دلانا به شدت شدیدی ب شیر وابسته س
دوروزه میخاستم بگیرمش
وقتی میخاد بخابع شیشه رو میاره میگه دلانا یعنی شیر بده بهم بخوابم
چکارکنم
الان شیشه رو داد بهم شیرش ندادم میخاستم خابش کنم اینقدر جیغ زد و خودش از رو پام انداخت که دیگه رفتم درست کردم
بدیش اینه دیگه سهمیه هم بهش نمیدن شیرخشک
چکارکنم 😐😐

پسر من از دوماهی شیر نخورد با غذا بزرگش کردم همیشه حسرت داشتم شیر بخوره و با قطره چکونه و بزور بهش میدادم
هرچه ای یه جوره ب نظ‌رم مقاومت نکن بزار بخوره

عزیز شیر خشک راحت پیمانه شیر کمتر بریز خودش نمیخوره

بریزی تو شیشه

عزیزم ب جای شیرخشک شیرگاو بریزیت شیشه نمیخوره؟

بچه دور اطرافتون نیست که باهاش جور باشه بگی ببین اونم نمیخوره
خراب شده شیشه انداختم دور
به خاطر اون دیگه نخوره

شما هروقت از شیر بگیری این گریه های شدید هست، فقط هرباری که در برابر گریه هاش تسلیم بشی‌ دفعه بعد با گرسه های بیشتری روبرو میشی، به نفعشه دیگه مکیدن رو بزاره کنار ، بهش با لیوان شیر بده

شبای اول رو تاب تو ماشین کالسکه بخوابون، شیشه شیر جلو چشماش بردار، چند روز بگذره بیخیال میشه

ببین شیشه رو از جلو چشماش بردار. سراغ گرفت بگو وااای شیشه شیر خدافظی کرد رفت دیگه نیست. دخترم دیگه بزرگ شد شیشه شیر هم رفت. گریش رو باید تحمل کنی نه اینکه دوباره سریع بری براش درست کنی.‌یک هفته سختی داره ولی بعدش فراموش میکنه. بچها خیلی راحت کنار میان این ماها هستیم که بزرگش میکنیم. من که خیلی راحت شدم

کاش از قبل یه چند تا میگرفتی داشتی
ولی به نظر من هیچکاری رو به زور نکن شیر پاستوریزه بده بهش ببین میخوره

باید صبور باشی بچه ی منم همین طوری بود هی بیدار میشد گریه پاشو می کوبید دیگه اجیرم میشد نمی خوابید تا یک هفته همین طورین بعد کم کم فراموش میشه من یک دفعگی گرفتم هر چه قدرم گریه کرد و خودمم اذیت شدم ندادم دیگه بهش

ایهانم همینه
خب بخوره چی میشه مگه
من تا وقتی خودش بخوره میدم بش

منم با همین مشکل روبه روام تا شیشه نخوره نمیخابه

مث بچم هرچقد سعی کردم از شیر بگیرمش موفق نشدم