اگر بچه‌تون زیر ۵ سال هست

❌مجبورش نکنید و حتی پیشنهاد ندین اسباب بازیشو بده به کسی و با هم بازی کنید

روشهای زیادی برای سرگرم کردن هست بهتر با وسایل دیگه به جز اموال بچه که احساس مالکیت روش داره سرگرمشون کنید
اجبار و دادن وسایلش
⭕️باعث میشه یاد بگیره خواسته‌ها و نیازهای خودشو نادیده بگیره
پس شما والد عزیز
فعلا هیچ تلاشی برای این موارد نکنید متشکر🙏🏼🙏🏼🙏🏼

❌یه اتفاقی تویه کودکی من افتاده و ترکش‌هاش هنوز همراهمه
عروسکی که کل دوران کودکیم باهاش سپری میشد و خیلی خیلی وابسته‌اش بودم یه روز عصر که خوابیده بودم
به دختر عمه‌ام که خونمون بود داده بودن برای آروم کردنش چون خیلی گریه میکرده و اون با خودش برده بود
سالهاست که من از دختر عمه‌ام بدم میاد
و سالهاست که بعد از اون جریان من بعد از ظهرها نمیخوابم و میترسم چیزیو از دست بدم
به همین سادگی یه همچین اتفاقهای کوچیکی باعث چاله‌های بزرگی تویه زندگی آدمها میشه❌

تصویر
۱۲ پاسخ

من یه برادر زاده دارم ۵ ماه از دخترم کوچیکتره ولی اینقدر زورگو و شر هست که دخترم همون بچگی ازش میترسه وانگار هیچوقت هم قرار نیست فراموش کنه چون از زمانی که خیلی کوچیکتر بود همه چیو از دست دختر من میکشید میگرفت و حتی وقتی من یه لحظه ازشون غافل بودم میزد ... اون موقعه ها بزرگتر ها همه میگفتن نه نزد نه نازت کرد و ... وسایل هم مثلا اگر ده تا مداد رنگی واسه خونه مادربزرگش بود ۹ تاش دست اون میدادن یعنی به زور میگرفت یکیشو دست دختر من چون اون داد میزد اما دختر من اروم بود و میترسید ... الان ک بزرگ شدن خیلی رفتار برادر زاده م بهتر شده اما بازم گاهی زورگویی شو داره دختر من اینقدر تو ذهنش خاطره بد ازش داره که هیچوقت پیش اون نظر واقعیشو نمیگه کاملا از خواسته واقعیش میگذره حتی اگر یه بار هم بگه و پاش واسته اونقدر جیغ میزنه ک دختر من میلرزه و میترسه و باز‌ جلوش موفق نمیشه به خواسته ش برسه .. یا مثلا من میدونم یه اسباب بازی ک مال خونه مادربزرگشه دست اون میخواد اما اصلن هیچی نمیگه و اگر اون سمتش بیاد فوری وسیله ای دستش باشه رو میده بهش ...حتی روزایی ک باهاش بازی میکنه شب خواب پریشون میبینه و من کاملا متوجه میشم الان اگر تو جمعی باشه ک بچه شبیه برادرزاده م رفتار کنه دخترم فوری میاد بغل من میترسه با اینکه مثلا دختر من سه سالشع اون بچه مثلا یه ساله شه...

من شده رفتم جایی وسایل برداشته گریه کرده گفتن بده بهش بزار ببره گفتم نه درسته بچس بد عادت میشه باید بفهمه وسایل هر کس برا اون شخصه و با احترام ازش میگیرم گریه میکنه ولی خب بچس طبیعیه من سرگرمش میکنم😊

وقتی بچه های خودت سریه وسیله دعوامیکنن چی کاربایدکرد؟

ای وای چه بد .... دختر من خیلیییی رو وسایلاش حساس هست و نمیزاره هیچکس باهاشون بازی کنه ...حتی خودش با چیز دیگه سرگرم باشه ، و ببینه کسی اسباب بازی اونو برداشته سریع داد میزنه دست نزن ... اینو چکار باید کرد ؟؟؟

من نمیذازم کسی اسباب بازی بچم بگیره بهش میگم اگه دوس داری،دوتایی بازی کنیداجازه ام نمیدم جای میریم وسایل کسی دست بزنه یاباخودش بیاره اگه جابیفته که هرچیزی بره خودت میخوای بره دیگرانم بخوای انقداذیت نمیشن

وااای خدا یکی از دغدغه من هستش واقعاااا ممنون💓

با جاریم دعوا شد چون به بچم توهین کرد سعی میکنم از دخترم حمایت کنم همیشه نذارم کسی بهش آسیب بزنه

مادرشوهر من کلن وسایلی ک دست بچه من باشه میگیره میده ب پسر جاریم بعدم میگن چقدر گریه میکنه نق میزنه
از این حس متنفرم قسم خوردم ازاین ب بعد نذارم از بچم بگیرن

کاملا موافقم.
ممنون که تجربه کودکی تون رو به اشتراک گذاشتید🙏🍀

ی روزمدادتراش دخترموبرد اینقدبابتش گریه کرد همش میگفت مامان درساتراشموبرد هرچندبردمش مغازه دوتانمونه همون تراش براش خریدم ولی بازم همون قبلی رومیخاست

من پیش میاد این شرایط گزینه های جایگزین انتخاب میکنم
چون الان ی جورایی درک داره از مسائل موقع بازی میگم بیا نوبتی استفاده کنین
یا مهمون بیاد و بچه داشته باشن قبلش میگم بیا وسایلی ک دوست داری بدی باهاش بازی کنن آماده بچینیم یا وسط بازی بخوان ب زور بگیرن و مضطرب بشه میگم میخوای بذاریم اتاقت و. در رو ببندیم؟؟
پیش هم اومده ک به پسر من یا بچه دیگه بگن ببین فلانی کوچیکه بده گناه داره اولا سریع میگم مداخله نکنیین و میگم این حرف حس منفی میده نگید

احسنت بابت حرفت کاش بقیه درک کنن ی دخترعمودارم هروقت خونمون میاد ی دونه ازوسایل دخترمومیبره من زشته ازدستش بگیرم ولی مادرش بایددرک کنه باخودش نبره
من به دخترم اجازه نمیدم وسایل بقیه روبرداره باهاشون بازی میکنه کنارهمون طرف ولی باخودش نمیبره

سوال های مرتبط

مامان رزا مامان رزا ۳ سالگی
سلام به همه مامانهای مهربون و زحمت کش.
میخواستم تجربه خودم رو از سنجش بینایی و شنوایی که ۳سالگی دارن بهتون بگم.
اول اینکه چون مراقبت ۳سالگی دز بالایی از ویتامین آ به بچتون میدن و برای بینایی خیلی مفیده دوهفته صبرکنید اگر تغییر مثبتی میخواد ایجاد بشه بشه بعد ببرید سنجش.
برای اینکه بچه تو سنجش شنوایی و بینایی همکاری کنه باید قبلش به شکل بازی باهاش تمرین کنید.برای سنجش شنوایی یه هدفون میزنن به گوش بچه و تو یه اتاق ایزوله هست که صدا از بیرون نمیاد. برای ما اینطور بود که یه سطل پر از لگو دادن دست من. از هدفون فرکانسهای مختلف صدا پخش میشد و بچه باید با شنیدن هرصدای بوقی یه لگو پرت کنه تو سطل خالی روبروش و من دوباره یه لگوی دیگه میدادم دستش. بعدهم یه میکروفون هست که هر کلمه ای که بچه شنید باید جلوی میکروفون تکرار کنه. دختر من چون میکروفون اسباب بازی داشت خیلی خوب همکاری کرد. به قول خودش بوق بازی کرد. پس بهتره قبلش با بچتون بوق بازی کنید تا روزی که میره سنجش براش غریب نباشه. حالا ممکنه با لگو نباشه و شکل دیگه باشه ولی شما باهاش بوق بازی رو تمرین کنید.
توی پست بعدی درمورد بینایی سنجی هم میگم
مامان نینی مامان نینی ۳ سالگی
بعضی از آدما خیلی بیشعورن
من پسر اولم ۳ سالشه خودم ذخیره تخمکم کم بود و صلاحدید پزشک و تصمیم بین خودم و همسرم باردار شدم که الان یه ماهه زایمان کردم
از روزی که متوچه شدیم بچه دومم هم پسره دیگه حرف و حدیثی نمونده که رو دلم نذاشته باشن
خدا میدونه چیکار باهام کردن جالب اینجاست که همه حرفا هم از سمت خونواده همسرم بوده
مادربزرگ همسرم علنا بهم گفت به چه دردت میخوره؟ حالا باز اگه دختر بود یه چیزی پسر به درد نمیخوره
در صورتی که من و همسرمم فقط گفتیم خدایا سالم بده
مسلما ماهم اگر دومی دختر میشد از لینکه هر دو جنسیت رو خدا بهمون داده بود خوشحال تر بودیم ولی الانم چیزی از عشقمون به بچمون کم نمیشه
امروز کسی اومد منزل ما که به محض رسیدن گفت بعرس رو برو تعیین جنسیت بلکه دختر بشه دخترا بهترن
مادرشوهرمم گفت اره باید بره چند سال دیگه
اخه به شما چه ربطی داره مگه تاثیری تو زندگیتون داره؟
مگه بچه ها برده دست ما هستن؟
من خالم ۳ تا پسر داره
بخدا پسراش از منی که دختر هستم بیشتر به درد مامانشون میخورن
بخدا هیببچ فرقی نیست اینقدر دل مامانا رو نشکنید
حالا اگه من دوتا دختر هم داشتم همین داستان بوداااا
مامان مینل مامان مینل ۳ سالگی
سلام خانمها این متن رو در جواب یکی از مامانهای عزیز گذاشتم که پرسیده بود اگر پدر و مادرتون بین بچه ها فرق بزاره چه حسی دارید؟ گفتم اینجاهم بزارم شاید بعضیا قلبشون همیشه ازین قضیه شکسته باشه تو خونشون
نظر من اینه که بعضی اوقات اون چیزیکه ما اسمشو میزاریم فرق گذاری والدین، عین عدالته و اسمش فرق گذاری نیست ، مثلا ممکنه یه بچه و زندگی آینده اش با کمک مالی روبراه تر میشه و بچه دیگه و رفاه و خوشیش با مثلا کمک کردن تو نگهداری از نوه هست تا اون بچه که شاغله بتونه بره سرکار یا مثلا یه بچه معلول حرکتی ذهنیه یکی نیست .. یه بچه سر زبون دارتره یکی مظلومتر .. یه بچه افسرده است اون یکی نیست، یه بچه تو زندگی زناشوییش در مذیقه تر هست و از همسرش شانس نیاورده و تحت فشارهای مختلفه و یه بچه دیگه خداروشکر خوشبخته ..قطعا رسیدگی و توجه هر کدومشون باهم فرق میکنه، منظورم اینه با توجه به شرایط هر بچه و نیازهای متفاوتشون بهشون توجه کنیم مثل خدا که دقیقا محبتش همینطوره به ما بنده ها 😊 حتی مثلا تو کمک اقتصادی هم بازم ممکنه تفاوت وجود داشته باشه ولی بازم عادلانه باشه مثلا یه بچه نیاز به یه قلم جنس داشته باشه اون یکی بچه یچیز دیگه لازم داشته باشه نمیشه به هر دو یچیز داد…اینم بگم بجز این شرایط هم والدینی هستن که متاسفانه فرق میزارن و اجتناب ناپذیره که حداقل باید سعی کنن نشون ندن و بروز ندن .. در پایان هم اینم بگم بچه با بچه واقعا فرق داره بچه با محبتتر و خوش قلبتر و مودبتر و کم توقعتر و متشکر که بلده احترام جایگاه پدر و مادری رو نگهداره و محبتش از قلبش سرچشمه میگیره نه برای رفع تکلیف و تزویر رو بایدم بیشتر دوستداشت 🙂
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
ما پریروز خانه بازی بودیم
هنوز تو شوکم، امیدوارم خدا بهمون عقل درست حسابی بده تا در امان باشیم
منو پسرم داشتیم بازی میکردیم که یک گروه ۵ نفره مادر با بچه‌های یک و نیم ساله و دوساله تشریف آوردن که ای کاش تشریف نمیاوردن🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

یکیشون با همسرش اومده بود که در واقع مثل خواجه حرمسرا بود

جریان از اینجا شروع شد که منو راد تو اتاق ماسه بازی بودیم که این زن و شوهر با بچه‌شون اومدن و بچه رو گذاشتن داخل ماسه‌ها و منم سرگرم بازی و فیلم گرفتن از پسرم که یه لحظه سرمو بالا گرفتم که دیدم این زوج دارن همو بصورت عجیبی ماساژ میدن😂🫣
خیلی انتحاری بچمو زدم زیر بغلمو بردم یه اتاق دیگه
اونجا داشتیم بازی میکردیم که یکی از مامانا ازم پرسید اینجا محیطش خوبه؟
براش توضیح دادم که خانه‌های بازی اطراف این امکاناتو نداره بعد پرسید شما همیشه میاین اینجا که یهو اون آقا اومد بعد نمیدونم چرا به این خانومه گفتم همسرتون کارتون داره
که بعد از صحبتهاشون و مکالمه بسیار بسیار عجیبشون و رفتن یارو، خانومه خندیدو گفت نننننه دوست پسرمه🫢🫣
خلاصه
دوباره بچمو زدم زیر بغلمو رفتم تویه اتاق دیگه که تنها باشیم

هنوز چند دقیقه نگذشته بود که آقاهه اومد داخل اتاق، می‌خواست سر حرفو باز کنه که من پاشدم یجورایی هم عصبانی و هم وحشت زده بودم تو این محیط!!! ماله بچه‌هاست!!!
رفتم کتری برقی رو برداشتم به پسرم گفتم دکمه‌اشو بزنی صدای آب جوش میده
که زل زده بود بهمون، سلام کرد گفت میتونم وقتتونو بگیرم، گفتم نه
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
امروز ده روز که رایبد از پوشک گرفتم باید عرض کنم من همیشه قبل از هر چالش و موقعیتی اینقدر که استرس قبلش از پا درآوردتم خود اون موقعیت سخت و جانفرسا نبوده😂
مثلاً از شیر گرفتن، واکسن زدن، تایم های بیماری و مریضی و در نهایت همین پوشک گرفتن...
اینقدر ترک پوشک برام شده بود کابوس که اصلا دلم نمی‌خواست وارد این پروسه بشم خصوصاً که هر روز کلی مامان مستاصل اینجا میدیدم که راجع به قضیه پوشک گیری مینالیدن😥
اما خداروشکر این مرحله هم خیلی راحتتر از اون چیزی که تصور من بود سپری شد، و رایبد بخوبی با این قضیه کنار اومد و همکاری کرد...
اینم بگم تا الان خیلی مواخذه شدم که چرا بچه رو از پوشک نمی‌گیری و دیر شد اما من از اول زمان مورد نظرم سه سال بود که بچه به آمادگی کافی برسه، خیلی ها مسخره‌ام کردن، خیلی ها بهم طعنه زدن و فکر کردن بخاطر تنبلی و راحتی خودم این کارو تاخیر میندازم اما برام مهم نبود، مهم این بود که تو این مسیر بچه ام آسیبی نبینه و هر دو اذیت نشیم، که خداروشکر همینم شد😍
شما هم کاری به اظهار نظر اطرافیان نداشته باشین، هر مادری شناخت بهتری از بچه اش داره👌