سوال های مرتبط

مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی #پارت۲


دردای کمرم ادامه داشت و کم کم به لک بینی افتادم چون دکترم گفته بود تا موقع زایمان باید برم ان اس تی بدم رفتم بیمارستان اونجا هم بازم معاینم کردن ولی بازم خبری از دردای زایمان نبود تا اینکه ۳۷هفته شدم و دوباره رفتم برای ان اس تی اونجا دستگاه انقباظ نشون داد ولی من دردی نداشتم دکتر اومد بالای سرم و چون جنینم تک شریان بود قبولم نکرد و منو ارجاع داد به بیمارستان امام رضا خیلی استرس داشتم از اینکه چرا قبولم نکرد
خلاصه ۳۷هفته ۱ روز رفتم بیمارستان امام رضا بعد از معاینه بازم مشخص شد۱سانتم بستریم کردن و ازمایش گرفتن گفتن صبح باید سونو بدم اگه بچه وزن نگرفته باشه ختم بارداری میدن
صبح رفتم سونو و بهم ختم دادن یک ترسی کل وجودم رو گرفت خیلی از زایمان طبیعی میترسیدم بهم لباس دادن و منو بردن زایشگاه
اونجا چندتا از ماما ها بازم اومدن معاینه کردن
معاینه هاشون واقعا دردناک بود حس میکردم زخم شدن دهانه رحمم رو
فقط التماس میکردم از ژل استفاده کنن و اروم باشن ولی گوش نمیدادن میگفتن باید معاینه دردناک داشته باشی تا دهانه رحمت باز شه منم ناچار قبول میکردم
ساعت ۱۰ صبح منو بردن زایشگاه و هر نیم ساعت معاینه تحریکم میکردن
تا شاعت ۲ که دکتر اومد بالای سرم و من بازم همون ۱ سانت بودم😭😭😭😭
مامان علیسام مامان علیسام ۱ ماهگی
پارت ۱
سلام رفقا قرار بود بیام تجربه زایمان بگم

من قبل زایمان دو بار بستری شدم بیمارستان بخاطر انقباض و اینا
و تو هفته ۳۳ یک سانت دهانه رحمم باز بود
تا ۳۵ استراحت کردم بعد ۳۵ ادامه کلاس ورزش های ماما رو رفتم و تو خونه ورزش میکردم هر روزم میرفتم بازار پیاده روی و خوشگذرونی 😂
تا ۳۸هفته و ۵ روز که چند روزی بود حرکتاش کم شده بود بعد از ظهرش ک بازار بودن برای پیاده روی گفتم تا بیمارستان هم برم برا ان سی تی
رفتم ان اس تی گرفتن و گفتن خوبه قلبش اینا و تو دستگاه انقباض هم نشون میداد

ی زنه بود اونجا گفت بیا تا معاینه هم کنیم ببینیم چند سانتی دیگه معاینه کرد و گفت دوسانتی
میخواستم برگردم خونه ک احساس خیسی کردم رفتم سرویس دیدم خون میاد ازم رفتم بهشون گفتم گفت بیا تا معاینه کنم دوباره معاینه کرد و سه سانت شدی برو ی ساعت راه برو یا بیرون بشین بعد بیا ببینیم ویکم راه رفتم ک کمر اینا خیلی درد میکرد دیگ نشستم تا ی ساعتش تموم شد رفتم گفت نزدیک چهاری اگه هنو تحمل داری بستری نشی بهتره برو ی دو ساعت دیگ بیا دیگه منم رفتم خونه شام اینا خوردم لوازمم رو جمع کردم باز برگشتم بیمارستان که دوباره معاینه کرد گفت چهار ونیمه تقریبا و کارای بستریمو کردن و فرستادنم بخش زایمان رفتم بالا اونجا باز خودشون معاینه میکنن
و گفت تو هنو سه سانتی چرا پایین گفته چهارو خورده ای و..
باید منتظر بمونی صبح شه تا دکتر بیاد بگه چه کنیم
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۵ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱

منم دیگه بلاخره وقت کردم بیام تجربه ام رو درباره زایمان طبیعی بنویسم
من از ۲۲هفته میرفتم کلاسای زایمان که بهداشت میفرسته و خیلی خوب بودن برام و تقریبا از ۳۰هفته ورزش های سبک گفته بود انجام بدیم و من هفته ۳۴که رفتم پیش دکترم و اون بهم گفت چون قدت بلنده برو طبیعی و کلی تشویقم کرد و منم جرعت پیدا کردم و گفتم میرم طبیعی خلاصه دیگه افتادم دنبال ماما همراه و بعد کلی پرس و جو فرناز محمدی رو انتخاب کردم چون هم تو فامیل های ما زایمان انجام داده بود هم تو کلاس کلی تعریفشو میکردن ۳۶هفته رفتم پیشش معاینه و بعد معاینه لگن بهم گفت که خیلی خوبم برای زایمان طبیعی و دهانه رحمم هم یک سانت باز هست و منم خوشحال از اینکه دیگه دهانه رحمم بازه و زود زایمان میکنم بهم هم گل مغربی داد و به همراه کلی ورزش و از ۳۶هفته دیگه من جدی ورزش ها رو شروع کردم و پیاده روی و پله نوردی هم کلی داشتم هر روز میگذشت و من هیچ دردی نداشتم….
مامان سانی کوچولو مامان سانی کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
جمعه شب همش دستشویی داشتم یه پام تو دستشویی بود یکی تو خونه یکمی احساس دل درد داشتم ولی گفتم شاید درد کاذب باشه زیاد اهمیت ندادم ساعت ۶ صبح رفتم دستشویی دیدم ترشح خونی ازم خارج شد سریع اومدم رفتم حموم شیو کردم دیگه همش راه میرفتم تو خونه ورزش میکردم تا ساعت ۴ بعدازظهر
ساعت ۴ رفتم بیمارستان فشارمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۲ سانتی برو یه ان اس تی هم بده
رفتن ان اس تی بدم یه زنی داشت زایمان می‌کرد منم رو به رو اتاق زایمان بودم قشنگ دیدم چطور زایمان کرد و شر شر براش اشک می‌ریختم ان اس تی که تموم شد رفتم پیش دکتر گفت یک ساعت راه برو
یک ساعت پیاده رویی کردم و دوباره معاینه شدم گفت از دوسانت یه کمی بیشتر باز شدی ولی سه سانت نشده برو بگو همراهت برات پک بیمارستان بگیره بستری بشی دیگه بستری شدم دکتر اومد بهم ورزش داد و توپ داد دیگه ورزش میکردم و رو توپ حرکاتی رو که میگفت انجام میدادم تا سر بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ شب با درد طبیعی خودم ۵ سانت باز شدم
مامان فینگیل 🌼 مامان فینگیل 🌼 ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱ :


من ۴۰ هفته کامل شده بودم و دردهام هنوز شروع نشده بود
تا قبل ازین چندباری پیش ماما و دکترم رفتم و موقعی که معاینم میکردن میگفتن کانال زایمانت خیلی نرم و خوبه ، سر بچه کامل تو لگن فیکس شده و پایین اومده ولی دهانه رحم بسته است
ازشون خواستم معاینه تحریکی انجام بدن که گفتن چون دهانه رحم کاملا بسته است نمیشه و در صورتی معاینه تحریکی میکنن که حداقل یه سانت و باز باشم
من کلا از هفته ۲۸ کلاس یوگا میرفتم ، پیاده روی و فعالیت روزانه از اول بارداری داشتم ، آناناس و شربت آلوخاکشیر به همراه گلاب و کمی زعفرون میخوردم ، رابطه بدون جلوگیری و شیاف گل مغربی هر ۱۲ ساعت و داشتم و خلاصه هر راهکاری واسه زایمان راحت بود و انجام میدادم
و ۲ هفته آخر شدید اینکارهارو انجام میدادم
توپ گرفته بودم و تو خونه یک ساعت ورزش میکردم و بعدشم دوش آبگرم و اسکات و ورزش زیر آب انجام میدادم
ضمن اینکه ماه آخر با مامانم کل خونه رو تمیز کردیم که خب خیلی کار سنگینی بود
کلا مدلمم اینطوریه که اصلا اهل ناز و نوز نیستم و تا لحظه آخر داشتم کارهای سنگین و خودم تنهایی انجام میدادم
من تاریخ سونو ضربان قلبم ۳۱ تیر زده بود و تاریخ سونو انتی ۱ مرداد
از سه شنبه ۳۱ تیر ۸ صبح دردام شروع شد تا ۱۲ شب تو خونه دردهام و تحمل کردم
۱۲ شب رفتم بیمارستان که دیگه دردام هر ۷-۸ دقیقه یه بار بود ان اس تی گرفتن و معاینه کرد گفت دهانه رحمت بسته است ولی انقباض و داری ان اس تی هم که خوب بود برو خونه و در صورتی بیا بیمارستان که یا کیسه آب پاره شده باشه یا خونریزی کرده باشی یا دردهات هر ۵ دقیقه شده باشه در اون صورت بستریت میکنم
من اومدم خونه ساعت ۳ نصفه شب بود بازم تا ساعت ۶ صبح تو خونه تحمل کردم
مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 مامان ܩߊ‌ܣـ🌙ـܠࡅ࡙ن🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲:
خلاصه ورزش ها ادامه داشت و چندسری من میرفتم زایشگاه و دریغ از تغییر
نمیدونم دهانه رحمم یاری نمی‌کرد کلا یا اینکه ورزش هارو دیر شروع کردم اما هر سری که میرفتم زایشگاه میگفتن دهانه رحمم خیلی نرم شده و باز میشه ورزش کن پیاده روی کن که همه بی فایده بود ۴۰ هفته شدم و تاریخ زایمانم ۱۰ شهریور بود طبق انتی زایشگاه گفتن که فردای تاریخت بیا بستری شی البته بازم بستگی به دکتر شیفت داره ۱۱شهریور شد و من تا ۴ صبحش خوابم نمی‌برد از استرس چون ن از طبیعی خوشم میومد ن سزارین ولی خب باز میگفتم طبیعی بهتره همون روز ساعت ۶ صبح از درد بیدار شدم
( اینم بگم که من از یه هفته قبلش دردای کم پریودی داشتم با فاصله دو سه ساعت ) خلاصه بیدار شدم و فاصله دردام گاهی ۵ دقیقه گاهی ۱۰ دقیقه بود ولی دردام قابل تحمل بود
خونم پله میخوره پا شدم یه ییس دقیقه ای پله نوردی کردم و دوش آب داغ با اسکات رفتم و اردکی و یه نیم ساعتی هم تو خونه پیاده روی کردم که دردام بیشتر شه دردام همون بود فقط فاصله اش دیگه منظم ۵ دقیقه شد شوهرمم خواب بود با دردای من بیدار شد هر لحظه میگف بریم زایشگاه میگفتم ن هنوز زوده و ۱۲ من رفتم زایشگاه معاینه شدم ۲سانت بودم کیک رانی خوردم و ازم ان اس تی گرفتن که خوب نبود و بخاطر دردام و ان اس تی بستری شدم دکتر شیفت گفت که یبار دیگه ان اس تی بگیرن خوب نباشه میبرن اتاق عمل
سرم زدن بهم دوباره ان اس تی گرفتن که خداروشکر خوب بود دیگه بستری شده بودم دردام بیشتر شده بود...