۳ پاسخ

چند ساله مگه فاصله سنی

البرز زایمان کردین عزیزم؟هزینه اپیدورال چقدر شد؟

خودت از قبل اپیدورال خواستی چقدر هزینش شد با بچه اولت چند سال فاصله داشت من لچه ادلم یکساعته زایمان کردم دوسال و نیمشه

سوال های مرتبط

مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 روزهای ابتدایی تولد
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۳ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ ماهگی
چهارشنبه هم رفتم پیشش چون درد داشتم گفت نه الان زوده برای زایمان چهارشنبه خیلی پیاده روی کردم غروبش دیدم دردام شروع شد هر ده دیقه منظم درد داشتم یه دفه دیدم از ده دیقه شد سه چهار دیقه خیلی ترسیدم ساعت نه شب دیگه رفتیم بیمارستان ان اس تی گرفتن دیدن هر سه دیقه درد دارم اما تایمش کوتاهه مثلا هردرد ده ثانیه می‌گرفت ول می‌کرد یا ۲۰ ثانیه میشد ول می‌کرد
میگفتن باید حداقل یک دیقه درد داشته باشی بهم گفتن اگه نزدیک بیمارستان آشنا داری برو شب و اونجا بمون صبح بیا خونه خودتون راهش دوره نرو منم چون آشنا نداشتم نزدیک بیمارستان گفتن برو پایین دو ساعت راه برو دوباره بیا دکتر شیفت هم اومد دوباره معاینه تحریکی انجام داد رفتم پایین تا یک ساعت و نیم بعدش دردام خیلی زیاد شد واقعا راه رفتن برام سخت بود کم کم دیدم دردام کم شد بعد دوساعت رفتم ان اس تی گرفتن گفتن درد نداری اما دهانه رحمت ۳ سانت شد دیگه دکتر گفت بستریش کنین ساعت دو نیم صبح بستری شدم گفتن اگه تا صبح پیشرفت کردی که هیچی اگه نکردی آمپول می‌زنیم تا ساعت ۷ صبح شدم ۳ سانت و نیم که دیگه سرم وصل کردن و آمپول ریختن توش بعد ده دیقه دردام کم کم زیاد شد دیگه دیدم حس زور زدن میاد که دکتر میگفت الان زور نزن زوده دهانه رحمت ورم میکنه با هر بار زور زدن من معاینه میکردن چون طبق سونو میگفتن وزن بچه کمه ممکن بود یه دفه بچه بدنیا بیاد با اولین زور معاینه کردن دیدن شدم ۵ سانت دومین زور شدم ۵ سانت سمی شدم ۶ سانت که دیگه دکتر گفت سریع سرم و قطع کنین خیلی زود داره پیشرفت میکنه یکم حس زور زدن کم شد که یه با یه زور دیگه معاینه کردن گفتن شد ۸ سانت
مامان مهراد مامان مهراد ۲ ماهگی
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان سامین و سوین💜 مامان سامین و سوین💜 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۷ اسفند دم دمای صبح یه درد پریودی میپیچید توی شکمم و ول میکرد ولی قابل تحمل بود ترشح خونی هم داشتم دیگه تا ساعت ۱۲ ظهر ورزش کردم پله بالا پایین کردم و اسکات زدم دردم داشت بیشتر میشد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانت باز شده رحمت ساعت ۳.۳۰ بستریم کردن و بردنم اتاق زایمان مامای همرام اومد و خودشو معرفی کرد و چندتا ورزش بهم گفت تاانجام بدم هر ۵ دیقه درد میومد سراغم و جیغ میکشیدم بعداز ورزش دوباره معاینه کرد گفت ۵ سانتی ولی سر بچه هنوز کامل تو لگن نیست پاشدم راه رفتم بعد از نیم ساعت دوباره اومد و معاینه کرد گفت بچه داره بریچ میشه خوابوندنم رو تخت و شروع کردن به ماساژ شکمم منم فقط داد میزدم و میگفتم بهم دست نزنید گفت زور بزن بعداز کلی زور زدن گفتن بچه درشته نمیاد باید پاره کنیم پاره کردن و دوباره زور زدم بچه رو دراوردن دادن بغلم شروع کرد به بخیه زدن ۱۲ تا بخیه زدن بهم....بعدازاینکه بچه رو دیدم همه دردام یادم رفت ایشالا قسمت همه اونایی که دلشون نی نی میخواد و نمیشه بشه......
مامان آرتا دخت مامان آرتا دخت ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم چون همش تو یک پارت جا نشد
ساعت 18:30تا بستری شدم کیسه آبم پاره کردن بهم ی سرم زدن قرص زیر زبونی دادن گفتن نیازی به آمپول فشاری نداری فعلا منم دردی نداشتم ورزش می کردم همون اول یک ما ما آمد پیشم گفت تا زمان زایمانت من پیشتم خدایی خیلی هوامو داشت کمکم می کرد تااینکه ساعت 12شب دوباره معاینه شدم 4سانت بودم ولی همچنان دردی آنچنانی نداشتم راه می رفتم ورزش می کردم تا ساعت 2امدن معاینه کردن 6سانت بودم بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن همه چیز خوب بود تا اینکه یهو ضربان قلب بچه با سرعت داشت می‌آمد پایین همه ریختن سرم بهم اکسیژن وصل کردن خودم خیلی حالم بد شد گریه می کردم می لرزیدم تا دکتر معاینه کرد تو همون معاینه کاری کرد ضربان قلب بچه نورمال بشه دکتر گفت اگه نرمال نمی شد مستقیم می فرستادیمت سزارین بعد اون دیگه کم کم دردام زیاد شد البته بگم چهار سانت که شدم آمدن بهم گاز بی دردی دادن گفتن هر وقت دردت شدید شد می تونی استفاده کنی منم بعد این اتفاق دردام زیاد شد ازش استفاده می کردم تا اینکه ساعت 5 معاینه شدم فول بودم بهم هیی می گفتن زور بزن منم همینکارومی کردم تا اینکه به پای خودم گفت باید بری تو اتاق زایمان منم به سختی راه می رفتم رفتم اونجا با چند بار زور زدن البته یکی هم شکمو فشار میداد هم زمان ماما بهم گفت می خوام بهت آمپول بی حسی بزنم برگشت بدم منم مخالفتی نکردم تا اینکه دخترم به دنیا آمد