۱۷ پاسخ

آخی چقدر قشنگ باهم وقت میگذرونین
الهی همیشه کنار هم سلامت باشین و بهتون خوش بگذره❤

چقد قشنگ
ایشالا ی روزی میرسه بهش افتخار کنی

وای ک چقد خوب می‌رسد بیرون اما ما از این ب بعد بچه های طفلی باید تو خونه باشن بخاطر گرما ک خدایی نکرده گرما زده نشه سخته تو گرما زندگی کردن همش خونه باید باشیم مگه کار ضروری اونم با ماشین

تو فوق‌العاده ای عزیزم 👌

اخی سحر‌ چقد قشنگ گفتی .
عین واقعیت 😭

ما هم تقریبا هفته ای ۲,۳ بار میریم بیرون،حالا به بهانه خرید یا پارک

چقدر حس خوبی داد حرفات
منی ک تاچند روز پیش حس میکنم بخاطر بچم از همه ارزوهام کارایی ک میخواستم بکنمم عقب افتادم دنبال کارو درامد و زن مستقل بودنو و و و و هزار جیز دیگه ....ولی گفتم ولش کن الان بچم مهم تره اینجوری خودمو اروم تر کردم
چقدر حرفت از دیدگاه قشنگی بود روحیم بهتر شد

وای واقعا چقدر چقشنگ گفتی دلم واقعا گرفت اشک تو چشام جمع شد دوس ندارم اصلا دخترم بزرگ شه 🥲

دقیقا ماهم هرروز بیرونیم یا تو کوچه یا پارک و کلی باهم بازی میکنیم

عکسه خودتونین

دلت خوش و لبت خندون

خیلی کار خوبی میکنی.
من یک ماهه اومدم شمال خونه پدرم خیلی ب دخترم خوش میگذره میریم حیاط بازی میکنیم تو کوچه قدم میزنیم. کلی حیون میبینه ذوق میکنه. حالا یکی دوروزه میخوام بیام تهران خونه خودمون از الان غصم گرفته اپارتمان جایی هم ندارم برم چیزی زیاد نزدیکمون نیس. میخواد کلی اذیت بشه

خوش بحالت من خیلییی عصابم ضعیف شده همش دعوا میکنم دست خودم نیست همه اینایی ک میگی درسته واقعا

اره واقعا منم هروز میبرمش یا گاهی میگم برو بابا غذا چیه غذا پارمینو میزارم فقط براخودمون درست نمیکنم🤣🤣🤣میرم بازی اب بازی تو استخر توپ نی نی بازی خاله بازی خیلیم کیف میکنم😜🤣

عزیزم
الهی همیشه لباتون خندون و دلتون شاد باشه❤️

هر روز میبری

منم هرروزپناه رو‌میبرم‌بیرون

سوال های مرتبط

مامان رُزا🦋 مامان رُزا🦋 ۲ سالگی
سللم خانوما ازتون یه مشورت میخواستم یه بچه هست در اقوام شوهرم که نزدیکه زیاد رفت آمد داریم مثلا هفته چهار پنج روز می‌بینیم هم دیگ رو منم با مامان این آقا پسر صمیمی هستم رزا هم خیلی دوسش داره اونم خیلی رزا رو دوست داره مامانش میگه هی میگه منو ببر پیش رزا دو ماهی هم از رزا بزرگتره هر وقت میاد خونمون یا میریم خونشون نمیزاره رزا به اسباب بازیا دست بزنه یا سریع ازش میگیره رزا رو هل میده بهش لگد میزنه من این موقع ها میرم دخترم میارم این ور تا حالا هیچی هم به اون نگفتم مامانم خیلی دعواش میکنه باهاش حرف میزنه ولی بازم کارشو تکرار میکنه با این که اقوام خیلی نزدیک همسرم هستش همسرم میگه بریم خونه بنظرتون اینکه چیزی به اون نمیگم (نکه دعواش کنم)دخترم ضربه ببینه که ازش حمایت نمیکنم کلا نمیدونم چطوری رفتار کنم تو این موقع ها(نگید قطع رابطه که چون نمیشه)دختر من خیلی آرومه مثلا اسباب بازی رو ازش میگیره سعی نمیکنه ازش پس بگیره میره یه چیز دیگه ور میداره که باز آقا پسر میاد ازش میگیره شما براتون پیش بیاد چطوری رفتار میکنید؟؟؟
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
جملاتی که کودک با شنیدن آن احساس خوشبختی می کند :

۱- تو قهرمان منی
وقتی تکلیفشو انجام داد دستتونو بگیرید زیر بغلش بلندش کنید و بگید تو قهرمان منی.(اینطوری اعتماد به نفسش به عرش الهی می رسه)

۲-بیا بغلم
اگه ترسید سفت بغلش کنید و همینطور که دارین نوازشش می کنید بهش بگید من و خدا همیشه کنارتیم و ازت مواظبت می کنیم.
(بذارید کودک با احساس امنیت زندگی کنه نه با ترس تنهایی)

۳-تو بهترین هدیه خدایی
گاهی روبروی فرزندت بشین و بلند بگو خدایا شکرت به خاطر این که عزیزی مثل تورو به ما داد ما کنار تو خیلی خوشبختیم.
(اینطوری فرزندتون حس خوب دوست داشته شدن را با همه وجودش حس میکنه)

۴-مرسی که بهم کمک کردی
از فرزندتون کمک بگیرید مثلاً موقع درست کردن شام بهش بگید میتونی سفره رو پهن کنی یا چیزای دیگه و ازش تشکر کنید و بگید ممنونم که کمکم کردی.
(اینطوری فرزندتون احساس مفید بودن می کنه)
خوشبختی زمانی است که چیزی که فکر می کنید چیزی که می گویید چیزی که انجام می دهید با هم هماهنگ باشد.
تکرار این جملات اعتماد به نفس فرزندتون رو چندین برابر می‌کنه
مامان دل سا🐣 مامان دل سا🐣 ۱ سالگی
مامانا من تو زندگیم یه چالش دارم که واقعا عذابم میده یعنی رسما دیگه رد دادم و عصبیم کرده اونم وابستگی دلسا به سینه س
خیلیییییی رو مخمه، من روز اول نوزادی به این شیشه دادم ولی باز به حرف اطرافیان که شیر مادر مقوی تره شیر خودم هم دادم به این خیال که بزرگتر شد می‌فهمه و دیگه سینه نمیگیره ولی این تا الان ک یکسالشه هم شیشه هم سینه هر دو رو میخوره و بیشترررررر سینه
کلافه شدم فقط می‌خوام از دستش فرار کنم از کار و زندگی من و انداخته صبح بیدار میشه صبحونه بخوره دوباره گریه و بغل که می می میخواد بعد انقد مک میزنه ول نمیکنه حالا چه بخوابه چه نخواهی این شده مشغولیت من خشک میشم کمردرد گردن درد میگیرم تمام روز کارش همینه نیم ساعت بازی کنه یک ساعت فقط دنبال می می هست😭شب هم تا صبح همینه خواب عمیق نداره تا دربیارم بیدار میشه مهمونی تو ماشین هم اویزونمه فقط دنبال می می
دیگه گریم میگیره از دستش حالم از زن بودن خودم بهم میخوره😭 از پستونک که گرفتم چسبیده به این ول هم نمیکنه بخدا هر لحظه زیر دستش خوابیدم چجوری حداش کنم چیکار کنم ترک کنه سینه من حتی شیر هم نداره فقط میگه دهنم باشه بدون این اصلا نمیخوابههه
مامان آیسام مامان آیسام ۱ سالگی
سلام خانما من یه پسر ۹ساله دارم ما تو یه شهرک زندگی میکنیم بچه های همسایه ها همه میریزن بیرون بازی میکنن که بیشترشون پسر هستن تقریبا همسن و سال هستن پسر منم میره چون تو خونه تنهاست .اما از یه طرف دوست ندارم بره همه ی پسرای همسایه هامون پرو هستن پسرم میاد خونه بهم همه چی رو میگه خودم ازش خواستم بگه که یوقت کسی بهش نزدیک نشه .دیروز پسرم به من گفت مامان پسر همسایه مون به من گفته من میخوام برم پشت خونمون ج*ق بزنم به پسر من که بلد نبود توضیح داده گفته مامان بهم گفته از اونجایی که شاش میکنی کف سفید در میاد وقتی ج*ق بزنی به پسرم گفته میرم حموم اینکارو میکنم همش ۳ ماه از پسر من بزرگ هست من موندم واقعا چیکار کنم به پسرم چی بگم بخدا از دیروز اعصابم خورده استرس دارم چرا باید پسرای ۹ ساله همه چی رو بدونن اونم با توضیحات کامل بلدن به پسر منم گفته خوب من نمیدونم چیکار کنم به دوستش بگم ؟چرا با پسر من این حرفهارو میزنی .از یه طرف نمیتونم تو خونه زندانیش کنم بگم نرو بیرون چون صدای بچه ها تا خونه میاد پسرم گریه میکنه که منم برم کوچه بچه ها دارن فوتبال بازی میکنن .اما هر اتفاقی که می افته میاد خونه میگه حتی دوستش چند ماه پیش اونجاشو گذاشته تو ک*و*ن اون یکی دوستش اون موقع داشتن فوتبال بازی میکردن پسرم اومد به من گفت.من چیکار کنم واقعا کمکم کنید