۱۸ پاسخ

خدا نکنه عزیزززدلم خیییلی نگرانتم توروخدا پیوی جواب بده اگ تونستی میخام احوال شایان جونو بدونم خوبه کجا جا گذاشتی پیش مامانت ؟😢😢😢😢

ب خدا توکل کن همیشه ازش بخواه ک کمک حالت باشه ان شاءالله همیشه سالم باشین

عزیزم فدای اون دلت قربونت ان شاللله چیزی نیست به خودت فشار نیار توکلت به خدا باشه اگرم چیزی باشه با دارو حل میشه ...

قوی باش مامان زهرا. تو باید بتونی هر بحرانی رو پشت سر بذاری. بخاطر جگر گوشه ت و تو میتونی

عزیز دلم چیزی نیست ما مادرها بعد از زایمان همه جای بدنمون درد میکنه شما که جای خود داری همیشه بچه به بغل تو دکتر و بیمارستان و آزمایشگاه بودی
ان شاءالله بلا دور باشه از خودت و امیر شایان عزیز

گریه نداره پیش مباد دیگ...منم تا ۱۷ ماه مقاومت کردم درد گردنمو ..دیگ این ماه خیلی اذیت شدم رفتم دکتر ام ار آی...دقیقا بعد زایمان اینجور شدم بهم گفت یه توده تو مهره ی گردنته باید دوسالی یبار چک بشی...دیگ بخام بشینم گریه کنمم چیزی درست نمیشه🥲

انشالله چیز مهمی نیست عزیزم نگران نباش استرس نداشته باش خدا به شما و همه مامانا سلامتی بده الهی آمین

عزیزم احتمال کم خونی کمبودکلسیمی چیزخاصی نیس

بمیرم برا دلت ک مثل خودمه
مثل من چشات همیشه غم داره😔

نترس قلبم
اصلا بد به دلت راه نده
از اعصابته از فکر خیال
بچم که بغلته
ایشالله چیزی نیس 🙂✨♥️خدا نگهدارت باشه بهترین

غم و غصه رو به کوه دادن قبول نکرد همه چی از همین ݟصه و ناراحتی هست 😔

چیزی نیست انشالله
با چند تا قرص اعصاب درست میشه
با انقد ناراحتی درد طبیعیه
مامان من هم از استرس و ناراحتی از سر تا پا میگفتن عمل
زانو
مچ پا
کمر
هر دو دست
گردن
حالت قرص اعصاب میخورن و. کمتر کار میکنن بهترن
تو هم از همین اعصابته و استرس ک اینجوری شدی

هیچی نیست عزیزم نگران نباش
.انشالله خوب میشی و ۱۲۰ سال بالای سر بچت هستی

نترس فداتبشم هیچی نیس
منم پاهام درد میکنه چندین ساله هبچیمم نیس

ایشالا که چیزی نیست ،
خدا بهت صبر بده که بتونی از پیش بربیای
ایشالا خدا معجزه شو نشون بده بهت و پسرت شفا پیدا کنه بتونه بگه مامان تا خستگیات رفع بشه
صبح ها اگه تونستی چندتا حرکت نرمش انجام بده که برای کمر و پاهات خوبه میتونی از خود دکتر هم بپرسی

انشالله که چیزی نیست امید به خدا

نترس عزیزم چیزی نیست همه از اعصاب انشااا امام رضا شفا بده

چیزی نیست عزیزم بخاطر زایمانت ممکنه باشه بعد بچه روبغل میکنی عزیزم
غصه خوردن ام هست ناراحتی
هیچی نیست بابا نگران نباش
خدا ۱۲۰ تورو برای امیر شاهان گلی نگهدارع

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
سلام بعد یه هفته اومدم حالتون چطوره ؟
من هم خونه تکونی شروع کردم امسال اصلا حالم خوب نبود وهیچ کاری نکردم یعنی شرایط طوری درهم پیچید که حال منو ویران ونابود کرد الآنم که چند ماهی میشه درگیر پا درد دست درد گاهی کمر درد فردا همسر وقت دکتر ارتوپد گرفته برم هفته بعدم دکتر تغذیه میرم دوشنبه هم دکتر ژنتیک درمورد بیماری پسرم و یه سری سوال دارم ، این روزا سرم شلوغ و درگیرم ظهری اینقدر دلم گرفت و گریه کردم چرا الان من باید مریض باشم به اندازه کافی پسرم جلوی چشمم مریض هست و من دارم زجر وعذابمو میکشم دیگه حوصله و توان مریض شدن خودم رو ندارم اینقدر دکتر رفتم حالم بهم میخوره از دکتر رفتن از بیمارستان از دارو از مطب خستم هم جسمی خستم و درد دارم هم روحی خستم مریض میدونم خدا خیلی بزرگه خیلی تو زندگیم معجزه هاش رو نشونم داده بارها پسرم و از مرگ نجات داده خدا ، خدا خیلی رحیم و بخشنده است میدونم ....♥️🌹🙏
ولی خب درکنار اینا گوشه ای از قلبم برای همه چیزهایی که بد گذشت حسرت شد برام همیشه زخم میمونه قلبم ، برای ندیدن چشمای پسرم نگرفتن دستای من نگرفتن اسباب بازی حرکت نکردن گردن نگرفتن برای همه و همه چیزها مثل نوزاد یک ماهه وضعیت خوابیده داره کلی همین چیزهای کوچیک حسرت خیلی بزرگ شده تو دلم ....
مامان 👶پسرم👶 مامان 👶پسرم👶 ۱ سالگی
آیهان جانم پسر عزیزم مامان خیلی بلد نیست خوب حرف بزنه یا بنویسه ،، ولی سعی میکنم تمام چیزایی که تو دلمه رو بگم ،، مامانی وقتی خدا تورو تو دل من آفرید از همون اول عاشقت شدم همیشه سپازگذار خدا بودم که تو رو به من داد ولی همیشه گفتم اول خدا بعد تو چون نمیخوام بیشتر از خدا کسی دیگه ای رو دوست داشته باشم تو شدی تمام زندگی من یه صفا و رنگ دیگه ای به زندگیمون دادی مامان افسردگیش خوب شد روحیش عالی شد ،،چقدر روزا تند میگذرن افسوس که مامان نمیتونه زمان رو نگه داره تا از بزرگ شدن تو بیشتر لذت ببره ولی سعی کردم از بزرگ شدنت بیشترین لذت رو ببرم از هر لحظه اش چون میدونم خیلی زود داری بزرگ میشی حتی همیشه کارامو رها کردم اول با تو بازی کردم با جونو دل بهت شیر دادم🥺🥺 همیشه موقع شیر خوردن صورت قشنگتو نگاه کردم چقدر
قشنگ بود شیر خوردنت میدونستم اون لحظه ها خیلی زود تموم میشن ،، خیلی دوست داشتم این لذتو تا دوسالگیت بکنم اما مامانی کلیه هاش سنگ داره باید زود تر از شیر بگیرمت تا هم دارو هامو بخورم هم مامان قوی باشم برات 🥺🥺اینطوری برای هر دومون بهتره از دیروز دارم بهت شیر خشک میدم ،، امیدوارم این مرحله و چالش رو هم با کمک خدا به خوبی بگذرونیم 😘😘😘خیلی دوستت دارم .
بمونه به یادگار ۱۴۰۴/۱/۲۸
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟