ؟ من پنج هفته پیش حافظ بودم الان جابع جا نشده ؟

خداروشکر مبارکه

خوبه عزیزم خوش به حالت که زایمان کردی به سلامتی

بسلامتی عزیزم مبارک باشه

کی دختر خوشکلمون رو میبینیم

الهی خدا رو شکر
خیلی خوشحال شدم برات اشکم در آمد

خداروشکر وای کی میشه منم زایمان کنم

ایجان خداروشکر عزیزم مبارکت باشه 💕🐣

خداروشکر عزیزم

مبارکه گلم

خداراشکر عزیزم

خداروشکر عزیزم بسلامتی دلخوشی گلم خدا برا من دعا کن پسرم بغل کنم دل تو دلم نیس

خداروشکر عزیزم

مبارک باشه عزیزم ❤️ دیشب ساعت 2:45 ساعتو دیدم یادت افتادم برات دعا میکردم زایمان کرده باشی چون بچه اولت بود تجربه نداشتی دلم می‌سوخت 🥺 خداروشکر بسلامتی تموم شد دیگه 🌷

اخی عزیزم قدمش مبارک باشه بسلامتی🥹😍

عزیزممممم بسلامتی انشاالله قدمش پرازخیر و برکت و اتفاقای خوب باشه

خداروشکر عزیز دلم

خداروشکر
مبارک باشه به سلامتی

سوال مامانای عزیز من تو ۳۱ هفته هستم بچه فقط تو شکمم هست اصلا تو لگن نیست الان دو هفته هست که کشاله های رونم درد میگیره صبح ها یوقتایی احساس درد پروئیدی خفیف دارم دکتر گفته استراحت کن
شماها این تجربه رو داشتید من یه مقدار نگرانم

خدا رو شکر

وای مبارکه عزیزم

بسلامتی عزیزم خیلی خوشحال شدم برات قدم دخترتم مبارکه ان شاءالله پر رزق و روزی باشه براتون❤️😍
دعا کن منم به راحتی فارغ بشم❤️
اگه تونستی تجربه زایمان طبیعی رو‌حتما برامون به اشتراک بزار🙏🏻

ب سلامتی عزیزدلم 😍
خداروشکر دخترت صحیح و سالم بغلته💕💒🍭🌷

خدارو شکر عزیزم انشاالله به سلامتی 'برا مام دعاکن

سلام عزیزم مبارک باشه😍😍😍

بسلامتی عزیزم. قدمش پر خیر و برکت 🩷🌱🫂

خداروشکر عزیزم چشمت روشن🥰❤️

اخرین سونویی ک رفتی چند کیلو بود عزیزم چند هفته؟

به سلامتی مبارک باشه
چی شد که کیسه اب پاره شد؟

تو که به سلامت زایمان کردی برای ماهم دعاکن ماهم طبیعی بچه مون بدنیا بیاد از چند هفته پیادروی وگل مغربی ورابطه رو شرو ع کردی ؟

چی کاری پاره شد کیسه ابت

خداروشکر بسلامتی مبارک باشه

سلام عزیزم بسلامتی مبارکت باش ایشاا.... خوش قدم باش پر از برکت باش پاقدمش.میگم وقتی طبیعی بودی سون چرا گذاشتن؟

بسلامتی عزیزم مبارک باشه دعا کن منم زود زایمان کنم 🥰😘

چجوری طبیعی هم سوند وصل میکنن مگه🥲🥲🥲🥲🥲

دردات چند دقیقه بود وقتی 2سانت بودی

خداروشکر گلمممممممممم

خداروشکر عزیزم خیلی تو فکرت بودم

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ ماهگی
#تجـربه زایـمان طبیعی
برای 19ام دکترم تاریخ زد گفت برای معاینه لگن بیا مطب، خلاصه ساعت 3رفتم معاینه کرد گفت لگنت ماشاالله خیلی خوبه 3سانتم باز هستی، ی سانت دیگه باز شه بستری میشی، خلاصه بعد معاینه دردام شروع شد و به لکه بینی افتادم ساعت 4بود رفتم زایشگاه بستری شدم با 4سانت دردام بیشتر و بیشتر میشد طوری که جیغ میزدم، تیر میکشید زیر دلم درد پریودی شدید داشتم خلاصه خیلی معاینه کردن و دیدن همونم شیاف گل مغربی گذاشتن بی فایده بود دکتر اومد کیسه آبو پاره کرد بعد پارگی کیسه آب دردام شدید و شدیدتر شد طوری که صدام تا اسمون میرفت جیغ میزدم هی از تخت بالا و پایین میومدم فایده نداشت مرگ خودمو با چشمای خودم میدیدم انموقع توسل کردم به بی بی فاطمه زهرا کمکم کنه
دوباره اومدن معاینه کردن 8سانت بودم بردنم اتاق زایمان با چنتا زور زیاد پسرم بدنیا اومد اونقد درد داشتم حتی متوجه نشدم کی پسرمو گذاشتن رو شکمم خلاصه بخیه زدن پارگی زیاد داشتم البته بی حسی زدن و بعد اومدم بخش مامانمم اونجا بود فعلا تو بخش هستم تا ببینم منو و گل پسرم کی ترخیص بشیم، پسرمم چون ی ذره اب دهنش رفت بود بردنش اطفال گفتن چیز خاصی نیس خداروشکر سالمه فقط ی چن روز باید اینجا بمونه
اینم از تجربه من❤
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۱ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمانم😶🤍
۱۲خرداد ساعت۱۷:٠۵ جانان خانوم بدنیا اومد
۳۸هفته و ۳روز بودم که برای معاینه تحریکی رفتم کلینیک ماماهمرام تا معاینه عادی رو شروع کرد کیسه ابم پاره شد گفت نشتی داشته متوجه نشدی و معاینه تحریکی رو انجام نداد سریع فرستاد بیمارستان بستری شدم با دو سانت درد نداشتم قرص زیرزبونی گزاشتن ساعت ۱۲ ظهر دردام شروع شد کمکم شدید شد و فاصله هاش کمتر یکم بعد معاینه شدم سه سانت بودم هنوز بعدش شدت دردها زیاد شد و فشار شدیدی پایین احساس میکردم تا پنج بعدازظهر که دردهامو کشیدم بعد اومدن معاینه گفتن موقع زایمانته که اونوقت ماماهمرام رو تماس گرفتن اومد تو چند ساعت فول شده بودم و با شدت دردی که داشتم معاینم نکردن یهو با گفتنایه خودم معاینه کردن بعد هم با چند تا تلاش و زور زدن با کمک ماماهمرام و چند تا برش زایمان شد فقط مامانای گل من قبلش پیاده روی میکردم هر روز و چند روز قبل زایمان گل مغربی میزاشتم سر بچه تو لگن اومده بود و اماده بود در کل سختی خودشو داره ولی وقتی بچه تو میزارن بغلت انگار دنیارو دادن بهت انشالله قسمت همتون🥹♥
مامان آنیا🫠🦋 مامان آنیا🫠🦋 ۱ ماهگی
سلام
#تجربه زایمان
طبق صحبتی که ۱۰ اردیبهشت با دکترم کرده بودم بهم گفته بود که از امشب شبی دوتا گل مغربی استفاده کن روز جمعه هم چندتا قاشق ردغن کرچک بخور شنبه یعنی ۱۳ اردیبهشت بیا بیمارستان
منم صبح شنبه یه صبونه کوچولو خوردم و رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۲ سانتی به دکترم زنگ زدن دکترم گفت بستری بشه و آمپول درد شروع بشه
ساعت ۱۰ بستری شدم و ساعت ۱۱ اولین سرم درد و زدن ولی خبری نبود تا ساعت ۲ اومدن دومین سرم رو زدن و کم کم از ۳ یه دردای ریزی شروع شد ولی حتی از درد پریودیم کمتر بود،
هی میومدن معاینه میکردن میگفتن تغییری نکردی ومن هی نا امید میشدم که لابد قراره چند روز درد بکشم تا تقریبا ساعت ۵ اومدن معاینه کردن و گفتن سر بچع اومده پایین ولی هنو نیومده تو لگن،و خودشون ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه کیسه آبمو پاره کردن،که دیگه یکم دردم شدید شده بود و خیلی خیسی زیرم حس بدی بود،بهم یه توپ دادن گفتن بشین روش قر بچرخون هروقتم دردت گرفت بالا پایین شو تا سر بچه بیاد تو لگن اینجا دردم یکم بیشتر شده بود،تقریبا نیم ساعتی این کارو انجام دادم ک اومدن گفتن بسه بخواب معاینه شی که دوباره معاینه شدم گفتن هنوز ۳ سانتی
مامان ماهان🩵 مامان ماهان🩵 روزهای ابتدایی تولد
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
❤️raha ❤️raha قصد بارداری
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۱ ماهگی
سلام منم اومدم از تجربه زایمانم بگم اول رفتم طبیعی بعدش سزارین اجباری شدم
پارت اول
از خواب بیدار شدم رفتم سرویس اومدم بیرون دیدم کمرم داره شدید تیر میکشه زیر دلمم درد گرفته نتونستم راه برم رفتم دراز کشیدم یه 20 دقیقه ای بعد که اومدم از جام پاشم یه دفعه ای کلی آب با ترشح بی رنگ ازم خارج شد هم دامنم پر شد هم تخت همینجوری هم داشت می‌ریخت ازم خلاصه کیسه آبم پاره شده بود زنگ زدم دکترم اونم گفت خودتو برسون زایشگاه که منم اول یه ساعتی رفتم حموم بعدش حرکت کردم سمت زایشگاه اولش درد پریودی داشتم اما کم کم درده بیشتر شد تا جایی که نمیتونستم خودمو کنترل کنم انقدر درد داشتم بدنم خودش می‌لرزید فقط گریه میکردم و به درو دیوار چنگ میزدم از ساعت 8 و نیم شب درد داشتم تا ساعت 12 ظهر روز
انقدر اومدن معاینه کردن که دردام بعد هر معاینه بیشتر می‌شد جوری که دلم میخواست زمین دهن باز کنه منو ببلعه چند باری جیغ زدم از درد که دیگه اونم تحملم تموم شده بود یه متخصص اومد معاینه کرد گفت 8 سانت بازی کم کم ببرینش رو تخت زایمان تو اون مدت که بخوان ببرنم من همون جا بعد هر درد تا ادرار نمیومد درده آروم نمیشد هر چند ثانیه یه درد بد داشتم
حس مدفوع هم داشتم آخرش که بردنم رو تخت زایمان ...