بچه ها من شهر غریب هستم تو این بارداری خیلی اذیت شدم، سه ماه اول لکه بینی و تهوع استفراغ زیاد، که هنوزم هست البته، طول سرویکس کوتاه، درد ، من دو روز یکبار یه غذا ساده درست میکنم اونم نشسته ، ظرف ها رو هم دو روز یکبار همسرم میشوره، بوی یخچال و خیلی از بوها اذیتم می‌کنه در حدی که سریع بالا میارم، حالا مهمون میخواد بیاد ، پدر شوهرم و مادرشوهر و برادر شوهر، مادر شوهری که خونه خودش هم کار نمیکنه و فقط دستور میده ، پدرشوهر بیچاره کار میکنه، حالا هم مرد بینوا مریضه ، کلا مادرش درک نداره هر وقت هم زنگ زد سراغم از شوهرم گرفت بهش میگفتم طبیعیه این داره خودش لوس می‌کنه😶 درصورتی که پزشک استعلاجی داد کمیسیون پزشکی با اون سختگیری بخاطر طول سرویکس دو ماه رو تایید کرد، شوهرم صبح ساعت شیش می‌ره تا شب ساعت نه اینا، نیست که بگم کاری کنم کنه، دهم غربالگری دارم از اون ور هم هفدهم استعلاجی تمامه دوباره باید برم دکتر و کمیسیون پزشکی، نمیتونم برم شهرستان خونه مامانم، آغا همسرم هم وقتی همیشه خانواده میان اخلاق رفتارش عوض میشه، چیکار کنم؟ چطور رفتار کنم که هم دلخوری پیش نیاد هم خدای نکرده اتفاقی نیفته که بعدا حسرت بخورم، یعنی من از الان کلافه شدم بخدا، بنده خدا بیماریش هم جوری هست که روند درمان طولانی احتمالا یک ماه بمونن و بعد هر هفته بیان برای تزریق دارو . جای من بودید چطور برخورد میکردید ،

۸ پاسخ

قبول دارم سخته ولی بنظرم از الان بذار شریک باشه تو سختی ها ، ولا فردا بچه میاد گریه می‌کنه شب و نصف شب ، دندون در آوردن داره ، بعد تو هم مثل من غریبی اونجا اینجور بعدا عادت می‌کنه همه چی میفته، رو دوش خودت

پاشو برو خونه مامانت بمون

همسرت باهاشون باید صحبت کنه یامیتونی با مادر شوهرت بری دکتر و از دکنر بخوای واسش وضعیتت توضیح بده

اینجا یه دوست دارم ولی خونه شون طبقه سوم کلی پله میخوره که من نمیتونم با این شرایط برم اونجا، بعدم یه روز برم دو روز برم نمیتونم یک ماه برم اونجا

با همسرت حرف بزن‌و اتمام‌حجت کن که باید استراحت کنی، تبعات استراحت نکردنم بهش بگو که بعدا نگه چرا شرایطت رو توضیح ندادی که درجریان‌ باشم

خدا به دادت برسه .الان شوهرت نمیگه توبا این حالت چه جوری میخوای مهمان داری کنی ؟

عزیزم مسئله ایه که نمیشه سرش تعارف بکنی قبل ازینکه راه بیفتن با همسرت حرف بزن ،بهشون بگه شرایط مهمون داری رو نداریم راستش جز همسرت کسی کاری نمیتونه بکنه که دلخوری پیش نیاد بهرحال پسرشونه

من سرم دردگرفت بجای تو...

سوال های مرتبط

مامان پرنسس👧🏻🍓 مامان پرنسس👧🏻🍓 هفته بیستم بارداری
سلام خانوما شبتون بخیر🌠...
یه تصمیم مهمی برای زندگیم دارم ممنون میشم نظراتتونو بگید!
از اول اینطور بگم که منو شوهرم از هم دوریم بخاطر کارش شوهرم شهر دیگه ای کار میکنه ، یعنی اینطوریه که اون دو هفته سرکاره یک هفته مرخصی داره میاد خونه دوباره برمیگرده
حالا بعد دوسال زندگی مشترک تصمیم گرفتیم خونه‌مون رو ببریم محل کارش چون هم کارش تازگیا درست شده جاگیر شده هم دوری خسته ام کرده زودتر از اینام میخواستم برم اما شوهرم میگفت تنهایی شهر غربته
خونمون اینجا تا برج ۱۰ دی ماه قرارداد داره منم بهمن یک ماه بعدش وقتِ زایمانمه نمیتونم الان برم چون هنوز قرارداد هس و با توجه به شرایط بارداریم برج ۱۰ هم نمیتونم برم چون هم اذیتم هم یک ماه بعدش زایمان میکنم باید برگردم شهر خودم و حداقل تا چندمدت پیش مادرم بمونم مراقبم باشه ب شوهرم گفتم اونجا خونه بگیره وسایلو ببره من یک ماه یا دوماه میمونم بعد میرم اونجا پیش شوهرم.
اما خیلییی بابتش نگرانم که بتونم با یه نوزاد برم تو شهر غریب و خیلی فاصله داره با مادرم اینا نمیدونم سخته میگم یوقت خدایی نکرده بچه مریض بشه مشکلی داشته باشه من بلد نباشم خیلی نگرانم خلاصه
ذهنم درگیر شده ک چیکار کنم🙂🥲
به نظرتون برم؟بهترین راه چیه میشه با این شرایط با یه نوزاد رفت آخه من تجربه اولمه