میخواستم برگردیم خونه صبح بیایم اما چون راه طولانی بود نداشتن گفتن امکان داره کیسه آب پاره بشه و خطرناکه دیگ‌ تو بخش زنان بستری شدم دیگ ۶ صبح دردام تایمش کمتر شد یعنی هر دو دقیقه می‌گرفت دیگ‌ رفتم گفتن سه سانتی و بستری شدم لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق زایشگاه سرم‌ زدن و آمپول که نمی‌دونم چی بود دردام هنوز همینطوری بود ولی واقعا نمی‌تونستم تحمل کنم و‌همش گریه میکردم ماما هم تا چهار سانت نمی‌شدم نمیومد ولی این سه سانت گیر کرد و تا ۱ بعدظهر طول کشید تو این تایم‌‌ کسی نبود و کسی هم پیشم نمیومد میگف وایستا تا چهار بشی و من مثل بچه ها رو تخت نشسته بودم و فقط گریه میکردم 🫠💔 بعد دوباره اومدن معاینه دیدن شدم چهار سانت و تو معاینه کیسه آب پاره شد و سلام بر دردی که مرگ بود فقط جیغ میزدم دیگ‌ زنگ زدن ماما اومد اینم بگم بچه ها من کلا از ۶ صبح ک‌ بستری شدم خونریزی داشتم همش همش تشک‌ زیرمو عوض میکردن بعد با پاهای خونی گریه زاری ماما منو برد زیر دوش آب گرم بعدش کمرمو ماساژ داد و چهار تا گل مغربی سوراخ کرد ریخت زیر زبونم دوباره معاینه کردن شدم ۸ سانت

تصویر
۱۴ پاسخ

دکترت کی بود ماماهمراهت کی بود گلم
چ ورزش های انجام میداد باهات

ببخشید شیاف گل مغربی رو ریختن زیر زبونتون؟؟

خداروشکر

آخ داغون شدی که🥺الهی بگردم

اخی عزیزم موقع بخیه درد داشتی یا حس نمیکردی

کجا زایمان کردی؟کدوم شهر؟

منی که دوباره درد کشیدم چی بگم پس

الهی عزیزم فداتشم سنتم کم بوده اون شرایطت برای سنت سخت و غیر قابل تحمل بوده
بازم خداروشکر الحمدلله که الان هم خودت سلامتی هم کوچولوت خدابهت سلامتی و قوت بده

الهی عزیزم بخاطر گریه و ناراحتی که داشتی دهانه رحم باز نمی شده خدارو شکر که بسلامت نی نی دنیا اومد مبارکت باشه ❤️

ای جانم خدا بهت یه فرشته داده

الهیی🥺
توخیلی قدرتمندی که از پس زایمان بر اومدی🫶

الهی خدا برات حفظش کنه

وای چ سخت🥺🥺🥺

آخ مادر

سوال های مرتبط

مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی

زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۳ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان پروفایل نگاه مامان پروفایل نگاه ۵ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی😄
13 ام رفتم بهداشت و گفتم 40 هفته میشم امروز فردا تاریخ زایمانمه گفت میخوای برو زایشگاه رفتم اونجا معاینه کردن گفتن 3 سانتی بستری شدم ساعت 3 رفتم بخش زایمان با آمپول فشار دردام کم کم شروع شد معاینه کردن ک ی سانت بودم بخش ماما اشتباه کرده بودن تا ساعت 8 هیچ پیشرفتی نکردم همون ی سانت بود برام سوند گذاشتن ک دردام شدید شد ن خوابیدم فقط هی کمرمو فشار میدادم و گریه میکردم نفس های عمیق می‌کشیدم ساعت 7 صبح برداشتن معاینه کردن گفت 3.4 سانتی بعد برای اسپاینال گفتم گفتن الان ماما شیفت میاد معاینه میکنه اگ اوکی بودی برات میزنه ساعت نزدیکای 8 تقریباً اومد معاینه کرد 5 سانت بودم ک کیسه آبمو پاره کرد دیگ دردم غیر قابل تحمل بود همش حس فشار و کمر درد داشتم فقط محکم جیغ میزدم نمی‌تونستم تکون بخورم تا ول بده دردم متخصص اومد آمپول زد دیگ بی حس شدم دراز کشیدم برای ان اس تی و نیم ساعتی خواب رفتم یهو حس کردم مدفوع دارم ب خانمه گفتم نمیشه برم دستشویی گفت بزار معاینت کنم شاید سر بچست ک اره اومده بود پایین دیگ زور خودم زور زدم تا بیشتر بیاد بعد همه اومدن ن زور زدن هارو حس کردم ن موقع کشیدن ن برش و بخیه اینا هیچی نفهمیدم راحت بود اخراش ساعت 9:20 دقیقه هم پسرم به دنیا اومد با وزن 3500 🩵🤱
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۱ ماهگی
پارت دو
تا شب همش درد ها بیشتر میشد آخر شب یه قرص بهم داد گذاشتم زیر زبونم یه ساعت آروم شدم باز دردام شروع شدن بدتر از قبل ساعت پنج صبح یه تیکه خون ازم اومد حالت لخته که میگفتن شوک زایمانه دهانه رحم هنوز شده بود یه سانت و نیم یه عالمه آناناس خوردم برای باز شدن دهانه رحم حتی بچه هم اومده بود پایین ولی دهانه باز نمیشد دیگ ساعت هفت صبح یه ماما اومد گفت باهام همکاری کن من کیسه ابت رو پاره کنم شبش اون ماماهای دیگ هر کار کردن نتونستن پاره کنن شده بودم دو سانت دیگ اول بهم آمپول فشار توی سرم زدن بعد یه ساعت اومد با یه سوزن کیسه آب رو پاره کرد همه جا پر از آب و کمی خون شده بود کمی شکمم خالی شد همون موقع رفت پایین دیگ باز معاینه تحریکی کرد بزور شدم سه سانت دیگ از درد شدید و بیخوابی اینا زدم زیر گریه که بهم ایپدورال بزنن میگفتن باید برسی چهار سانت تا ایپدورال بزنیم از بس درد داشتم دکترم دلش سوخت بهم زد با همون سه سانت بعد یه خانمه اونجا بود دهانه رحمش هشت سانت بود خیلی راحت اصلا انگار نه انگار بعدش نه سانت شد ایپدورال زد بعد ایپدورالی که بهم زدن گفت یه ساعت استراحت کن موقع زایمان بتونی زور بزنی
مامان دلبر مامان دلبر ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من
صبح ساعت ۳ ترشح خونی دیدم ولی وایسادم خونه نرفتم بیمارستان
ساعت هفت صبح دیدم خیس شدم بلند شدم برم دسشویی دیدم بیشتر آب ریخت فهمیدم کیسه آب است دیگه صبحانه خوردم و یکم کار داشتم انجام دادم رفتم زایشگاه ..
کیسه آب ترکیده بود و بستری کردن با یک سانت
هشت بستری شدم نه صلح برام قرص زیر زبانی آوردن و همش معاینه میکردن منو .
دردام خیلی شدید شد وشحتناک بود گریه میکردم و جیغ میزدم فقط
تا ساعت چهار ربع غروب تو سه سانت گیر کرده بودم پیشرفت نداشتم و چون کیسه آبم بود نمی‌تونستم بلند شم راه یا ورزش کنم بنوار قلب وصل بود بخاطر بچم حتی اجازه تمیدادن دسشویی برم
ساعت چهار ربع برای آمپول فشار تو یک سرم خیلی بزرگ زدن دردام ایتقد شدید بود ک نمیتونم توصیف کنم 🥲تا ساعت نه نیم شب درد می‌کشیدم دیگه با آمپول فشار رسیدم ب شیش هفت سانت و آخرش زایمان
هرچی میگفتندزور بزن من میزدم ولی نمی‌دونم چرا آخرش جر دادن منو تا مقعد بخیه خوردم
درد زایمان یکطرف درد بخیه ها یطرف
هنوز دردش ادامه داره برام و بخیه هام نیفتاده
ساعت ۹:۳۰ ۱۴۰۴/۶/۱۶ دختر نازم محیا زندگی رو برامون آورد .خوش قدم باشی دخترکم ناز مامان
مامان جوجو🐣 مامان جوجو🐣 روزهای ابتدایی تولد
سلامممم ماماناااا بیایین از تجربه زایمانم براتون بگم🫠
دوشب بود سر درد و سرگیجه داشتم رو چشامم فشار بود شنبه ساعت 11 شب رفتم بیمارستان با درد پریودی خیلی کم و این ک چک بشم فشارم یکم بالا بود بعد گف موقت بستری میشی ب همسرم گفتن برو تشکیل پرونده بده بعدم منو فرستادن بالا معاینه شدم زنگ زدن ب دکترم گفتن از پریودی چهل هفته و سه روزی از تاریخت گذشته باید بستری شی و ختم بارداری در حالی ک با خساب دکترم 38 هفته و دوسه روز بودم...
تا یکشنبه تا ساعت نه و ده شب هنو ی سانت بودم با این ک از اول بهم قرص زیر زبونی میدادن با همون یه سانت دردام منظم بود اما قابل تحمل ک این انقباضات توی نوار قلبی ک میگرفتنم مشخص بود دیگ بعد اومدن یه سوند گذاشتن داخل واژن، مجاری ادراری نه هااا داخل خود واژن ک معاینه میکنن بقیشم آویزون بود بعد با سرنگ بزرگ توش چندتاااا آب مقطر ریختن و اون تو واژن باد کرد انگاری رحمو تحریک کردن تا باز بشه دیگ تا ساعتای چهار و نیم اینا همرام بود بعد اومد معاینه کرد و یهو کشیدش بیرون گف نگا سه چهار سانت باز شدی خیلی خوبه دیگ بعد شروع کرد ب زدن امپول فشار ک دردام خیلییی بیشتر شد اصلا دردام اروم نمیشد فقط ی جاهایی خیلی بیشتر میشد و زمانش هم نزدیک ب هم بود خلاصه تا صب ساعت هفت ده سانت باز شدم البته بگم ک پنج سانت ک بودم اومد معاینه کرد بعد یهو با دستش کیسه ابمو پاره کرد
از ساعت هفت صبح تا ساعت هشت فقط زور زدم بچه نیومد بیرون همکاری نکرد چون افتاده بود تو خشکی بعد هم من خسته شدم هم بیحال بچمم ضربان قلب اش افت کرد و سری بردنمون اتاق عمل سزارین کردنم🙃
مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی
مامان مهیار🤎 مامان مهیار🤎 ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم