مامانم میگه بچه هاالان همه چی دارن و قدر هیچی رو نمیدونن داشتم فکرمیکردم چقد حرفش درسته
من مادر حساسی ام ازهرنظر مثلا بچه ام همیشه خوشتیپ باشه لباساش کهنه نباشن چیزی که بخواد واسش بگیرم خوراکیا مفید و مقوی بخوره
تفریح داشته باشه و بقیه چیزا که اخلاقی هستن
از نوزادی بهش حساس بودم تقریبا هرروز تقاضا خوراکی یا اسباب بازی داره و این شده عادت
حتی در حد ی خوراکی کوچیک
اسباب بازی خییییییلی میخره دیروز واسش ۵۰۰تومن هزینه کردم و امروز میگه من اون اسباب بازی رو نمیخوام و ختی یک ساعت سرگرمش نکرد
داشتم عصرونه اماده میکرد و بشقاب رو گذاشتم جلوش و بعد دیدم همش رو ریخته و میگه ک دوست ندارم بخورم
میدونم همه چی دراختیارش گذاشتن کاردرستی نیس اینم بگم از نظر تربیتی باهاش مشکل نداریم با احترام هرسری تشکرمیکنه مشکل ما قدر ندونستنه
اونقدر دراختیارش گذاشتیم که سیرشده وضع مالیمون بدنیس میتونیم هرچی بخواد تهیه کتیم ولی متاسفانه دیگه چیزی خوشحالش تمیکنه
دلش میخواد همه چی رو امتحان کنه ولی زود زده میشه
هرموقع هرخوراکی خواسته زود واسش تهیه کردیم و الان میلی به خوردن هیچی نداره و نصفش رو میخوره و بقیش رو میندازه سطل اشغال
میدونید چی میخوام بگم ممکنه بچه پرتوقع بشه خواسته هاش بیشتربشه میدونم ولی کاش قدربدونه کاش بیشتر استفاده کنه خراب نکنه

تصویر
۲۱ پاسخ

اره ولی بنظرم.اینکه از لحاظ خورد خوراک تامینش میکنی عالی ولی اسباب بازی رو انقد زود زود نخر ی قانون بزار بگو هروقت یدونه از اسباب بازی هات خراب شد یدونه دیگه میخریم زود زودم نخرین هریک ماه یبار براش اسباب بازی بخرین ک ذوق کنه اخه فردا پس فردا بزرگ بشه ی ادم بی ذوقه ک ذوق هیچی رو نداره

چون هرچیزی خواسته زود در اختیارش بوده. باید صبوری رو اینجا به بچه یاد بدی وقتی یکم براش صبر کرد و زود براش آماده نشد قدرشم میدونه و دوسش داره. من پسرم پنج ماه گفت نیسان یخچال دار همش میگفتم باشه برای عید میخرم برات و به عنوان عیدی براش خریدم وضع مالیم خوبه ولی اگر همون لحظه میگرفتم هرروز تقاضاهاش بیشتر میشد الان در اسباب بازی فروشی فقط نگاه میکنه و رد میشه. منم به وقتش غافلگیرش میکنم میگم بریم برات بخرم.

این کارتون اشتباهه بنظرم چون بچه دراینده سریع ب چیزی ک میخاد نرسه دست به هرکاری میزنه باید صبوری وتلاشو یادش داد واینکه هرچیزی قرار نیست همون دیقه در اختیارش باشه

ولی من دخترام برای هر خواسته شون باید کلی انتظار بکشند
من اینجوری میخام بارشون بیارم دوست ندارم در رفاه کامل باشن باید وقتی به خواسته شون میرسن براشون کلی ذوق داشته باشن

تو تایپیک یه نفر ک راجبه بچه آوردن حرف میزد بهش گفتم
گفتم ک منطقی باشیم هرچی بچه خواست نباید تهیه کنیم باید صبوری رو یاد بگیره باید یاد بگیره ک هرچیزی نمیشه تهیه کرد نمیشه خواسته اش رو اجابت کرد باید قاطع برخورد بشه هرچند بچه هستن اما اخلاق میشه تو وجودشون
فک میکنی قدر میدونن یه زره بچه!!!؟؟
البته ک نمیدونن تازه پرو هم میشن
دخترای من همیشه گفتم جیشتون رو نگه ندارین بخاطر کارتون یا بازی با دوستان اما هر بار همین داستان رو دارم و امروز بد دعواشون کردم هربار هم دخترام انتظار دارن بغلشون کنم بوسشون کنم انگار ک من اشتباه میکنم
اگ فردا روزی بخوای تغییر اخلاق بدی فک کنم بد رو پسرت تاثیر بذاره چون نمیتونه با شرایط کنار بیاد و عصبی و پرخاشگر میشه
امروز دخترام گفتن بریم مغازه بستنی بخریم از جلو مغازه رد شدیم گفتم بریم خونه بابا اومد با اون برین بخرین اما گفتن الان میخایم گفتم حالا ک اینجور شد اصن نمیخریم بعد گفتن مامان ببخشید و دیگ کشش ندادن چون میدونن اصرار کنن کلا خبری از بستنی نمیشه
میخای کم کم تغییر اخلاق بده حتی اینم بگم وقتی شروع ب پرخاشگری و گریه و جیغ و داد کرد اهمیت نده و بگو برو اتاقت
شاید کم کم از سرش بیوفته

ب نظرمن هم عزیزم خوراکی هم همه رو یجا نده ک حیف بشه مثلا همین عکست..موز رو یه ساعتی تنها بده بخوره هرکدوم رو یه میان وعده کنه...اینجوری قدر خوراکی رو هم میدونه باز الان ک میتونی بهش قانون بذار یادش بده یکم بزرگتر بشن واقعا کنترلش سختتره...باتوجه به روزگاری ک ماداریم یکم سعی کنین کمتر تورفاه بودن رویادبدین...هرکسی همه چی رو همیشه ویکجا داشته باشه چشم ودلش سیرمیشه واقعا

منم همین مشکل دارم دختر منم همینه

به مرور کم کن خریداتو
قانون بزار بزارخریدات
دکتر میگقت از پنج تا خواسته یکیشو زود انجام بدین دوتا شو با تاخیر دوتاشو لصلا انجام ندین تو این سن


من پسرمو اینجوری کردم الان دوتزده سالشع دیگه هیچی نع خوشحالش میکنع نه راضی میشع خیلی خیلی پرتوقع شده
ولی دخترمو چون تجربه داشتم خیلی بهتره

بچه داره بارفتاراش میگه که ان۳دهمه چقزبراش فراهم شده که دیگه سیرازهمه چیزحتی ازخاستنش.این که خیلی بده بچه بایدیکم به چلش کشیده بشه یکم بدونه که مثلابعضی وقتانه هم بهش میگن مفهمون نه روهم بتونه درک کنه.پسرمن و۳تی بامن میریم پیاده روی وقتی چیزی بخادکه میدونم به دردش نمیخوره وزودازش خسته میشه اصلانمیخرم میگم صاحب مغازه نمیفروشه حتی شده که رفتم به صاحب مغازه گفتم بگونمیفروشم وقانع شده امده بیرون ونخریدم.

پسر منم اینجوریه میگه بخر اما همون لحظه بازی میکنه. تموم

دختر منم همین جوره. از بس همه چی براش سریع فراهم کردیم الان دیگه از هیچی خوشش نمیاد

منم میتونم همه چیز رو تهیه کنم ولی زود تهیه نمیکنم
مثلا میریم بیرون
از قبل معلوم میکنیم که رزا قراره فلان بخره
اول خرید اون رو انجام میدم و دیگه خودش می‌دونه که خریدی در کار نیس
مثلا اگه دو تا چیز بخواد میگم یکی رو انتخاب کنه
اینکه یه چی میگیری می‌ذاره کنار بین همه بچه ها رواله
ولی خب رزا حتی با خرید یه دفترچه کوچیک خوشحال میشه
به نظرم از الان باید بچه رو با یه سری قانونهای خرید آشنا کرد
این کمک ب خودشه
قانونی که اگه تو بچگی به ما یاد میدادن وضعمون خیلی بهتر ازین بود

حرفت درسته

دختر منم یه مدت میگفت من دلم موتور شارژی میخاد باباش ۲روز بعد ۱۳ میلیون داد براش موتور خرید دریغ از اینکه سوارش بشه و باهاش بازی کنه نه تنها موتور خیلی از اسباب بازیای دیگشم همینه

دقیقا اینقد داشتن قدر نمیدونن

مامان آرشا جان،باید به یسری از نیازهای بچه ها سریع پاسخ داد،یسری از نیازها با تاخیر،ویسری از نیازها اصلا پاسخ نداد بازم بستگی به شرایط مادرو بچه داره

سلام از اسباب بازی های بدرد نخورش اگه داری به دخترم بده باقیمت پایین تر هزینه پست باخودم

چون قانون نداری تو خونت مثلا برای اسباب بازی من از اول قانون گذاشتم فقط روز اسباب بازی میتونه بخره روزای دیگه باشه میره نگا میکنه انتخاب میکنه ولی اصلا نمیگه بخر ولی عید که ۵تا اسباب بازی کادو گرفت از خانواده همینجوری مث پسر شما شده بود فقط با هر کدوم یک روز بازی میکرد میگفت اینو بخر اونو بخر من مقاومت کردم تا درست شده الان

شما همین کار روز میتونی با فواصل زمانی انجام بدی
همون عروسک یا اسباب بازی یا بازی فکری رو
با فاصله زمانی و با برنامه ریزی خودش انجام بشه
اینجوری بزرگ شد نتونست فراهم کنه. شکست میخوره
مثلا ماهی یدونه اسباب بازی
بقیش خانه بازی
کاردستی
بازی فکری
پارک
تفریح

ن به اون شوری شور ن به این بی نمکی
همه چی تعادل
تا بچه خلاقیتش شکوفا شه
با مشکل مواجه شد بدونه چکار کنه
همه چی عالی همیشه نتیجه عکس داده

ماهم میتونیم برای پسرم هرچی بخاد تهیه کنیم ولی اصلا چیزیو دیگ قبول نداره مثلا گف اسکیت بخرید رفتیم پنج تومن پول دادیم شاید سه روز پوشید دیگ جمع کردم خوراکی هم همینطور داعمم میگه شماکاری برای من نکردین یا من هیچی ندارم
من خودم هیچوقت انقدر پرتوقع نبودم همین الانم همینطور ولی نمیدونم چرا پسرم اینجوریه
بامشا‌ورش صحبت کردم میگه بچهای اول چون بیشترین توجه روشونه همیشه توقع دارن ونارازی هستن

بنظر من بچه های الان همشون قدر نشناس هستن و پر توقع و الانم مثل گذشته نیست واقعا من یادمه بچه که بودیم 90 درصد پسرا سر زانو شلواراشون با برچسبی چیزی وصله کرده بودن از بس که زانو شلواراشون زود له و پاره میشد یا خودمون وقتی کفشمون پاره میشد می‌بردیم کفاشی می‌دوخت برامون اگر یادت باشه البته نمیدونم سنتون به اون موقع میخوره یا نه،دور کفش همه تو مدرسه دور دوخت بود ولی الان نمیشه بچه رو اینجوری برگردونیم چون دیگه دوره اون زندگی نکبت بار تموم شده و گذشته اون موقع ها که مادرتون میگن هر خانواده 5_6 تا بچه داشتن توقع ها هم فرق داشت الان نهایت دو تا بچه داریم و نخوایم بهشون برسیم پس به کی میخوایم رسیدگی کنیم!؟من بر خلاف همه نظرم اینه که آدم اگر داشته باشه چه اشکالی داره بچش هرچی خواست فراهم شه براش چرا همش دنبال این هستیم بچه رو عقده به دل بار بیاریم زمانه انققد ناملایمتی داره که خواهی نخواهی همه سفت و سخت میشیم دیگه چرا بخوایم از الان بچه رو عقده ای بار بیاریم این خواسته ها یه چیزیه تو وجود همه هست حالا بچه‌ها با اسباب بازی و این چیزا بزرگا با خونه و ماشین و مال و اموال

سوال های مرتبط

مامان 🧸radvin🧸 مامان 🧸radvin🧸 ۴ سالگی
مامانایی ک فرزند ۴ ساله دارن بچه ها شماام اینطورین تو این دوره ۴ سالگی ؟؟؟


همه چی رو میخواد حرف باید حرف اون باشه
پرخاشگر میشه اگ چیزی ک میخواد نشه
دوست داره کاراشو خودش انجام بده اگ ما دخالت کنیم عصبی میشه
خیلی ب گوشی وابسته شده فقط بازی
اصلا با اسباب بازی هاش بازی نمیکنه حالا با اینک رفتنی بیرون چیزای جدید میخواد و ما میگیرم ولی خب انگار اون خواستنه واس همون لحظه اس یکم بازی میکنه دیگ تمام میزارتش کنار ...
آب زیاد میخوره خیلی خوراکی دوست داره غذاشم خوبه ولی گوشت مرغ انچنان نمیخوره خیلی کم
خیلی دقت میکنه ب همه چی مثلا ب من ب ارایشم ب لباسم ب باباش وقتی چیز جدید میگیریم فورا واکنش نشون میده ذوق میکنه
دوست داره هم بازی داشته باشه و خیلی زیاد اجتماعیه
حرف زدنش خوبه قشنگ مفهمومی هست
بیشتر چیزا رو مث رفتن ب دکتر امپول زدن درس کردن دندان ظرف شستن تمیزی کثیفی پاک کردن میکروبا اشکال اعداد اسم ماشینا همه ارو متوجه میشه و بیشتر باباییه دوست داره همش با باباش باشه و وقت بگذرونه
بیشتر وقتا تو مخیه 🫠😑
مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام مامانا
شما برا تربیت جنسی بچه هاتون چیا بهشون گفتین؟
من جاهای خصوصی رو گفتم و این که نباید کسی ببینه و دست بزنه و از این حرفا
دخترمم خیلی رعایت میکنه
دیگه نمیدونم چیا باید بهش بگم
دو روز پیش خونه پدر شوهرم بکدیم پسر خاهر شوهرم که وقیقا همسن دخترم هس هم بود با دخترام بازی میکردن تو حیاط خودمم از پششت پنجره حواسم بهشون بود یه لحظه حس کردم پسره داره میگه فلان جام رو بیرون آوردم (دقیقا اسم الت تناسلی مرد رو اسم واقعیش رو) بعد من گفتم شاید بد متوجه شدم ولی دو سه بار شنیدم و زود نگا کردم ببینم چه خبره دیدم چیزی ده نمیگه و بازی میکنن گفتم شاید بد متوجه شدم دیگه حواسم بهشون بود تا این که یک ساعتی بعدش دیدن واقعا داره هی میگه فلان جات رو بیار بیرون اینقددد عصبی شدم جوری که دخترام متوجه نشن رفتم بهش گفتم اگه از این حرفا بزنی نمیزارم بازی کنین
خیلی خیلی پسر بی ادب و پر رو و گستاخی هست با هیچ کس صلاح نمیره منم اصلا نمیزارم همو ببینن ولی اون روز اتفاقی شد
بعضی خونواده ها از جمله بابای همون بچه اینقد بی فرهنگن که فکر میکنن چون پسر هس دیگه مجازه هر چرتی بگه تشویقش هم میکنن
حالم ازشون بهم میخوره
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
خانما من خیلی ناراحتم بزرگترین مشکل زندگیم شده مشکل آرشا
شده کم بیارین؟التماس خدا کنید؟خیلی تو‌زندگیمون تاثیر گذاشته صبح تاشب گریه میکنم و فکر درمانم باهمسرم همش بحث میکنم
امروز بردیمش طب سنتی فردا مشاور پس فردا سونوگرافی خیلی خستم
دیدن وضعش قلبم رو مچاله میکنه همش میگم چی شد ک به این روز افتادی یهو ۵کیلو کم کنه گوشه گیربشه اروم بشه و زیرچشاش گود بیفته
روزی ی وعده غذا بزور بهش میدیم همش میکه سرم گیج میره بیجونه یعنی تا کی قراره خودش رو نگه داره و نره دستشویی
صبح بردیمش کافه صبحونه بخوره حتی یک لقمه نخورد شبش شام نخورده بود من از ناراحتی گریه کردم همسرمم همه اسباب بازی و تبلت و اینارو جمع کرد گفت تا وقتی ک دستشویی نکنی و غذا نحوری نمیدم
باز ازصبح تاحالا فقط دوقاشق برنج خورده الانم میکه میخوام بخوابم برااینکه غذا نخوره و دسشویی نره
بخدا کلی نذر کردیم فقط خوب بشه دیروز یکی از اشناهامون دیدش گفت نشناختمش چرااینجوری شده
چراهرراهی میرم نتیجه نمیده چراهرچی دعا میکنم بی نتیجس
برااشتهاش راهی هست؟دارو ک صددرصد جواب بده
بچه بس ک هیچی نمیخوره حتی نمیتونه بازی کنه
دعاکنید واسش شاید معجزه بشه حالش خیلی بدتر ازچیزیه ک تعریف میکنم
مامان رایان مامان رایان ۴ سالگی
دلم خیلی گرفته بخاطر لکنت پسرم دوازده روزه شوهرم رفته ماموریت حالا رفت نزدیک بیست روزه دیکه بیاد از ساعت ۱۲ تا الانا پاب پای پسرم بودم بعنی هر روز هر روز با همیم دیگه باباش نیس ک ی ساعت با اون باشه دغم میده ولی از درد اینکه لکنتش بدتر نشه هیچی نمیگم باز با اون وضع لج بازی میکنه اصلا گیر نمیدم خونه زندکی رو ب چه وضعی درآورده هیچی نمیگم باز با اون حال شبا ساعت ۱۲ ک میشه دنبال گریه اس دنیال بهانه است ک بشینه گریه کنه ب زبون میگیرم هر کاری میکنم نمیشه از ساعت ۵ بد از ظهر تا ۱۱ ام می‌گردونمش مغازه هارو پارکارو روانی شدم دیگه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
کاش منو این بچه صب رو نبینیم خیلی روزا برام سخت میگذره غصه لکنتش ک دیگه داغونم کرده ب زور جوری رفتار میکنم ک‌بچم ی وقت ناراحت نشه از ناراحتی من وگرنه از درون داغونم قلبم درد میکنه از غصه😭الان خوابیده همینجور نشستم‌دارم گریه میکنم
ی مادر شوهر خرفت دارم دیروز تو پارک دیده ما رو ن حالی ن احوالی ن ی دست بچمو بگیره سمت خودش ک چی میکنی عین احمق ها بد ی ساعت گذاشته رفته خونش
ولی بگی بیا ی خروار غذا گذاشتم بیا بخور با سر میاد عین گاوم میخوره
ی زنگ نزده تا ب حال ب ما تو این دو سال ک شوهرم ماموریته چی میکنید
مامان گلی مامان گلی ۴ سالگی
کتاب چستر راکون و جیب پر از بوسه
از نشر بازی و اندیشه

حتما اول کتاب «دستی که بوسه میزند» رو بگیرید و بخونید، و بعد این رو بگیرید.
چون کاملا وابسته کتاب قبلی هست.
دو تا پست پایین تر در مورد «دستی که بوسه میزند» توضیح دادم.
این کتاب برای اون دسته از عزیزانی هست که دو فرزند دارن. فرزند بزرگتر از اومدن عضو جدید ناراضیه. گاهی ممکنه بگه میشه برش گردونی تو شکمت؟ میشه پسش بدیم؟
یا حتی اولش دوست داشته خواهر و برادر داشته باشه ولی الان دیگه دلش نمیخواد.
فرزند کوچکتر رو مزاحم خودش میبینه و دوست نداره چیزی رو باهاش سهیم بشه. حتی فکر میکنه محبت و توجه مامان و بابا نسبت بهش کم شده.
اینجا خیلی راحت درباره حسادت فرزند بزرگتر صحبت میکنه. و نشون میده مادر به جای اینکه بگه من هر دوی شمارو به یه اندازه و یجور دوست دارم، میگه هرکدومتون جداگانه دوست داشتنی هستید. و محبت من تموم شدنی نیست.
ولللللی تو درست میگی و به عنوان فرزند ارشد باید یه چیز خاصی داشته باشی پس یه بوسه ی اضافه تر براش میزنه و میگه این برای توعه چون معلوم نیست یه برادر بزرگتر چه وقتی، کمی توجه بیشتر میخواد.
من محتواش رو نخونده و با توجه به شناختم نسبت به کتاب قبلی خریدم و متاسفانه با دخترم دوتایی سورپرایز شدیم!😂😂😂 متوجه شدم به کارم نمیاد. شمام دعا نکنید به کارم بیاد😂😂😂😂😂
ولی بسیااااار عالیه برای شمایی که دو فرزند داری.