۴ پاسخ

عزیزم بچن و این رفتارا و کارا توشون طبیعیه من دخترم انقدر اذیت میکنه و جدل داریم باهم ولی هیچوقت بدون و بوس بغل نمیزارم بخوابه چون خعلی قلبشون پاکه و زود ناراحت میشن قبل خواب با هم صحبت میکنیم در مورد کارا و بعدش میخوابه ولی میخوابه من خودم عداب وجدان میگیرم که چرا باز صبوری نکردم و سرش داد زدم 😒

نه کارت درست بوده شما مادری یه تایمی درطول روز باید برای خودت باشی ربات که نیستی فقط کارکنی به پسرت ازاول باید بهش آموزش می‌دادی مثلا یک ساعت من می‌خوام مطالعه کنم لطفا بزار توارامش مطالعه کنم یعنی کاری به کارم نداشته باش اینجوری که اگه بخوای یکسره تو اختیارش باشی بدعادت میشه ازهمه همین انتظارروداره ببخشید البته اینقدر رک حرف زدم

بله برا همه مون پیش اومده خودت سرزنش نکن
من این روزا حالم اصلا خوب نیست فکر جراحی ک باید بشم گرچه چیز مهمی نیست اما منو بی حوصله کرده دیروز یبار سر دخترم داد زدم اونم با داد گفت مامان سرم داد نزن قشنگ داشت رفتار خودم تحویلم میداد ‌اما بخدا ما هم آدمیم اینهمه فشار داریم تحمل میکنیم
بعدش اومد بغلم کن بوسم کن مامان منم بغلش کردم

من اینقدر خسته ام ک دوست دارم ازاین زندگی برم دیگه تحمل هیچی ندارم

سوال های مرتبط

مامان ❤جوجه کوچولو❤ مامان ❤جوجه کوچولو❤ ۵ سالگی
خیلی حالم بده نمی‌دونم چیکار کنم ، باور نمیشه وابستگیباعث بشه نتونم از جوجه های پسرم دست بکشم . خیلی آدم عاطفی هستم اما نمی تونم باور کنم اشکام اینجوری برای جوجه هام می‌ریزه . گوجه هام بزرگ شدن و دیگه نمیشه تو خونه نگهشون داشت ، گناه دارن تصمیم گرفتیم بذارین باغ خواهرشوهرم اما نه من ،نه پسرم تحمل نداریم . عین ی مادر ازشون سه ماهه نگهداری کردم ، صبح زود بخاطر گرسنگی و تشنگیشون از خواب بیدار شدم ،غروب بخاطر بیرون رفتنشون حاضر شدم برم تو پارکینگ که اینا برن باغچه بازی کنن🥲 آنقدر منو میشناسم میرم سمتشون می‌دونم غذا یا آب می برم براشون ،انقدر مهربونن می خوان بگیرم بذارم سر جاشون یجا وایمیسن 🥲 کنه ترسو آنقدر دوستشون دارم جفتشون رو یجا میگیرم قربون صدقه اشون میرم 🥲 خیلی وابسته شدیم من و پسرم ،انگار بچه هام شدن . نمی‌دونم با خودم چطور کنار بیام ببرم بذارم تو باغ ،عادت کردم بهشون . پسرمو گول بزنم خودمو چیکار کنم ،لعنت به وابستگی🥲
خودم می‌دونم مسخرست اما خیلی حالم بده 😭