خانومایی که بچه هم سن دختر من دارن و باردارن یا بچه کوچک تر نوزاد دارن چه حالی دارن خوبع یا سخته ؟؟
شوهرم میگه خوبه خودم تنهام این شهر غریبم اصلا نمیتونم تصورش کنم

دست تنها همچین کاری نکن

اصلا همچنین کاری نکن من شیر به شیر آوردم پدرم در اومده مثل خودت تو ی شهر غریبم نه دوستی نه آشنایی هیچ کس فقط خودم تنهام اسیر شدم

سختیش واسه خودته حتی اگر کمکی داشته باشی بعد تو این سن بچه ها شیطونن .بغل میخوان تو گرفتار بارداری جدید بشی و داستاناش

گلم خیلی سخته من چندروز دیگه بچم میاد بیشتر ازاین سخت ترم میشه تک تنهام

دست تنها بیچاره شدم رسمااااا....
هرکس رو میبینم ،میگم کمکی داری پشت هم بیار وگرنه قیدشو بزن
واقعا سخته ...

الان خوابم میاد عزیزم زیاد تعریف کنم واست تا خوابیدن بچه ها منم می‌خوابم فقط اینو میگم اگه کمکی داشته باشی بزار باردار بشی چون خیلی خیلی سخته واسه من ک اینجور هست موقع خواب ک خودم تنها هستم نمی‌دونم کدومشون رو بخوابونم کوچیکه میگیرم پسرم گریه می‌کنه فقط وقتی شوهرم خونه هست راحتم ولی تنهایی اذیت میشی خیلی

ببین منو و برادرم باهم یکسال تفاوت سنی داشتیم یعنی 16 ماه باهم بزرگ شدیم ولی خب باید کمکی داشته باشی مادر من عمه هام بودن کمکش کنند ولی من خودم دست تنهام حتی مادرمم کمکم نمیکنه پس در نتیجه من قید اینکارو میزنم