۳ پاسخ

ماما همراه تاثیر داره؟

خب.

خببببب

سوال های مرتبط

مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 1
پزشکم خانم دکتر مینا قدیری بودن
بیمارستان خانواده اصفهان زایمان کردم
چهارشنبه 27 فروردین معاینه تحریکی شدم یک سانت بودم و دهانه رحمم خوب بود طبق ان تی هفته 39 بارداری بودم ... تقریبا هفته آخربارداری ام روزی یک ساعت پیاده روی میکردم و در طول روز هم از آسانسور استفاده نمیکردم پله میرفتم. من درد خاصی نداشتم فقط این چند روز واژنم تیر می‌کشید و زیر دلم و کمرم می‌گرفت ولی شدید نبود ، ترشح هم داشتم . شب زایمانم دکترم گفت بدون جلوگیری رابطه داشته باشید کمک میکنه دهانه رحمت نرم بشه
برام نامه نوشت 6صبح بیمارستان بودم تا بهم سرم وصل کردن و معاینه ام کنن مامای زایشگاه ساعت 8 شد که سرم فشار هم بهم وصل کردن ، تقریبا حدودای 9 صبح بود اولین انقباضی که اشکمو درآورد رو حس کردم که ماما اومد و معاینه ام کرد و دستگاه ان اس تی رو بهم وصل کردن ، به کمر که خوابیده بودم خیلی کمرم درد می‌گرفت اولش بیشتر دردام مثل کمردرد و گرفتگی پریود بود به پهلو که میخوابیدم آرومتر میشد دردام ولی چون میخواستن انقباض هارو ثبت کنن ماما نمیذاشت
بعدش که منظم شد دردام گفتن از تخت بیام پایین و بردنم اتاق جدا بهم دو مدل راه رفتن یاد داد و موقع انقباض هم گفت که اسکات بزنم
هنوز دردام شدید نبود و قابل تحمل بود و فاصله هاش زیاد بود ....
درخواست ماما همراه دادم زنگ زدن برام هماهنگ کنن و دکترم حتما خواسته بود که بی حسی اپیدورال بشم
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی

پارت سوم

سوزن رو بهم زدن و ان اس تی بهم وصل کردن و از ساعت ۵ بعد از ظهر بهم زدن درد داشتم میگرفت ول میداد و انقباض های شدید میگرفت همینجوری هر ده دقیقه ۴ بار انقباض داشتم تا شب همینجوری درد داشتم هر ده دقیقه ۴ بار درد داشتم اومدن معاینه کردن گفتن همون ۲ سانتی گفن اگه تا صبح باز نشد سزارین میکنن دیگه دردام همون بود و میشد تحمل کنی چجچوری بود اروم بودی بچه خودشو سفت میکرد مثل سنگ دلدرد و کمردرد همین که ول میکرد دلدرد و کمردرد خوب میشد بعدش هرباری که درد میومد سراغم ورزش میکرد حرکت لگنی پیاده روی وسط سالن با درد، اسکات میزدم لبه تخت، رقص کمر حالت سجده لگنمو چرخش میدادم . دیگه تا ساعت ۱۲ شب سرم داشتم و دیگع قطع کردن و گفتن دیگه استراحت کن بخواب همین که سرم قطع کردن دردهای منم رفت خوابیدم ساعت ۶ صبح اومدن دوباره بهم وصل کردن اینبار دردام طولانی در شد همینجوری ورزش مردم دیگه درداش قابل تحمل نبود و یکم اخ ناله بعدش ان اس تی بهم وصل کردن و گفتن چه انقباض های خوبی اگه اینجوری ادامه بدی ساعت تا ۵ عصر زایمان میکنی
ادامه پارت چهارم
مامان باران و مهدی مامان باران و مهدی ۲ ماهگی
دومین قرص رو ساعت ۲ظهر بهم دادن ک‌ اونم تاثیری برام نذاشت دیگه واقعاً کلافه شده بودم چون ن دردی داشتم می چیزی اینور هم دستگاه هم مدام بهم وصل میموند و گوشی هم اجازه نمیدادن دستم بگیرم همراه هم نمیذاشتن شوهر بنده خدام هم دم درد بیمارستان باید همش انتظار میکشید شرایطم تا معلوم بود و ماما هم می‌گفت ممکنه تا چند روز وضعیتت همین باشه اگر درد نداشته باشی
دکترم اومد بالا سرم گفت ببین شما تا الان دردات باید شروع می‌شد ولی عیب نداره یه دستگاهی به اسم سوند داخلی باید برام وصل میکردن یعنی داخل و.ا.ژن.اون باعث می‌شد دو سانت باز بشم
ک خداروشکر همینطور هم شد دو سانت شدم و دردام شروع شد کم کم
رسیدم به ساعت ۹شب شدم پنج سانت و واقعا دردام شدت خیلی زیادی داشتن اینم بگم دستگاه هم مدام باید بهم وصل میموند این وسط مسطا یهو هم خونریزی شدید کردم معلوم نمیشد از چیه که خیلی خطرناک بود ولی خداروشکر بعد ده دقیقه بند اومد
خلاصه شد ساعت یک شب من دردام به اوج رسیده بود ولی همچنان پنج سانت بودم بشدت خسته و گشنه بودم و انگار بین دردام که هر ده ثانیه یکبار بود بیهوش میشدم واقعا ولی دکترم که معاینم کرد گفت تو دو ساعت دیگه زایمان می‌کنی واین حرفش واقعا بهم امیدواری میداد وسط اون همه درد
مامان مهگل🌛🌸 مامان مهگل🌛🌸 ۳ ماهگی
ساعت شد حدودا ۲ونیم یه ربع به سه که کم کم یه دردای خفیفی شروع شد ولی تقریبا تو یک ساعت خیلی فاصله انقباض و دردام‌ کم شده بود
یعنی از ساعت ۳ونیم به بعد، دردام‌ هر سه چهار دقیقه بود و تقریبا ۳۰ ثانیه درد داشتم هی داشت شدید تر میشد و به خودم می‌پیچیدم
یک ساعتی درو تحمل کردم اومد معاینه کرد گفتم خیلی درد دارم گفت خیلی خوب پیشرفت کردی الان سه چهار سانتی.همونجا دکترم زنگ زد گفت چرا اپیدورال نمیگیری؟؟ گفتم آخه میگن عوارض داره گفتم خودم دردامو تحمل کنم
گفت نه عزیزم چه عوارضی؟من دکترم. به حرف من بکن آمپول بزن هم دیگه درد نداری هم زمان زایمانت کوتاه تر میشه.اینطوری بخوای پیش بری، هفت هشت ساعت دیگه باید درد بکشی!
منم دیگه تحملم داشت تموم میشد گفتم بزنین چون خیلی درد دارم
دیگه فکر کنم ۵ سانت شده بودم که آمپول و زدن
انصافا از بعد آمپول خیلی آروم شدم و دیگه چیزی حس نکردم
قرار بود ماما همراهم بگیرم که خیلی یهویی این اتفاق افتاد.هماهنگ کردیم همونجا یه ماما همراه فرستادن واسم
از بعد آمپول ماما همراه اومد کنارم و یه سری حرکات بهم داد گفت انجام بده تا سر بچه کامل بیاد تو لگن
خوبیش این بود هیچ دردی حس نمی‌کردم و فقط ورزش میکردم
...
مامان مارال کوچولو مامان مارال کوچولو ۳ ماهگی
:پارت 3زایمان طبیعی
رفتم داخل بخش اومدن معاینه کردن دیدن اصلا دهانه رحمم باز نشده سر بچه ام تو لگن نیومده دیگه من رفتم دسشویی اومدم بیرون یهو یه عالمه آب داغ ازم اومد که کیسه آبم خودش پاره شد بهم قرص فشار داد خوردم توپ آوردن رفتم روش ورزش کردم دردام تازه شروع شد اما باز قابل تحمل بود
روتین دومو دادن دوباره معاینه کردن بسته بودم بعد یهو دردام زیاد شد حالم اصلا دیگه خوب نبود اومدن بهم سوند فشار ب واژنم وصل کردن بعد چند دیقه ترکید خونریزی کردم دراومد بعد دوباره معاینه کردن دیدن دهانه رحمم شده یک سانت بعد از ورزش کردن رو توپ شد ۳سانت دیگه به ۳سانت ک رسید دردای اصلی زایمانم تازه شروع شد و رفتم تو فاز زایمان هیچ موقع فکر نمیکردم درد انقباضات اینقد میتونه زیاد باشه و درد اور دردام اینقد زیاد بود که چسبیده بودم ب میله های تخت داد میزدم گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود میگرفت دستامو گاز میزدم از درد بعد یهو ول میکرد خوابم میبرد یک دیقه دوباره ادامه داشت …..