خانوما سلام
تجربه زایمانمو میزارم شاید به درد کسی بخوره

من نوبت عملم یکم اردیبهشت بود که میشدم ۳۹هفته۱روز روز پنحشنبه درد پریودی داشتم میگرفت ول میکرد همش استراحت کردم که نکنه بچه زودتر بیاد ولی قابل تحمل بود دردش روز جمعم که میشدم ۳۸هفته ۵روز همچنان درد پریودی داشتم ولی قایل تحمل بود ساعت ۸شب بود رو تخت درازکشیده بودم فیلم میدیدم یهو تو دلم صدا داد گفت تق😂پیش خودم گفتم چه لگدی زد نامرد بعد چند دقیقه پاشدم یرم دستشویی حس کردم اب ازم ریخت نگاه کردم دیدم بلهههه شاه پسرم کیسه ابمو‌پاره کرده اومدم لباس زیرمو عوض کردم نوار گذاشتم مادرشوهرمو صدا کردم رفتن اماده بشن به مامانمو خواهرمو شوهرمو همه خانواده زنگ زدم بیاین بیمارستان😂
همچنانم درد پریودی داشتم ولی شدید نبود ساک و مدارک از قبل اماده کرده بودم برداشتم و رفتیم بیمارستان
رقتم بخش زنان اسم دکترمو گفتم نامه سزارینم نشون دادم گفتم کیسم پاره شده ده دقیقه پیش گفتن مشکلی نداره به دکترت زنگ میزنیم بیاد الان ازم شرح حال گرفتن مدارکمم گرفتن رقتم تو یه اتاق گفت شلوارتو در بیار ک معاینه کنیم مطمعن شیم کیسه ابت بوده و ان اس تی بگیریم و زیرمم زیرانداز انداختن منم کاری ک گفتن کردم گفتم از معاینه میترسم لازمه حتما اومد دید اب به چه شدتی داره ازم خارج میشه گفت نه معلومه کیسه ابته فقط ان اس تی میگیریم
درد داشتم ولی قابل تحمل بود گفتن دکترت گفته ساعت ۱۰میام برای عمل تااون موقع اتاق عملو‌اماده کنن

۳۴ پاسخ

فزدایه عملم بلند شدم راه برم سخت بود ولی دردش از درد دندم کمتر بود فکرکنم یا دندم ضرب دیده تا چیزی چون وحشتناک درد داره خواهرشوهر خواهرمم سر سزارین این کارو‌کرده بودن دندش شکسته بود
وقتی دراز میکشم نفسم بالا نمیاد حالت ادم های خفه بهم دست میده و درد شدید کتف و کردن گرفتم این دردا از همه چی سخت تر بود معاینم کردن قبل عمل ۳سانت بودم کاش چند ساعت تحمل میکردم طبیعی میاوردم تااین همه درد بکشم خیر سرم سزارین کردم
ولی از بابت دکترم خداروشکر خیلی دستش خوبه بخیم خیلی ظریفه برشش خیلی کوچولواع

خدا حفظش کنه براتون.

ممکنه برای شما اینجوری نباشه ولی من خیلیییییییی درد کشیدم خیلی اذیت شدم هرچیزیم بگین خوردم نوشابه مایعات نسکافه چایی کوفت زهرمار ولی اصلاااااااااااااا بهتر نشدم برگردم عقب سزارین نمیکنم
برای کساییکه پرسیدن بیمارستان‌حکیم زایمان کردم دکترمم الهام‌خیرالهی
هزینشم برای یک شب شدحدودا۶۰تومن

از اول عملم وسط قفسه سینم داشت سوراخ میشد میزد به پشتم کمرمم‌از اون بدتر من نمیتونم به پشت بخوابم بخاطر گودی کمر خیلی اذیت میشم
خلاصه عمل تموم شد رفتیم ریکاوری پمپ درد گذاشتن گفتم خیلی کمرم درد میکنه میشه بچرخم به پهلو گفتن نه نباید تکون بخوری بعد گند دقیقه رفتیم بخش vipتو اتاقم بعد ده دقیقه پرستار بچه رو‌اورد من فقط گریه میکرد از درد پشتم همه میکفتن طبیعیه
پسرمو اوردن بهش شیر دادم خوداروشکر اغوز داشتم ولی خیلی درد داشتم نه درد رحم چون سر بودم درد گودی کمر قفسه سینه و‌دنده
پمپ درد هیچچچچچچچجچ تاثیری برام نداشت شیاف گذاشتن بهتر بود اخرم انقدر گریه کردم ساعت ۲برام مسکن تزریق کردن یبار تو اتاق عمل رحممو فشار دادن یبارم وقتی تازه از ریکاوری اومدم

ادامه …
دوسه بار ان اس تی گرفتن اومدن برای سوند گذاشتن گفتم درد دارن گفت باید معاینه کنم نکنه باز شدی اینجا زایمان طبیعی نکنی یهو معاینه کرد خیلی دردم اومد گفت این واقعا واژینیسموسه نمیتوننه یه معاینم تحمل کنه سوند گذاشت دردش اصلا زیاد نبود اصلا اذیت نشدم رگمو گرفتن برای سرم من خیلی رگام نازکن همیشه سرم بالاتر از انگشت شستم میزنن خیلی بد برام زد و واقعا هنوز جاش درد داره
به همسرم گفتن بره هزینه هارو پرداخت کنه و امضا بده بعدش اتاق عمل زنگ زدن گفتن بیا دکتر اومده ساعت ۱۰:۱۹بود با ویلچر بردنم بیرون چون کیسه ابم ترکیده بود خیلی ترشح داشتم یه زیراندازم رو ویلچر برام گذاشتن از خانوادم و همسرم خدافظی کردم و رفتیم اتاق عمل با اسانسور رفتیم پایین ازم شرح حال گرفتن و ازمایشمو‌نگاه کردن گفتن بریم رو‌تخت الان دکتر میاد منو گذاشتن رو‌تخت من گودی کمر دارم گفتم خیلی اذیتم چیکار کنم کمرم خیلی درد داره گفتن سر میشی درد نداری دیگه
دکتر بیهوشی اومد امپول زد تو کمرم دردش خیلی کم بود بعدشفت بخواب خوابیدم ده بار گفتم من سر نشدم حس دارم یه اقایی میگفت درد نداری مطمعن باش دکترم اومد گفت خواستم یه روز دیگم عملتو بندازم عقب مثل اینکه عجله داشت پسرمون
خلاصه شروع کرد بعد ده دقیقه صدای پیسرم اومد یه دورم بند ناف داشت من کلی سونو رفتم هیچکدوم نگفته بودن
پسرمو نشونم دادن بردن تمیزش کنن دوتا مرد اومدن بالای سرم یکی سمت راست یکی چپ با ارنج فشار به دندم اوردن نفسم رفت گفتم نمیتونم نفس بکشم باحالت خفگی گفتن این مار لازمه ک‌رحمت برگرده سرجاش دردش وحشتناک بود

بقیش عزیزم

خداروشکر که گل پسرتو بسلامت بغل کردی اتفاقا یادت افتادم چند روز پیش الان یهو دیدمت خوشحال شدم این دردا فراموشت میشه من همه این دردای شمارو داشتم قبلشم اضافه کن از ساعت یک ظهر تا نه شب درد کشیدم تا طبیعی زایمان کنم ولی دهانه رحمم سخت باز میشد ولی ماما همراهم گفت بچت مدفوع کرده خودت به دکتر بگو میبرت سزارین با دادو بیداد و التماس به دکترم گفتم گفت باشه حاضرش کنین ببریم اتاق عمل

عزیزم خیلی مبارکه خداروشکرک هم خودت هم بچه صحیح وسالمین ۱۰۰سالگیشوببینی💙💕

عزیزم قدم نی نی مبارک باشه 😘
این سختی ها و اذیتا فراموش میشه

الهی بگردم.ایشالا که زودتر خوب بشی خواهری.سعی کن به خودت اصلا تا میتونی استرس نده واگه داروی خاصی داره بخور وقطع نکن.

عزیزم اول که خیلی بهت خیلی تبریک میگم
خوشحالم نویان کوچولوتو سلامت بغل کردی😍
ولی خوب ناراحتم از اذیتی که شدی
امیدوارم به زودی زود حالت کاملا خوب بشه
زایمان واسه همه شانسیه
هر روشی رو که انتخاب کنی ممکنه واسه یه نفر خیلی سخت ویا راحت باشه
من زایمان اولم تا قبل زایمانم همه چی خوب بود ولی یه زایمان خیلی سخت داشتم
به پسرت فکر کن که خدا رو شکر سلامته
خبر سلامتی و بهبودیتو بهمون بده عزیزم❤️

واییییی من در حالت عادی میترسم از زایمان الان اینو خوندم بدتر شدم دست و پام سره بخدا🤦‍♀️من چطور با پای خودم برم اتاق عمل😭😂فوق العاده ادم ترسویی هستم خدایا خودت کمکمون کن

اوکی رفتم دیدمش اونجا هم بهت تبریک گفتم گلم..شبیه خودته انگار .

فدای تو مهربونم.ایشالا.راستی اگه صلاح بدونی عکس نینی گلت رو بزاری برامون ببینیم روی ماهش رو.

😢😢😢من چکار کنم

من به بقیه توصیه میکنم طبیعی بهترین راه برای زایمان من هم تجربه طبیعی داشتم هم سزارین الان ۴۰ روز زایمان کردم سزارین شدم این درد تمامی نداره

مبارک باشه

قدم نورسیده تون مبارک باشه عزیزم خدارو شکر ک سلامت دنیا اومده. ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربه زایمانتون. اما دیگه گذشته و تموم شده و نباید فکر کنید اگر طبیعی زایمان میکردید بهتر بود. از کجا معلوم اونموقع هم چ چیزایی پیش میومد. بهرحال زایمان در کل یه پروسه سخته و هر روشی ههم ک ادم انتخاب کنه مزایا و معایب خودشم داره. اما خب در نهایت ادم هر چیزی رو ک فکر میکنه براش مناسبتره انتخاب میکنه و دیگه اینکه چی پیش میاد رو نمیدونه. منم دو روز دیگه سزارین دارم. سپردم ب خدا. برای یکی سزارین تجربه خوبی بوده و برای یکی دیگه طبیعی. بهرحال ما ک از قبل نمیدونیم چی پیش میاد. دیگه خودتو سرزنش نکن. اینروزا هم میگذره و خوب میشی.

عزیزم کدام بیمارستان زایمان کردی

دمش گرم با یه حرکت فیلیپینی زد کیسه رو ترکوند پسر ورزشکار 🤣🤣🤣

منم 39و 5روزم بود کیسم پاره شد یهویی بدون درد🥲

اره دقیقا کیسه آب وقتی میترکه صدای تقه میده
انگار یکی میزنه به در
شاید کسی که واسش اتفاق نیفتاده باور نکنه ولی هرکی کیسه آبش ترکیده همینو میگه
منم خواب بودم دقیقا صدای تقه شنیدم باهمون صداازخواب پریدم رفتم دستشویی دیدم کیسه آبم ترکیده

خدارو شکر.الحمدولله که زایمان کردی و قدم نورسیده مبارک باشه وایشالا با ناز پدرومادرش بزرگ بشه.نامدار باشه.

کدوم بیمارستان رفتی

مبارکه ایشالله خوش قدم باشه

بقیش بگو بعد عمل سردرد و کمر درد داری

بسلامتی عزیزم❤️

مبارکه عزیزم بسلامتی

درد داره سزارین؟؟

عزیزم🥲❤️
بسلاکتی ایشاالله
استرسم کشیدی حتما
خداروشکر الان همه چی خوبه😊❤️
ممنون توی این شرایطتت به فکر ما بودی و تجربه ت رو گفتی
خدا کوچولوت رو حفظ کنه😍

عههه بسلامتی زایمان کردی پس😍🙏🏻

سزارین اختیاری بودین؟از درد زایمان و طبیعی و سزارین میترسم
موندم چیکار کنم

پس چرا نویان من نمیزنه این کیسه بترکه😂

اخ اخ چیزی که من میترسم همیشه

سوال های مرتبط

مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۱ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان آریا 👶🏻🩵 مامان آریا 👶🏻🩵 ۲ ماهگی
بلاخره وقتش شد بیام از زایمانم براتون بگم 😊
تجربه زایمان سزارین :
من برای ۹ فروردین نامه سزارین داشتم اما خب پسرم عجله داشت زودتر بیاد پیش مامانش🥹❤️
۶ فروردین بود من مثل هر روز صبح که بیدار شدم کار های خونه رو انجام دادم و طرف های ظهر بود که رفتم دوش گرفتم و اومدم ناهار خوردم میخواستم سفره رو جمع کنم که کمر دردم شروع شد یکم دراز کشیدم که بهتر شه اما بهتر نشد دردم شبیه به درد پریودی بود و قابل تحمل ، به همسرم گفتم حس میکنم امروز زایمان میکنم
رفتم موهامو سشوار کشیدمو آرایش کردم
درد هام داشت بیشتر می‌شد و ترشح کشدار داشتم که حس کردم کیسه آبه
در این فاصله که آماده شم به همسرم گفتم ساک زایمان رو آماده بزار و خونه رو کمی مرتب کن
از شانس بد من اسانسورمون خراب شده بود
خونمون هم طبقه هفتمه🫠
چند تا شکلات شیرین خوردم اما تکون ها بچه رو حس نکردم نگران شدم و به همسرم گفتم بریم بیمارستان نوار قلب بگیریم
آروم آروم هفت طبقه رو اومدم پایین
رفتیم بیمارستان و بعد از معاینه فهمیدیم کیسه آب سوراخ شده و گفتن باید بستری بشی تا دکترت بیاد . واسم سوند گذاشتن
اینم بگم اصلا درد نداشت فقط یه حس سوزش مضخرف بود که بعد چند دقیقه اوکی شد
در این فاصله همسرم زنگ زد که خانواده ها بیان
نزدیک اذان مغرب بود که دکترم رسید😍
مامان نیلاونویان 💙💖 مامان نیلاونویان 💙💖 روزهای ابتدایی تولد
سزارین پر چالش من پارت 1
من دکترم 8خرداد نوبت داره بود پنج خرداد بود ک من ی یکی دوهفته ای بود انقباض داشتم پنجم از صب تا شب کلا کارای خونرو انجام دادم ک فرداش برم مژه اینا بزارم لباس بعد عمل اجیلو کمپوت اینا بخرم
شب خوابیدم نصف شب بود ساعت دو اینا ک دیدم وقتی دراز کشیدمم انقباض دارم اونم 5دقیقه ی بار
این جا تاپینگ گزاشتم ک آره انقباض شدید دارم گفتن برو آن اس تی بده می‌ترسیم ماینم کنن کیسه آبم پاره شده تا ساعت 5ونیم بیدار بودم شوهرمو بیدار کردم رفت سر کار ک اومدم دراز کشیدم احساس کردم ترشحم زیاد شد از ترسم بلند نشدم ی زره گهواره و گشتم ساعت 6بود دقیق پاشدم برم آب بخورم دیدم ی لیوان آب ازم ریخت 🫢
زنگ زدم شوهرم ده بار اینا اونم گوشیش جواب نمی‌داد دقیقا لحظه ورد به شرکت داشتم زنگ میزدم 6ده دقیقه زنگ زد گفتم پاشو بیا بریم زنجان کیسه آبم پاره شد زنگ زدم مامانم آماده بشه به ماه. شوهرم زنگ زدم ک دخترمو بدم بهش جدای نمی‌داد به همسرم گفتم اومدنی برو ابجیتینارو بیار اینجا خودمم رفتم حموم دوش گرفت فوری 6ونیم بود همسرم اومد رفتیم مامانمو ور داشتیم رفتیم بیمارستان آن اس تی بدم
مامان غوره مامان غوره ۱ ماهگی
تجربه سزارین در نیکان سپیدقسمت‌اول

من در اصل باید ۲۱اردیبهش میرفتم واسه زایمان
چهارروز پیش که رفتم پیش دکترم‌چون خیلی ترسح سبز داشتم دکترم معاینه کرد و قرص داد
دیروز صبح که رفتم حمام قاطی ترشحاتم خون بود دیگه سریع زنگ زدن بلوک زایمان گفتن بیا
ان اس تی گرفتن خوب بود و اینکه سونو رشد و بیوفیزیکال هم دادم همه چی عالی بود دکتر گفت احتمالا واسه معاینه اس
خلاصه ساعت شش از بیمارستان رفتم خونه
خیلی ترافیک بود تا برسیم خونه ۸ شد خیلی کمرم درد گرفته بود رفتم رو تخت دراز کشیدم که بلکه آروم بشم مدام هم بچم سفت میکرد به شدت درد میومد تا اینکه ساعت ۹ یه صدای تق از تو دلم اومد از ترسم بلند نشدم حسم میگفت کیسه آبمه ولی میترسیدم
تا اینکه پنج دقیقه بعد یهو کلی آب ازم ریخت روی تشک
دیگه اولش حسابی ترسیدم و گریه کردم بعدش شوهرم صدا کردم سریع حاضر شدیم جمع کردیم اومدیم بیمارستان از اون طرف هم به دکترم گفتم اونم گفت شما برو من میام
دیگه تا برسیم بیمارستان ساعت ۱۱شد
دکتر زنگ زده بود بلوک زایمان اطلاع داده بود که من دارم میرم با این شرایط
سریع لباسامو‌ در آوردن نوار قلب گرفتن پرونده تشکیل دادن آنزیوکت و سونداژ وصل کردن حاضر و آماده منتظر بودم اتاق عمل بگه بیا
سونداژ اصلااا درد نداشت لیدوکائین زدن
دیگه دردام خیلی داشت زیاد میشد
همسرم‌اومد رضایت داد و پیش بسوی اتاق عمل....
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۲ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان کوروش🫀 مامان کوروش🫀 روزهای ابتدایی تولد
مامان گندم مامان گندم ۱ ماهگی