۴ پاسخ

عزیزم دختر منم خیلی وابسته شیشه بود ولی بعد دوسالگی میخواستم بگیرمش نمیشد یه روز اومدم سر شیشه رو بریدم بعد گفتم ببین خراب شده پنجره باز بوده پیشی آمده گاز گرفته خرابش کرده اول یکم شوکه شد اما بدون گریه و بهونه گیری دیگه قانع شد و گفت اشکال نداره تو لیوان میخورم و دیگه تمام.
خودشون ببینن که خراب شده دیگه قانع میشن چون تو این سن ها برا بچه توضیح تنها کافی نیست درکی ندارن.
البته بعدا گفت بریم یه شیشه بخریم گفتم مغازه ها ندارن باید از دکتر بگیریم که دیگه اونم بیخیال شد دیگه نگفت

عزیزم توباید اراده کنی خب اینم ترک دادنش یباره باید بالاخره شروع کنی تا کی میخان شی بمکن باید تموم گریه ها و سختیای این مسیر رو بپذیری وگه نه دروغه هرچقدر بزرگتر بیشتر وابسته اصن م گول نمیخورن حافظه شونم قوی تره
بچه ی من دقیق یه ماه دیگه میشه یه ساله ترک کرده یعنی اینقد وابسته بود همه میگفتن تونمیتونی ترکش بدی چون شیر زیاد میخورد غذا نمیخورد زود ازش گرفتم از روش ترک ناگهانی م رفتم تا ۶ ماه اذیت کرد ولی من تسلیم نشدم بخام بهش بدم
توهم شروع کن بعدش تو جمع زیاد ببرشون پارک بازار خونه اقوام تا حواسشون پرت شه

بزار بخورن چیکارشون داری یکم بزرگتر بشن خودشون دیگ نمیخورن

شیرخشک توب لیوان نیدار بده بهشون
شیر توی شیشه رو بدمزه کن بگو شیشه خراب شده باید توی لیوان بخورید
تا اینکه شیرو خیلی رقیق درست کن که بدششون بیاد
یه کاری کن از شیشه دلزده بشن

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
مامانا من ی ناراحتی دارم پسر بزرگم یک سالو سه ماه داشتم که باردار بودم از شیر خودم گرفتم و انقدر شیشه دادم که شیرخشکیش کردم اما از ترس اینکه غذانخوره یا وابسته به شیشه و شیرخشک نشه از همون یک سالو سه ماه تا دوسال روزی ی شیشه شیر پر هشت تا پیمونه یعنی 250 تا میدادم بهش که بخوره که معمولا عصرا میدادم صبحا هم ی لیوان شیر مثلا 200 تا شیر ماجان یا هنین پاستپریزه میدادم .اما الان خیلی ناراحتم که کاش روزی دوتا پستونک شیر بهش میدادم نذاشتم بچم شیر بخپره اخه تازه فهمیدم بچه هایی که شبرخشک میخورن چقدر زیاد میخورن هنیشه این غصه رو دارم آخه با تا آخر شیرشو میخورد بازم بهش میدادم اخرشب یا صبحا میخپاست اما من کوتاهی کردم ندادم چقدر این عذاب وجدان اذیتم میکنه میشه کمکم کنید حس میکنم مذاشتم بچم شیر بخپره کامل سر دوسال هم شیشه بهش ندادم اصلا یاد شیشه و شیرخشک نکرد فقط دست کسی میدید چندبار یاد شیش کرد که باهاش حرف میزدم قانع میشد زاستی ی لیوان نی دار گرفتم با اچن قانعش کردم شیرگاو دادم هنوزم میدم . اما غصه اینگه شیر کم دادم به بچم همیشه دیوونم میکنه یعنی تازگی ها کهدفهمیدم بچم کم شیر خورده باید بیشتر براش درست میکردم