بچه داری بعضی خانومای سن بالا رومیبینم واقعا میگم مامانم چقدر هلنو تمیز نگهمیداشت😐
اینقدر بهش میرسید توی نوزادی یه روز درمیون میبردش حموم، تند تند پوشکشو عوض میکرد تند تند شیر بهش میداد توی دوماهگی اینقدر تملی بود ک نگو😍 براش زیرپایی میدوخت لباساشو ست تنش میکرد کلا من حالم خوب نبود بجه کلا دست خودش بود، حمومم ک میبردش بابامم باهاش میرفت اب میریخت براش ک بچه رو بشوره واقعا چقدر تمیز بود با اینکه خووش مریض بود ولی برای بچم کم نذاشت
اگ اون روزا نبود من الان زنده نبودم خودش منو نجات داد🥲

مادر همیشه مادری میکنه در هرحال تا بچه اش اذیت نشه شاید اینجا بگن به خاطر نوه و اینا ولی دلیل اصلیش اینه ک بچه اش راحت باشه و استراحت کنه 🥺

من اینقدر بچه دوست دارم نزاشتم مامانم بگیرتش خودم بردمش حموم میگفتم بدمش شما میندازیدش زمین از بیمارستان هم داشتم برمیگشتم خودم بغلش کردم تا ماشین با اینکه مامانم خیلی مواظبه و تمیزه

زیر پایی چیه

فکر کن من دوقلوهام دنیا اومدن اونم نارس دو هفته بیمارستان بستری بودن با شکم پاره و درد زیاد هرروز میرفتم بیمارستان تا آخر شب شیر میدادم میومدم خونه افسردگی شدید گرفتم نه مامان داشتم نه بابا هیچی بلد نبودم فقط خودم و خواهرم ک هیچی بلد نبودیم چ شب‌هایی ک اشک نریختم🥺🥺🥺 فقط خدا فهمید توو این چند سال ب من چی گذشت...
خداروشکر تمام روزهای سختم گذشت

خدا خیرش بده❤️

نوه عزیزه❤️😁