سزارین پر چالش من پارت 1
من دکترم 8خرداد نوبت داره بود پنج خرداد بود ک من ی یکی دوهفته ای بود انقباض داشتم پنجم از صب تا شب کلا کارای خونرو انجام دادم ک فرداش برم مژه اینا بزارم لباس بعد عمل اجیلو کمپوت اینا بخرم
شب خوابیدم نصف شب بود ساعت دو اینا ک دیدم وقتی دراز کشیدمم انقباض دارم اونم 5دقیقه ی بار
این جا تاپینگ گزاشتم ک آره انقباض شدید دارم گفتن برو آن اس تی بده می‌ترسیم ماینم کنن کیسه آبم پاره شده تا ساعت 5ونیم بیدار بودم شوهرمو بیدار کردم رفت سر کار ک اومدم دراز کشیدم احساس کردم ترشحم زیاد شد از ترسم بلند نشدم ی زره گهواره و گشتم ساعت 6بود دقیق پاشدم برم آب بخورم دیدم ی لیوان آب ازم ریخت 🫢
زنگ زدم شوهرم ده بار اینا اونم گوشیش جواب نمی‌داد دقیقا لحظه ورد به شرکت داشتم زنگ میزدم 6ده دقیقه زنگ زد گفتم پاشو بیا بریم زنجان کیسه آبم پاره شد زنگ زدم مامانم آماده بشه به ماه. شوهرم زنگ زدم ک دخترمو بدم بهش جدای نمی‌داد به همسرم گفتم اومدنی برو ابجیتینارو بیار اینجا خودمم رفتم حموم دوش گرفت فوری 6ونیم بود همسرم اومد رفتیم مامانمو ور داشتیم رفتیم بیمارستان آن اس تی بدم

۴ پاسخ

بسلامتی عزیزم

بسلامتی قدمش خیروبرکت💕

کیبوردم خیلی اذیت می‌کنه بعضی جاها کلا کلمه هارو عوض کرده

مبارک باشه عزیزم پروفایلت رو تغییر بده ک‌زایمان کردی

سوال های مرتبط

مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۲ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۲ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان نورا سادات🩷 مامان نورا سادات🩷 ۳ ماهگی
مامان بشه💙🩵 مامان بشه💙🩵 ۳ ماهگی
خانوما سلام
تجربه زایمانمو میزارم شاید به درد کسی بخوره

من نوبت عملم یکم اردیبهشت بود که میشدم ۳۹هفته۱روز روز پنحشنبه درد پریودی داشتم میگرفت ول میکرد همش استراحت کردم که نکنه بچه زودتر بیاد ولی قابل تحمل بود دردش روز جمعم که میشدم ۳۸هفته ۵روز همچنان درد پریودی داشتم ولی قایل تحمل بود ساعت ۸شب بود رو تخت درازکشیده بودم فیلم میدیدم یهو تو دلم صدا داد گفت تق😂پیش خودم گفتم چه لگدی زد نامرد بعد چند دقیقه پاشدم یرم دستشویی حس کردم اب ازم ریخت نگاه کردم دیدم بلهههه شاه پسرم کیسه ابمو‌پاره کرده اومدم لباس زیرمو عوض کردم نوار گذاشتم مادرشوهرمو صدا کردم رفتن اماده بشن به مامانمو خواهرمو شوهرمو همه خانواده زنگ زدم بیاین بیمارستان😂
همچنانم درد پریودی داشتم ولی شدید نبود ساک و مدارک از قبل اماده کرده بودم برداشتم و رفتیم بیمارستان
رقتم بخش زنان اسم دکترمو گفتم نامه سزارینم نشون دادم گفتم کیسم پاره شده ده دقیقه پیش گفتن مشکلی نداره به دکترت زنگ میزنیم بیاد الان ازم شرح حال گرفتن مدارکمم گرفتن رقتم تو یه اتاق گفت شلوارتو در بیار ک معاینه کنیم مطمعن شیم کیسه ابت بوده و ان اس تی بگیریم و زیرمم زیرانداز انداختن منم کاری ک گفتن کردم گفتم از معاینه میترسم لازمه حتما اومد دید اب به چه شدتی داره ازم خارج میشه گفت نه معلومه کیسه ابته فقط ان اس تی میگیریم
درد داشتم ولی قابل تحمل بود گفتن دکترت گفته ساعت ۱۰میام برای عمل تااون موقع اتاق عملو‌اماده کنن
مامان اِلیسا مامان اِلیسا روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی من پارت دو
بعدش گفتم حتما از رابطه ست به شوهرمم چیزی نگفتم خوابیدم فک کنم اون موقع ساعت ۱۰ شب بود یکو نیم شب بیدار شدم با کمر درد و زیر شکم که تا ۲ تونستم تحمل کنم قابل تحمل بود بعدش نشد و شوهرمو بیدار کردم گفتم دردم میاد ماساژم بده تایم گفت بریم بیمارستان گفتم نمی‌خوام خودش خوب میشه مسیرمون تا بیمارستان یک ساعت راه بود چون خونه ی مادر شوهرم بودم وگرنه بیمارستان به خونه ی خودم نزدیکه خلاصه تایم گذاشتیم که اره کمرم و زیر شکمم هر ۳ دقیقه بصورت بیست ثانیه اینا درد دارم بعدش شوهرم اصرار داشت بریم گفتم بریم ولی به خونه خودمون بریم که اگه یه وقت دردم بیشتر شد برم بیمارستان خلاصه وسایلارو جمع کردیم ساعت ۲ شب راه افتادم ۲و۵۵ دقیقه بود که دردم بیشتر میشد رفتم بیمارستان گفتن سه سانتی با این حال نمیتونم بفرستمت گفتم میخوام برم دوش بگیرم ورزش کنم بعد میام گفت یه ن اس تی هم بگیرم ببینم چجوریه آن است تی گرفت گفت او که دردات خیلی کوچیکن منم تعجب کردم با اینکه دردم زیاد بود بعدش رفتم رضایت دادم که هرچی شد مقصر خودمم و برگشتم به خونم ساعت سه ربع اومدم خونه و من تا ساعت یه ربع مونده به شیش درد داشتم دردام همون تقریبی فاصصلش دو سه دقیقه بود که اخراش یکم دردم بیشتر شد گفته بودم میخوام ورزش انجام بدم که واقعا نشد چون بدنم بی حس بودن نمیتونستم راه برم حالت تهوع داشتم گشنم بود شوهرم منو ماساژ میداد خیلی اروم میشدم برام صبحانه آورد سه لقمه خوردم بعدش برام نسکافه درست کرد گفت بخور که اون موقع دردم بیشتر شده بود بعد احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون که ترسیدم یه وقت کیسه ابم نباشه دیدم خونه و آب یه حالت ژله ای ترسیدم
مامان کیاناولیانا مامان کیاناولیانا ۱ ماهگی
#زایمان طبیعی پر خطر
خب من اومدم تجربه زایمانم بگم چون واقعا تاپیک هاروک میخونم خیلیا شبیح من فکر میکنن
من تاریخ پریودی وان تی همش ۲ روز باهم فاصله داشتن خلاصه تاریخ پریودی گذشت و ان تی هم گذشت دکترمم همش زنگ میزد میگفت برو بیمارستان منم هعی میگفتم ن میخام خودم درد بگیرم دکترم گفت خوب بیا معاینه شو منم رفتم و معاینم کرد گفت برو اگ تا دو.روز دیگ دردت نگرفت حتما برو برای بستری
منم گفتم باش اومدم خونه و اون روزو پشت سر هم دیگ پیاده روی طولانی داشتم خلاصه اون دوروز گذشت و منشدم ۴۰ هفته و ۴ روز دوباره گفتم ن خب تا ۴۱ هفته ک وقت دارم چرا برم میمونم تا این ک شد ۴۰ هفته و ۶ روز صب ساعت ۶ونیم ک از خواب پا شدم احساس گردم ی صدا های از شکمم میاد بلند شدم برم دسشویی دیدم ی ابریزش داشتم منم چون فک میکردم اون کبسه ابم هست دبا استرس و جیغ شوهرم بیدار کردم ک بریم بیمارستان شوهرم همش ب من دلداری میداد ک چیزی نیست منم سریع ی دوش گرفتم و ی پد گذاشتم رفتیم بیمارستان