۷ پاسخ

من من☹️💔

چاره ی دیگه ای برای آدم نمیذارن ... یه حرف رو باید ده بار و صد بار بگی آخر هم آدم رو تا مرز جنون میبرن... من قبل بچه ها به قدری آدم آرومی بودم که همه میگفتن چه قدر آرامش دارم... الان یه آدم به شدت عصبی شدم دلیلش هم فقط بچه هان

من پسرم که تشر میزنم تازه بیشتر گارد میگیره و گریه میکنه که چرا دعوام میکنی، و اینکارش باعث شده دعواش نکنیم کلا زندگی زیر دست و پاش هسته 😁

حرفی که ی بچه شش ساله دیروز بهم گفت، گفت سال بعد شما معلم من میشی؟ در اخر مکالممون گفت بچه ها رو دعوا میکنی گفتم اگه اذیتم کنن بله گفت کتکشون میزنی گفتم نه اصلا خیلی دوسشون دارم گفت دعوا همون کتک زدنه فرقی نداره ک 💔

وای نههه

فقط جمله آخر

دقیقا مثل من چه مادر بدی هستم😭

سوال های مرتبط

مامان فرشته ها مامان فرشته ها ۲ سالگی
❌ تأثیر پستونک روی گفتار کودک:
1. تأخیر در رشد گفتار:
- استفاده مداوم از پستونک می‌تواند باعث کاهش فرصت‌های تمرین گفتار و تولید صداها شود.
- کودکانی که زیاد از پستونک استفاده می‌کنند، ممکن است دیرتر شروع به صحبت کنند یا وضوح کلمات کمتری داشته باشند.

2. مشکلات تلفظ و articulation (تولید صداها):
- پستونک می‌تواند بر موقعیت زبان و دندان‌ها تأثیر بگذارد و منجر به مشکلاتی مانند تلفظ نادرست حروف (مثل “س” و “ز”) یا عادت‌های غلط بلع شود.
- استفاده طولانی‌مدت ممکن است باعث اوپن بایت (فاصله بین دندان‌های بالا و پایین) شود که بر گفتار تأثیر می‌گذارد.

3. کاهش تعاملات کلامی:
- وقتی کودک پستونک در دهان دارد، کمتر صحبت می‌کند و این می‌تواند تعاملات اجتماعی و یادگیری زبان را کاهش دهد.

❓❗️ سن مناسب برای حذف پستونک:

- قبل از ۱ سالگی: در این سن، وابستگی به پستونک معمولاً کم‌تر است و می‌توان آن را به‌تدریج کاهش داد.
- بین ۱ تا ۲ سالگی: بهترین زمان برای ترک پستونک است، زیرا کودک در حال یادگیری گفتار است و استفاده طولانی‌مدت می‌تواند اختلال ایجاد کند. 👼🏻🍼
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
ادامه مقاله خانم دکتر بکی کندی در مورد ترک پوشک(قسمت پنجم)

پیشگیری از اضطراب در مورد مدفوع:

ابتدا، بیایید بفهمیم چه چیزی ممکن است پشت ترس کودک از مدفوع کردن در دستشویی باشد:
• ترس از کثیفی:
برای کمک به این موضوع، سعی کنید درباره‌ی مدفوع به عنوان چیزی «چندش‌آور» یا «بدبو» صحبت نکنید. به‌طور کلی، نگاه خانواده‌تان به نظم، «نگه‌داشتن همه‌چیز» و پرهیز از کثیفی را بررسی کنید.
• ترس از دست دادن:
کودکان در این سن به حفظ بدنشان و اجزای آن بسیار توجه دارند. گاهی نگران می‌شوند که مدفوع بخشی از بدنشان است، و نمی‌دانند آیا با بیرون دادن آن بدنشان هنوز کامل خواهد بود یا نه. (مثلاً به همان شکلی که از خراش‌های کوچک هم ناراحت می‌شوند، چون درک کاملی از پایداری بدن ندارند.)
• سردرگمی:
بسیاری از بچه‌ها دقیقاً نمی‌دانند مدفوع چیست، که همین موضوع باعث افزایش اضطراب می‌شود.



سپس، بیایید راهکارهایی را در کنار این درک قرار دهیم:
• برای کودک توضیح دهید مدفوع و ادرار چیست:
• ادرار: مایعی اضافی است که بدن ما آن را خارج می‌کند.
• مدفوع: وقتی غذا می‌خوریم، بدن ما آن را به انرژی تبدیل می‌کند. آن بخش‌هایی از غذا که بدن نیاز ندارد، تبدیل به مدفوع می‌شوند.
• داستان «شنا کردن مدفوع با دوستانش» را تعریف کنید:
هنگام فلاش کردن مدفوع، یا زمانی که کودکتان می‌بیند شما مدفوع می‌کنید، بگویید:
«خداحافظ مدفوع، برو خوش بگذره با دوستات توی آب!»
بچه‌ها معمولاً از این داستان خوششان می‌آید؛ چون برایشان معنا و بازی را هم‌زمان دارد که هر دو به کاهش اضطراب کمک می‌کند.
• هرگز مدفوع را «چندش‌آور» یا «بدبو» خطاب نکنید:
این کار باعث می‌شود کودک فکر کند چیزی اشتباه درون اوست یا ازداشتن مدفوع حس شرمندگی داشته باشد.
مامان دختری مامان دختری ۲ سالگی
تجربه‌ای که در مورد حرف زدن دختری دارم رو می‌خواستم باهاتون به اشتراک بذارم🥰🥰🥰
از اونجایی که من و دخترم بیشتر اوقات تنها هستیم ساعاتی که در منزل هستم فقط و فقط با دخترم صحبت می‌کنم.🤗🤗🤗
نمیدونم گفته بودم یا نه که ما اصلا تلویزیون نداریم و تلویزیون هم جایگاهی در زندگی روزمره ی ما ندارد🤪😍😍😍
به نظر من بچه‌ها آدم بزرگ‌هایی در سایز کوچک هستند که فقط ذهن بی‌نظیر آنها از نظر تجربه، آزمون و خطا از ما عقب‌تر است و در غیر این صورت فرقی با یک انسان بالغ ندارند🤭
از این رو من تمام وقایع روزانه آن‌هایی که جنبه مثبت دارند و تمام اقداماتی که در منزل انجام می‌دادم را برای او تعریف می‌کردم و گاهی اوقات هم از او در مورد مسائل ساده و ابتدایی نظر می‌پرسیدم؛ مثلا الان میوه بخوریم؟ یا موافقی بازی کنیم؟
مثلاً وقتی بیرون می‌رویم به او توضیح می‌دهم که وقتی ماشین یا موتور توی کوچه یا خیابان تردد می‌کند ما باید از کنار و با فاصله از آنها راه برویم🍃🏕
یا از او میپرسم موافقی میوه بخریم 🍑🍒
این‌ها گوجه هستند وای چه گوجه های قرمز خوشمزه‌ای🍅
هر شب قبل از خواب براش قصه میگم و گاهی قصه های تکراری میگم تا تلنگری برای حافظه اش باشه😍
پدرش هم وقتی میاد باید هر شب براش قصه بگه و جزئی از وظایفشه. هم برای ارتباط بهتر و با کیفیت تر با دختری، هم برای تکامل مغزش در ارتباط با شنیدن صدای پدرش😉🧠
دخترم هنوز دو سالش نشده بود که بیرون ساندویچ خوردیم و اون ساندویچ خودشو نخورد. بغل باباش بود گفت کیک میخوام
باباش گفت مگه مامان به تو ساندویچ نداد؟ اونم جواب داد : آره ، اما نخوردم😅
این کلمه ی اما و کاربردی که داشت واقعا جالب، صحیح و زیبا بود😉😉😉