تجربه زایمان من:
بدون هیچ دردی ۴۰هفته رفتم بیمارستان شاد و خرم که هنوزم وقت دارم ب‌ماما گفتم هیچ علایمی ندارم الکی گفتم کاهش حرکت دارم اونم بعد چک کردن سونو‌اینام گفت دراز بکش رو تخت معاینه ات کنم معاینه ام کرد گفت کلا بسته برو اماده شو برا بستری شدن.
با چه ذوق و شوقی رفتم برا بستری شدن اومدن هردیقه یکی معاینه میکرد سوند وصل کردن که رحمم باز شه امپول فشار زدن ۸صب من بستری شدم از ساعت ۹ کم کم دردام شروع شد ولی خیلی کم ساعت ۳ بعدازظهر کیسه آبم پاره شد و دردام شدید شد جوری که همش راه میرفتم و آیت الکرسی میخوندم ساعت ۶ رسیدم ۴ سانت ماما همراهم اومد ساعت ۹ شب رسیدم ب‌۱۰ سانت گفت تا ۹:۳۰زایمان میکنی‌ولی هرچی زور میزدم هرچی ورزش میکردیم فایده نداشت

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
آزمایشات نوزادان بستری در NICU
آزمایشات نوزادان بستری در NICU چیست؟
کم خونی بعد از زایمان
کم خونی بعد از زایمان (طبیعی و سزارین) ؛ علائم و درمان

سوال های مرتبط

مامان فندوقی مامان فندوقی ۱ ماهگی
تجربه زایمان
طبق انتی ۳۹هفته کامل بودم ک دردم شروع شد اما نامنظم بود گفتم صبر کنم تا منظم شه تا فردا صبحش که ۳۹هفته و یک روز بودم دردم هی شدید تر میشد تا رفتم شبکه بهداشت شهرمون که ببینن اصلا درد زایمانه یا کاذبه که ماما گفت انقباض داری و معاینه کرد سه سانت بودم اومدم خونه ساکمو اینا برداشتم رفتم بیمارستان ساعت دو ونیم ظهر بستری شدم امپول فشار زدن دردام هی شدت میگرفت تا ساعت ۴ک پنج سانت شدم اومدن کیسه ابمو پاره کردن
مشاهده ۳ پاسخ
مامان مهدی و ماهد✨ مامان مهدی و ماهد✨ ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت دو
تا اماده بشم و برم بیمارستان ( ما غرب تهران ، بیمارستان شرق تهران 😀) ساعت شد ۹ شب...تو راه هم انقباض های کم داشتم ولی فواصلشون منظم بود...
خلاصه بعد از رسیدن به بلوک زایمان و معاینه ی مامای خوشگلم😁 پارگی کیسه اب تایید شد...و گفت که دهانه رحمم دو سانت هست...و چون دردام کمه باید امپول فشار بگیرم چون کیسه اب پاره شده و نمیشه خیلی زمان داد 🥲
تا لباس فوض کنم و وارد اتاق زایمان بشم ساعت حدود ۹ و نیم شد ...بعد از نوار ان اس تی با مامای همراهم شروع کردیم ورزش کردن و کلی صحبت کردیم و خندیدیم😁😅 البته دردا خیلی شدید نبود وبا تنفس میشد تحمل کرد...
مشاهده ۴ پاسخ
مامان سئوگی مامان سئوگی ۲ ماهگی
۲)
اره داشتم میگفتم ساعت ۳ نصف شب خوابیدم تا صبح ۶ که اومدن و سرم فشار زدن،و من از ساعت ۸ به بعد دردام قشنگ رو ریتم بودن و یکم شدید تر شدن،تا اینکه رفته رفته دردام بیشتر شد ،ماما شیفت اومد معاینه کرد گفت ۲ سانتی هنوز بخواب،ولی من چون آستانه دردم کمه اصلا نمیتونستم تحمل کنم،بعد ساعت ۱۰ ماما باز اومد معاینه کرد و کیسه آبم پاره شد،بعد اینکه پاره شد تا نیم ساعت درد نداشتم.بعدش انقباض هام شروع شد ،ان اس تی بهم وصل بود از اول تا اخر زایمان ولی اصلا انقباض هامو نشون نمیداد،سرمم نصفش با دستگاه رفته بود و نصف دیگش هنوز مونده بود که این نصفه رو بدون دستگاه زدن و دردام خیلی بدتر شد چون سرم خیلی سریع میرفت،بعدش که دیگه دردام زیاد شد اومدن معاینه کردن گفتن رحمت ۳ سانته ولی سر بچه خیلی پایین اومده بخاطر همین فشار میاره و درد اونه وگرنه هنوز واسه زایمان اماده نیستی،
مشاهده ۰ پاسخ
مامان نازگل مامان نازگل ۲ ماهگی
پارت دوم❤

شنبه صبح رفتم بیمارستان شمس الشموس مشهد بخش زایشگاه، معاینه شدم گفتن کلا بسته ای ولی انقباض نامنظم داری
دیگه خلاصه با رضایت خودم بستری شدم که با قرص فشار زایمان کنم
کارت انجام شد و من بستری شدم شروع کردن به تزریق دارو و معاینه من تقریبا ساعت ۸ صبح بستری شدم تا ۷ شب درد کشیدم اما دهانه رحمم بیشتر از ۳ سانت نشد
ماما ها با دکترم صحبت کردن با توجه به این ضربان قلب بچه تصمیم گرفتن سزارین اورژانسی بشم
ساعت ۹:۳۵ شب من سزارین شدم و دخترم به دنیا اومد
مشاهده ۳ پاسخ
مامان امیر حسین🦉🦋🧸 مامان امیر حسین🦉🦋🧸 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت «۴»


اومد معاینه کرد همون سه سانت بودم واقعا روحیمو ازدست داده بودم می‌دیدم پیشرفت نمیکنم (اینو یادم رفت بگم قبل اینکه سرم فشار بزنن برام دکتر اومد کیسه ابم رو پاره کرد که دردام شروع بشن )نیم ساعت گذشت یهو دردم خیلی شد ماما تعجب کرد فکر میکرد الکی میکنم اومد معاینه کرد یهو گفت اگه گفتی چقدر شدی منم با درد فقد گفتم چقدر گفت هفت سانت من تعجب کردم فک کردم الکی میگه تا روحیمو نبازم تا از اتاق رفت بیرون یهو حس زور زدن گرفتم هی زور میزدم ماما اومد گفت زور نزن هنوز مونده
مشاهده ۱ پاسخ
مامان عسل و آیهان👶💙 مامان عسل و آیهان👶💙 ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیز بلاخره بعد ۹ روز اومدم درباره زایمانم بهتون بگم
من ۳۸ هفته و ۱ روز زایمان کردم به دلیل فقط شکمم خارش داشت آزمایش دادم گفتن یدونه از آزمایش هات بالاس باید بستری بشی منم ظهر اول مهر بستری شدم ساعت ۲ ظهر بدون درد رفتم بلوک زایمان ساعت ۳ و نیم بعد از ظهر بهم قرص زیر زبونی دادن که دردام شروع بشه دردم گرف کم کم ولی قابل تحمل بود تا ساعت‌ ۶ و نیم که دیگه انقباض هام به دقیقه رسیده بود اومدن معاینه کردن گفتن ۳ سانتی ساعت یه رب به ۹ شب بود دیگه ۴ سانت شدم و ماماهمراه خودم اومد بالاسرم دردام شدت گرفته بود بردتم حموم و اونجا ورزش کردیم اومدم رو تخت بعد ۱۰ دقیقه حس کردم یکم ازم آب اومد بهشون گفتم معاینه کردن کیسه آبم پاره شده بود بعد اومدن آمپول و سرم بهم زدن واسه زور تا اینکه گفتن فول شدی رفتم رو تخت زایمان ساعت ۱۰ شب زایمان کردم بچم ۳ کیلو ۱۵۰ گرم بود و اینم بگم ماماهمراهم واقعا عالی بود خدا خیرش بده 😘♥️
مشاهده ۱۹ پاسخ
مامان فرشته زمینی مامان فرشته زمینی ۳ ماهگی
پارت دوم
بیمارستان خیلی شلوغ بود صبر کردم نوبتم برسه ...
نوبت که رسید اول نوار قلب بچه رو گرفت معاینه تحریکی م کرد گفت هنوز همون ۲ سانت هستی برو پیاده رویی و پله ۲ ساعت بعد بیا ببینم درد هات شروع شدن یانه
نهار نصف ساندویچ خوردم رفتم پله و پیاده رویی ۲ ساعت بعدش دوباره رفتم معاینه بدون هیچ دردی هنوز همون ۲ سانت بودم😑
بعد همش نوار قلب می‌گرفت و شروع سیروم فشار با اولی هیچ دردی نداشتم
دومی که وصل کردن کم کم درد هام شروع شدن قابل تحمل از ساعت ۱۰ شب درد هام شدید شدن
معاینه م کردن گفتن ۴ سانت اما بچه بالاست بیا روی توپ بشین
وقتی از روی تخت می اومدم پایین درد هام قابل تحمل تر میشدن
خلاصه کم کم پیشرفت میکردم تا ۷ سانت درد هام خیلی شدید شدن
مشاهده ۱ پاسخ
مامان کیان ☘️ کاوه☘️ مامان کیان ☘️ کاوه☘️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

من از ۳۸ هفته ماما همراه گرفتم و برام فیلم های ورزشی فرستاد هروز خیلی انجام میدادم ولز ۳۸ هفته هر شب یدونه شیاف گل مغربی میزاشتم تا روز زایمان بعد ۳۹ هفته و ۴ روز بودم ۶ صبح از خواب بیدار شدم دیدم خیلی کم درد دارم هر ۱۰ دقیقه یه بار بلند شدم خونرو تمیز کردم ورزش کردم رفتم دوش گرفتم زیر دوش اسکات زدم ساعت شد ۹ دردام کم کم زیاد شدن زنگ زدم مامانم اومد تا رسیدم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانتی بستری کردن ۱۰ نیم شد دیگه دردام زیاد شدن و شدن هر دو دقیقه یک بار ماما همراهم اومد و معاینه کرد شده بودم ۵ سانت از تخت اومدم پایین و ورزش کردم اومدم بالا گفت برو سجده رفتم سجده تو همون حالت بچه میخواست بیاد بیرون یهو چشام سیاهی رفت هیجارو ندیدم گفتم داره میاد بیرون بزور بلندم کردن چشام هیچ جارو نمی‌دید از رو تخت که خواستم بیام پایین بشینم رو ویلچر ویلچر یهو رفت اونور من خواستم بیوفتم گرفتم از لبه تخت بغلی بردنم رو تخت زایمان گفتن اصلا زور نزن فکر کن داری شمع فوت می‌کنی فقط فوت کن وگرنه پاره میشی منم کارایی که اونا گفتن انجام دادم و پسر قشنگم دقیق ساعت ۱۲ ظهر بدنیا اومد 😍بدون هیچ بخیه و پارگی 🫠
مشاهده ۶ پاسخ
مامان گیسو💜 مامان گیسو💜 ۵ ماهگی
تجربه زایمان من با تاخیر 🤭

سلام خانما وقتتون بخیر
من ساعت ۷ ونیم صب دوم تیر کیسه آبم پاره شد میدونستم ۶ ساعت زمان دارم تا خودم برسونم بیمارستان و چون دردی هم نداشتم بخاطر همین همه کارای خونمو انجام دادم خودمم ی دوش گرفتم و ساعت ۱۱خودمو رسوندم بیمارستان
هیچ دردی هم نداشتم تا کارای بستری و معاینه انجام بشه ساعت شد ۱
معاینه کردن گفتن دو سانت هستم
از همون تایمی ک بستری شدم حدود ساعت ۱ دردم شروع شد دردام منظم بود تا ساعت ۴ من ۵.۶ سانت شدم و اپیدورال برام تزریق کردن
ک واقعا عالی بود یک ساعت بعد اپیدورال من فورا فول شدم و ۵ و رب زایمان کردم
تکنیک تنفس و اسکات خیلی بهم کمک کرد
مشاهده ۷ پاسخ
مامان آقا حسین مامان آقا حسین ۴ ماهگی
پارت ۳ ساعت ۸ شب کیسه آبم پاره شد و ۸ و ربع رسیدم بیمارستان بستری شدم و ماما همراه گرفتم ماما همراهم ساعت ۹ اومد بالاسرم معاینه ام کرد گفت از الان به بعد یه جوری معاینه ات میکنم که درد بگیره کمکت کنم زودتر باز بشی یعنی در اصل میخواست پاره ام کنه آنقدر درد داشت دستش رو می‌برد تا آرنج تو میچرخوند خیلی بد بود بهش فکر میکنم چهارستون بدنم میلرزه🫠
خلاصه ساعت ۱۲ یکم دردام زیاد شد اومدن معاینه ام کردن گفتن ۳ سانتی گفتم خب پس اینجوری پیش بره ۴ صبح زایمان کردم ماما هم گفت فعلا استراحت کن ساعت ۲ میام ورزشا دو شروع کنیم باید ۴ سانت بشی این رفت خوابید من موندم و دردهایی که هر لحظه بیشتر میشد تا ساعت ۳ نیومد من ۳ دردام خیلی زیاد شده بود ماما شیفت اومد بالاسرم معاینه کرد گفت چهارسانتی دیگه خیلی خوشحال شده بودم چون شنیده بودم از ۴ سانت تا ۱۰ سانت زود میگذره ماما همراهم زحمت کشید از خواب پاشد اومد بالا سرم معاینه کرد گفت نه هنوز ۳ سانتی ولی خوبه پیشرفت میکنی ولی من چون امیدوار شده بودم و دردام زیاد بود این رو که شنیدم گفت هنوز ۳ سانتی خالی کردم زدم زیر گریه گفتم تروخدا من نمیتونم من رو ببرید سزارین مامانم اومد یه لحظه پیشم گفتم مامان تروخدا برو بگو شوهرم بیاد رضایت بده من برم سزارین ولی ماما همراهم گفت نه داری خوب پیش میری کم نیار (خب تو چرا من رو سرد میکنی 😐)
بعد جالب اینجا بود ماما شیفت ازش پرسیده بود بنظرت ساعت چند زایمان میکنه این برگشت گفت میره پایین منظورش این بود که کارم به سزارین میکشه دوباره باز یکم امیدوار شده بودم این رو شنیدم دوباره حالم بد شد التماس کردم گفتم من رو ببر سزارین نزار دوتا درد بکشم به من می‌گفت نه خوب داری میری نا امید نشو نمیدونم چرا دو رو حرف میزد
مشاهده ۱ پاسخ
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
تجربه زایمان
من ۳۸هفته ۲روز بودم که رفتم نونوایی نون بگیرم و برگشتم خونه حس کردم دارم خیس میشم شلوارمو در آوردم یکم راه رفتم و سرفه کردم که دیدم آبریزش دارم ولی زیاد نبود انگار سوراخ شده بود کیسه آبم بعد زنگ زدم به ماما گفت برو بیمارستان معاینه شد اگه ۴سانت بودی زنگ بزن بیام بعد دیگه رفتم بیمارستان که معاینه شدم گفت یه سانت هستی و بستریم کردن و آمپول فشار زدن بهم تا ساعت ۶سه سانت شدم و همه میگفتن پیش وی نداره باید بره سزارین بشه گفتم زنگ بزنین به مامام بیاد که زنگ زدن و اومد و تا ساعت ۹بودم دیدم مدفوعم میگیره رفتم دستشویی یکم زور زدم احساس کردم سر بچم اومده پایین بهش گفتم اومد داخل و کمکم کرد
مشاهده ۱ پاسخ
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۴ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳

اوایل که کم کم میرفت اصلا درد نداشتم و با ترکیدن کیسه هم کلی آب گرم ازم رفت و بعد از اینکه دوز آمپول فشار بیشتر کردن دیگه من دردام شروع شد و اومدن معاینه کردن و گفتن چهار تا هفت سانت هستم و ماما همراهم همون لحظه رسید و روزشان شروع شد اول رفتم زیر دوش و خیلی خوب بود آرومم کرد و رفته رفته دردام زیاد شد کیسه آب گرم هم استفاده کردم و خیلی خوب بود بعد اونم رو توپ رفتم و ماما همراهم تو دستام و پاهام یه نقطه های رو بهم گفت که وقتی دردام میومدن اونجا رو فشار میدادم و تکنیک تنفسی رو انجام میدادم خلاصه بعد از توپ معاینه شدم و گفتن که هشت سانتم و دیگه دردام نفسمو میگرفت بعدش ورزش گربه رو انجام دادم خیلی دردمو کم می‌کرد خیلی برام خوب بود اونو کلی انجام دادم و دراز کشیدم برای معاینه و ماما همراهم کفت که فول شدی هر وقت حس زور اومد بهت پاهاتو بکش تو شکمت و زور بده سه یا چهار بار اینکارو کردم و گفتش که دیگه سر بچه دیده میشه پاشدم رفتم سرویس و خودمو شستم و از سرویس تا تخت زایمان به زور رفتم و یعنی تا اونجا مردمو زنده شدم….
مشاهده ۲ پاسخ
مامان محنا مامان محنا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
قسمت دوم
تا ساعت ۲ شب بعدش دردام بیشتر شد زنگ زدم مامانم اومد خونمون ، مامانم میگفت باید دردات بیشتر شه بعد بری بیمارستان
این دردا تا ۴ صبح ادامه داشت بعدش قطع شد
فرداش دوباره دردام شروع شد از ۷ صبح ولی شدت درد کم و زیاد میشد بعد حرکت بچم رو دیگه حس نمیکردم
ساعت ۱۱ صبح با همسرم رفتم بیمارستان که منو چک کنن ، اونجا معاینه کردن گفتن ۱/۵ سانت باز شدی ، ان اس تی گرفتن گفتن خوب نیست ، زنگ زدن به دکترم ، دکترم گفت بستریش کنید
بستری شدم هی سری به سری ان اس تی میگرفتن ، غروب همون روز هم منو بردن سونو ی بیوفیزیکال که نمرش از ۸ شد ۶
دیگه غروب دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت ۱/۵ سانت هستی
با افسمان ۵۰ درصد که عالیه
به ماماها گفت یه دز خیییییلی کم از ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب برام آمپول فشار زدن داخل سرم ، که یکم درد داشتم
بعد که قطع کردن کامل دردام همه از بین رفت ، شب تا صبح کامل خوابیدم
😁😁
مشاهده ۰ پاسخ
مامان حمیدرضا مامان حمیدرضا ۷ ماهگی
تجربه من از زایمان همه میدونید که طبیعی بودم منتظر بودم دردام شروع بشن رفتم سونو دادم اب دوربچه کم بود وزنشم 3500 بود دکتر گفت بروبستری شو دیگه زایمان کنی با امپول فشار معاینه ام کرد همش ی سانت بودم بستری شدم یهو ضربان قلب بچه افت کرد
مشاهده ۱ پاسخ
مامان آوین🎀💖 مامان آوین🎀💖 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مشاهده ۸ پاسخ