نشستم‌صبونه اماده کردم بعد پسرم میگه داداشی دکتره میریم میاریمش باشه؟؟؟
چن لحظه نگاش کردم گفتم هیچی نگو صبونتو بخور باز حرف زد
گفتم ببین ماملنی داداشی رفته پیش خدا ما هممون میریم
اینجا نزاشت حرفم تموم بشه گفت هممون میریم میاریمش باشه؟؟
گفتم نمیشه
بعد میگه داداشی رفت نینی تو شکمت میاد بیرون بلام اشپژی میکنه هااا باشه؟؟
چرا یادص نمیره من چی بگم ب این بچه 😔😔

آخی عزیزم خدا به دلت صبر بده جاش رو برات پر کنه خدا خیلی مهربون بچه طفل معصوم خیلی درد کشید ما آدم بزرگ ها طاقت یه سردرد ساده رو نداریم ..پدر شوهرم که فوت کرد شوهرم گریه که چرا مرد ای کاش همون جوری میموند نفس می‌کشید دلمون خوش بود به نفسش ۱۴سال بود سکته کرده بود روتخت بود گفتم این نهایت خودخواهی اون عذاب می‌کشید اون درد داشت خدا نجاتش داد چون دوسش داشت نزاشت زجر بکشه تو هم اگه دوسش داشتی راضی باش به رضای خدا دیگه ندیدم شوهرم دلتنگی کنه ..تو هم بچتو ببخش به خدا یادته حامله بودی ناخواسته بود چقدر ناراحت بودی که شرایط بچه داشتن نداری سیما خدا هدیه خودشو گرفت بعد بچه الان دیگه درد نمی‌کشه راحت می‌خوابه پیش فرشته هاست یکبارم که شده منطقی باش راضی باش به رضای خدا گفتنش راحته اما باید برات راحت باشه با عذاب دادن خودت اون نمیاد وازاینکه مدام بی تابی میکنی به خوابت نمیاد چون اون جاش خوبه بی تابی تو ناراحتش میکنه ...پاشو دختر خودتو پیدا کن دست بچتو بگیر برو پیاده روی اصلا برید از اونجا با شوهرت صحبت کن بگو بریم ازاینجا ازاین شهر فضا ومکان زندگیتو عوض کن خودتو تعقیر بده بشینی درد وناراحتی هاتو بشماری کم نمیشن بیشتر هم میشن زندگی همین نفس کشیدن هیچی نیست پس زندگی تو بساز قوی باز بروی و به پشت سرت نگاه نکن

عزیزم کجای خوزستانی ؟

ی قرص از دیشب گیر کرده تو سینه ام زیاد نمیتونم چیزی بخورم

ایکاش نزدیک بودی حداقل میتونستیم بیاییم پیشت و دلداریت بدیم و کمی از غمت کم بشه. خودت رو مقصر ندون،مگه تقصیر تو بوده اون طفل معصوم تومور مغزی داشته؟؟

وقتی میپرسه هواسشو پرت کن یه چیزی براش تعریف کن کم کم یادش میره

سیما جان فقط حواسشو پرت کن ب چیزی ، هر وقت در موردش حرف میزنه اگر هی بگی رفته پیش خدا نمیاد اینا دوباره میگه بهت. سعی کن در مقابل یچیزی براش تعریف کنی یا یجوری حواسشو پرت کن

آخی چقد ناراحت شدم . خدا به شما و خانوادتون صبر بده .

عزیزم
اون درکی از این موضوع نداره
کارهاییکه میگه رو بهش بگو شما با کمک من انجام میدیم
اون یه سفر طولانی رفته،
چقدر خودت حق داری که ناراحت باشی اما با همدلی و کلام زیبا هم بچه‌ات آرامش میگیره و هم خودت از خودت راضی میشی

پسرتون چی شد ک مُرد🥺🥺🥺

بچه دیگه بیار حداقل یا اون سرگرم میشه داداششو فراموش میکنه