۱۳ پاسخ

منم همینم، احساس میکنم دیگ زندگی نمیکنم، واسیر،شدم، از یه طرفم مظلومیت،بچه رو می بینم دلم کباب میشه میمیرم

عزیزم درکت میکنم، دختر منم از ۹شب تا ۱ظهر بیدار بود،فقط دوتا چرت نیم ساعته. زده بود،فقط روی پاهام میخوابید،دیگه خداروشکر ۱ظهر خوابید تا الان بزور بیدارش کردم، خستگی فشار روحی بهت اورده عزیزم دست خودت نیست، یکم که استراحت کنی، یادت میره

عزیزم پسر منم اینجوری بود شبا اصلا نمیخابید خیلی اذیت میشدم قطره اینفاکول گرفتم خیلی خوبه همین که میدم هم نفخش خوب میشه هم خواب اوره میخوابه الان خوابش تنظیم شده

بابا میگذره همه اینا تموم میشه ... سختیش تا ۶ ماهگی هست
۸ سال تو خودتون بودید حالا هم یکم سختی بکشید البته من میگم سختیهاشم لذت داره

همه مثل همیم اینایی ک گفتی دقیقا حرف دل منم بود ...نمیدونم شاید قدیم کمک داشتن انقدر اذیت نمیشدن مادرای الان واقعا از جون مایه میزارن

اوایل زایمان طبیعی من دوماه اول اصلا شبا بگو یساعت نمیخابید ساعت ۶و۷ صب مبخابید همیشه کمبود خاب داشتم شوهرمم نازمو نمبکشید🥲

آخ گفتی منه بدبخت که دوتا دارم چی باید بگم نه شب دارم نه روز نه خواب نه خوراک
از زندگی هیچی نمی‌فهمم بدنم ضعیف شده
حس میکنم زندگیم داره از هم میپاشه نمیدونم باید چکار کنم 😭😭

درکت میکنم خیلیییی سخته
من کل دیشب رو پلک رو هم نذاشتم 😢

بخدا منم چقد شبی منی افسرده شدیم

عزیزم حالا که خوبه بذار بزگتر بشه روانی میشی
من که دیگه روانی شدم

عزيزم تنها نيستى،من تازه نوك سينه هامم سوراخ شده،درد دارم،نميتونم درست بغلشم كنم.....

چقدر منی من تازه دخترم مستقل شده بود داشتم نفس میکشیدم تا باردار شدم یعنی از روزی ک دنیا اومده من رو هم 2 شب خواب خوب نداشتم بدنم داره کم میاره بی خوابی بیچارم کرده ی چرت بخوام بزنمم همش صداش تو گوشمه یهو میپرم هنوز 17 روزه داغون شدم بزرگتر بشه ک بدتر 😭 منم تازه زندگبم رو روال افتاده بود

هر بچه ای یه دلیل داره ک بد خلقی میکنه دو تاپیک اخر من ببین،نگاه کن بچه ات اذیت نباشه

سوال های مرتبط

مامان آراد 🐣 مامان آراد 🐣 ۴ ماهگی
مامان حلماجان💕 مامان حلماجان💕 ۴ ماهگی
#موقت
خانوما برای شماهم پیش اومده این فکر وخیالا ک چرا الان بچه خواستم زود بود باید بیشتر تفریح میکردم دیگ وقت نمیکنم زیاد با همسرم باشم این فکرا؟؟؟

من هربار دخترم خیلی گریه میکنه و خیلی کمر و دستم درد میاد شروع ب گریه میکنم خودم🤦‍♀️ و همش میگم چرا اینقد زود بچه خواستم خیلیا چقد سنشون بیشتر ولی بچه ندارم راحت میخورن میخوابن تفریح میکنن با همسرشون بدون فک میرن بیرون 🥲 خیلی دلم گرفته نمیدونم این تنهایی هم خیلی بیشتر بهم فشار اورده حداقل اگ نزدیک خانوادم بودم بعضی روزا دخترمو بهشون میدادم یکم خودم میرفتم بیرون استراحت میکردم الان اینجا توشهر غریب همسرم صب میره عصر میاد بعضی روزا حلما یکساعتم نمیخوابه درست و کل کارام میمونه ..
احساس میکنم خیلی خودم دور سدم از همسرم قبلا همه جا باهم بودیم حتی ی شب تنها نمیخوابیدیم ولی الان بخاطر شرایط جدا میخوابیم کلا خیلی زندگیم تغییر کرده از یطرف خوشحالم از یطرف همش فک ب گذشته میکنم ک راحت خواب و تفریحم بود الان ن😕 همش حس میکنم اونک ازیت میشه همش منم ن کس دیگ
ی دلگرمی یه حرفی یچیزی بگین ک دلم اروم بشه این فکرو حیالا رو نکنم🤦‍♀️🥲