۵ پاسخ

تبریک میگم خوش قدم باشه عزیزم، ماما خصوصی چقد گرفت و بیمارستان چقد شد؟

عزیزم بسلامتی قدم نو رسیدت مبارک حسینی مرام بود مامات؟

مبارکه گلم 🥲
سخته واقعا زایمان چ سزارین چ طبیعی واقعا سخته🥲

بسلامتی نازم دعا کن منم زایمان راحتی داشته باشم

من خیلی میترسم 😔

سوال های مرتبط

مامان سید کوچولوم🫒🫀 مامان سید کوچولوم🫒🫀 ۲ ماهگی
قسمت سوم🤰🏻
روی توالت فرنگی برعکس نشستم کم کم زور می اومد بهم انکار عین خمیر دندون ک از از پایینش فشار میدی کسی منو فشار میداد زور بهم می اومد مثل همون یبوست مدفوع انکار داری ولی نمیاد هی زور میزدم کلافه شده بودم بیشتر هی نفکتم ورا تموم نمیشه خستم کرده بود درد ولی جیغ و داد و بیداد در حدش نبود .‌‌اونام میگفتم یکم دیگه ورزش کنی اومده یکم ‌‌..خخخ!

کم کم روی شش سانت و هفت سانت و هشت سانت رسیدم با ورزشا پیشرفت میکردم دیگه آخری مبگفتن زور بزن ب دستم بیگم داخل مقعد کرده بود ک ببینه تا کجا اومده پایین بچه فشار روی مقعدم هست زور زدم و دیگه فکر کنم نه سانت شد و بعد ده سانت دیدم دارن لباس میپوشن و..منم ب امید اینکه بعد دنیا اومدن نینی همه دردا تموم میشه همه رو تحمل کردم گفتن ببین سه تا زور بزنی اومده ..دوباره گفتن هروقت بهت زور اومد زور بزن منم همین کارو کردم اولین زور ک اومد گفتم داره بهم زور مباد من زور میزنم یک دو سه 😂😂😂😂..ی زور محکم زدم رفت نفسم تموم بشه ول کنم گفتن ول نکن ادامه بده دوباره زور زدم با تمام نفسم پ از آخرنفسم هم استفاده میکردم نعره زدم ک زور موثره باشه ولی درد نداشتم اصلا و یک زور دیگه یهو شکمم دیدم شل شد اومد تو بعد دیگه سر بچه رو کشیدن بیرون و تموم شد🥹💖
مامان دلوین مامان دلوین ۴ ماهگی
پارت ۶
بچه اولم همینحوری بود سرش یکم بزرگ بود پاره شدم تا اومد یکی اومد رو لبه تخت دوپا و با دستش فشار میداد رو شکمم خودمم زور ک میزدم نفسم نمیومدم گفتم نفسم نمیاد ول کرد دوباره معایته کرد گفت ن هنوز ۱۰ نشده من هیی زور میزدم اونم فشار میداد رو شکمم دیگه سر یچه دیدن گفتن زور بزن پاهام گرفتم تا تونستم زور زدم ساعت ۶ چهل پنج دقیقه بود ک ب دنیا اومد از داخل بخیه نخوردم ولی بیرون چهار پنج تا خوردم موقع بخیه بهشون گفتم سر کننده بزنین گفتن ن چون بیرونی سر نمیشه اون بخیع میکرد من درد میکشیدم هیی معذرت خواهیی میکرد دخترم اوردن گذاشتن رو شکمم هیی پرسنل نازش میکردن اون ماما همراهی ک میگفت میام مامات میشم اومد بالا سرم گفت زایمان کردی گفتم اره دیگه نمیخوامت 😂
ساعت ۷ بود ک دیگه بردنم ت ی اتاق دیگه و مامان و مادر شوهرم اومدن پیشم ساعت ۱۰ نیم بردنم بخش

اینم از تجربه زایمان دوم ولی زایمان دوم ک همه میگفتن راحت تره واقعا راحت تر بود من وایه بچه اولم خیلی بخیع خوردم و خیلی اذیت شدم
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۵ ماهگی
مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی #پارت ۸



خلاصه با دکتر شروع به همکاری کردم با اون همه دردی که داشتم فقط به این فکر میکردم که اگه تلاش نکنم بچم ازیت مشه موقع انقباط که میشد خانم دکتره با دستش منم با زور به اومدن سر بچه داخل واژن کمک میکردیم تا اینکه ساعت ۶صبح بود گفت سه تا زور قوی بده بچه سرش میاد بیرون همین کارو کردم و بعد دکتر گفت تخت زایمان اماده کنن منم التماس میکردم خانم دکتر تورو خدا برش بزن من دیگه توان زور زدن ندارم انقدر دردم زایاد بود خودم از روی تخت پیاده شدم و دوبدم سمت اتاق عمل منتظر ویلچرو پرستار نشدم بعد از اینکه رفتم بالای تخت زایمان دوباره با فشار و زور من و دستای خانم دکتر سر بچه بلاخره اومد بیرون نصف دردام رفت همون موقع و بعدش چندتا زور برای تن بچه ساعت ۶:۱۵صبح خداروشکر دنیا اومد ولی الهی بمیرم به خاطر دردای القایی که به منو بچم دادن بندنافش ۳دور محکم پیچیده بود دور گردنش دکتر گفت خداروشکر زود زایمان کردی خیلی خطرناک بوده بندنافش رو بردین و گزاشتنش روی شکمم انگار دنیام تو بغلم بود دیگه هیچی مهم نبود واسم نه درد زایمان نه درد بخیه دکتر خیلی خوبی زایمانم رو انجام داد خدا خیرش بده فامیلش خراسانی بود هیچوقت یادم نمیره بین اون همه پرستارا و ماماهای عقده ای خدا یک فرشته واسه منو پسرم فرستاد
ولی خانما تو رو خدا اگه بودجشو دارین برین زایمان سزارین اگه تحمل درد دارین بیان طبیعی چون واقعا دردی بود که من تو عمرم نمیتونم به هیچی توصیفش کنم زایمان من طبیعی به روش القایی و بدون اپیدورال بود
مامان پناه🍒🪽🩷 مامان پناه🍒🪽🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی✨️🩷
▪︎|پارت سه|▪︎
مامای زایشگاه معاینه کردو با پرستارا رفت ماما همراه دیگه موقعی اومده بود ک من باید زور میزدم بچه بیاد
پاهامو به داخل فشار میدادک من راحت زور بزنم
چنتا زور خوب زدم
بعد مامای زایشگاه اومد و دیگه بقیه زور زدنم اون بود دیگه گف یه زور دیگه بزن سرشو دارم میبینم تا زور زدم بعدش با یه چیزی برش زدن واژنمو یکم درد داشت😮‍💨با دوتا زور دیگه پناه قشنگم دنیا اومد گذاشتنش رو شکمم یهو هیچ دردی نداشتم انقد راحت شدمممم
از ذوق گریه میکردم همشون داشتن نگاه میکردن بهم اوناهم گریشون گرفته بود 🫂🥹🩷
بعدشم که بخیه زد اونا یکم درد داشت بی حسی هم زد اما درد داشت تحمل نداشتم دیگه منکه ساعت ۷ و نیم زایمان کردم تا ۸ همه تو اتاق بودن و بخیه میزد دکتر بعدشم رفتو تا ساعت ۱۰ تو همون اتاق نگه‌ام داشتن بعدش دیگه روز بعد ساعت ۱۱ مرخص شدم دخترمم خداروشکر مشکلی نداشت اینم تجربه من ،منکه خیلی میترسیدم فقط ۴ ساعت زایمانم طول کشید انشالله برای همه همین قدر راحت باشه
دیگه همین دیگه 🙂
مامان پناه مامان پناه ۴ ماهگی
#پارت6
دراز که کشیدم بهم گفتن هر وقت دردت گرفت زور بزن وگرنه الکی زور نزنی که فایده نداره توی اتاق زایمان دکتر اون شیفت و ماما و دوتا پرستار بالا سرم بودن من دهنم بسته بود و زور میزدم در همین هین بهم امپول بیحسی زدن و واژنم رو بریدن
خلاصه هر وقت دردم می‌گرفت تا جایی که میتونستم زور میزدم چندتا زور محکم زدم و ساعت 11و 20دقیقه پناه من بدنیا اومد
بچرو روی شکمم گذاشتن بچه گریع میکرد منم گریه میکردم.. بچه رو بردن که وزنشو بگیرن من دیگه جون نداشتم ماما میگفت یه زور بزن جفت بیاد بیرون میگفتم نمیتونم دیگه زور ندارم حالا هر طور که شد زور زدم و جفتم اومد بیرون
شروع کردن به بخیه زدن پاهام میلرزید و سردم شده بود بعد از بخیه منو بردن توی یه اتاق دیگه و برام پتو اوردن بعدش هم بچه رو لخت اوردن گفتن بهش شیر بده و در صورتی که لخت بهت چسبیده باشه و بدنت رو لمس کنه
بعد زایمان چنان راحت شدم دردام تموم شد خسته بودم وخیلی خابم میومد بعد دو ساعت منو بردن بخش
اینم از زایمان من
از من به شماهایی که میخاین زایمان طبیعی انجام بدید حتما ماماهمراه بگیرید