۲۲ پاسخ

منم میخام بگیرمم😐
میگن زوده تا دوسالگی بخوره

دیگه گرفتی با تلخک
حالا چرا دنبال روش دیگه
این وابستگیها هم میگذره
برای من پروسه پوشک گرفتن سخته از الان غصشو میخورم

عزیزم منم با تلخک ترکش دادم خیلی راحت بود

ماهم تو‌ پروسه ترک‌شیر شبیم
شیر خشکیه هانا و اصا همکاری نمیکنه
راهکارایی ک دکترش داد اصلا جواب نداد😮‍💨

منم میگم ازشیربگیرمش دلم براشیرخوردنش این همه نزدیکیمون تنک میشع

من ۵ فروردین صبح آخرین بار بهش شیر دادم
دیگه باردار بودم حتما باید قطع میکردم شیردهی رو ، رفتم چند روز خونه مامانم سرشو گرم میکردن خسته میشد شبا که خوابش میومد ممه میخواست آوردم پماد ویکس زدم چون به بو خیلی حساسه از ممه بدش اومد ، خیلی به سینه وابسته بود ولی خداروشکر آسون از شیر گرفته شد

منکه هنوز کنار نیومدم بعضی وقتا خیلی غصم میگیره که دیگه بهش شیر نمیدم🥲خودم بیشتر اذیت شدم

ادامه کامنت اول

تصویر

از هوش مصنوعی کمک گرفتم گفتم برام یه قصه بساز که شبا برای دخترم بگم برای ترک شیر

تصویر

.وای این طبیعی دارم پیام رو میخونم و گریه ام گرفته هم خیلی دلم تنگ میشه هم میخام مستقل باشه بیشتر وابستگیش برای خودمه انگار🥺

منم از اول عید رفتم تو پروسه ترک شیر الان فقط وقتی میخواد بخوابه میخوره
ینی یبار ظهر یبار شب
یکی دوبارم تو طول شب ک خوابه
اینارو نمیدونم چیکار کنم😭😭😭😭

قربون گیسو طلا بشم من 😍

🥲من یه هفته اس گرفتم از شیر خودم
فقط شیر خشک
چون سرکارم زیاد نمیبینه ک شیر بخواد
شیرشک میدم سیر میشه میخوابه

وای سخت ترین کار من هنوز دلم نمیاد مامان میگه نزار گرما بیاد بچه از پا میفته ولی غذا نمیخوره مجبورم از شیر بگیرم خیلی وابسته شیر دلتنگ مامان گفتنش میشم میمد سمتم بوس میداد میگفت شیه بده 😔😔😔😔

عزیزممممم 😢 الارای قشنگم
آخر با تلخک گرفتی پس ، معمولاً با همین چیزا میگیرن دیگه
ناراحت و عصبی بودنش هم بخاطر اینه که منبع ارامشش ازش گرفته شده 🥲🥲
خدارو شکر که خورد و خوراک و خوابش اوکیه
من که هنوز نگرفتم و نمی‌گیرم بخاطر همین غم دورش رو درک نمیکنم🥹🥹

من یک ماهی میشه گرفتم بلخره که باید گرفن

خدااااا موهای بورشو 😻🧿🩷
عشقم منم چند روز اول همین حس و داشتم حتی تاپیک ام گذاشته بودم انقدر دلم گرفته بود از اینک دیگ این حس با سامیار برام دیگ تکرار نمیشه خیلی حس خوبی بود حال روحیم بد بود ولی رفته رفته متوجه میشی ک بهترین کارو کردی ذره ای پشیمون نیستم
منم تدریجی پیش رفتم دیدم نمیشه دیگ رژ زدم نوک سینه رو گفتم اوف شده نشست جلو سینه بغض کرد گف اووووف گفتم اره گوشی و برداشتم زنگ زد ب همسرم جلو سینه نشست گف ممه اووووف 😂😂همسرم گفت بده بخوره گناه داره شستم دادم بهش نخورد ک نخورد همون چند دقیقه شد ترک ما
میفهمم هم ناراحتی هم نگرانی ولی مطمئن باش بهترین تصمیم و برای جفتتون گرفتی

منم بهش فکرمیکنم دلم میگیره از طرفی هم کلافه م کرده اما فعلا دلشو ندارم ازشیربگیرمش میدونی شیردهی به خودمم آرامش میده

ای قربونت بشم خاله جونم
ایشالا برای هردوتون راحت بگذره
پسرم شیر خشکیه ولی همیشه وقتی شیر میخوره حتمن میاد تو بغلم بعد
الان فقط شبا قبل خواب میخوره راستش منم وقتی بهش شیر میدم صدای نفسهاشو می‌شنوم وقتی دستاشو حلقه می‌کنه تو موهام و چشم تو چشم میشیم و همش دارم به این فک میکنم وقتی شیرشو قطع کنم چطوری از غصه دووم بیارم🥲

سلام عزیزم خوبی الارا جانم خوب
بهارتون مبارک بعد مدت طولانی تاپیک ازتون دیدم
من ک هیچ استارتی برا از شیر گرفتن فعلا نزدم امیرحسین بشدت بد خواب و بد خوراک بخاطر همین فردا نوبت گرفتم ببرم پیش دکتر ببینم نظرشون چی

منم تو این شرایطم الان رسید به یدونه قبل خاب شب یدونه روز یدونه صبح دیگه خسته شدم این وعده مهمها رو نمی‌دونم چطوری بگیرم 🥺😭

من ۵ ماهه گرفتم بهش فکر میکنم حالم گرفته میشه

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد