۹ پاسخ

دقیقا طبیعی فقط با درد خودت بری
آمپول فشار مصنوعی اسمش همراشه انقباض های پشت سر هم و غیر قابل تحملی میده
ولی دردی ک خدا خودش تو بدن زن بندازه
قشنگ بین هر درد استراحت میده
نفسی چاق کنی
چی مصنوعیش خوبه ک طبیعی باشه
خداروشکر ک بچت سالم و سلامت دنیا اومد
خدا لعنتشون کنه چقدر ادیت شدی
ولی این همه اذیت ها ازت ی زن واقعی ساخت 🥹💕

عزیزم میشه بپرسم شما که زایمان طبیعی بودی چرا رفتی بیمارستان دولتی؟ میتونستی بهترین بیمارستان خصوصی رایگان زایمان کنی

عوارض آمپول بی حسی نداری؟
مثل سر درد ،گردن درد ،تهوع؟؟

به سلامتی گلم💞💞💞💞

دقیقا منم از سزارین خیلی خیلی راضی بودم...خداروشکر من درد طبیعی نکشیدم و مستقیم رفتم سزارین با بی حسی از کمر...نه سردردی بعدش شدم نه شونه دردی نه کمر دردی فقط دردهای زیر شکمی دارم که با شیاف کنترل میشه راه رفتنمم عادیه و خداروشکر سرپا شدم سریع..ففط تنها استرسم عفونت بخیه هام هست

مبارکه عزیزم🥹👶🏻🍼

درد بعد سزارین نداری؟

من خودم دردم شروع شد
و مردم و زنده شدم
طبیعی اصلا و به هیچ شرطی خوب نیست

بسلامتی عزیزم. منم طبیعی بودم رسیدم بیمارستان 5سانت بودم سه ساعت بعدش زایمان کردم خوب بود. ولی بعدش ک یکی از بخیه هام باز شد اذیت شدم وگرنه زایمانم سخت نبود

سوال های مرتبط

مامان علی جــ❤ــانم مامان علی جــ❤ــانم ۲ ماهگی
#پارت ۲
#زایمان طبیعی
ایپدورال که زدم حدود ۵ سانت بود دهانه رحمم، و به طرز عجیبی تا ۹ سانت دیگه هیچی دردی نداشتم، خیلی خوشحال بودم که بدون درد نهایتا حدود یکی دوساعت بعد زایمان میکنم ولی نگو تقدیر برای من طوری دیگه رقم میخوره، وقتی ۱۰ سانت شدم تقریبا داشت اثر بیحسی میرفت و ماماها ازم میخواستن زور بزنم هر چی زور میزدم نمیشد دیگه واقعا حالم بد شد و هیچ انرژی برام باقی نمونده و من از حال میرفتم زمانی که دکتر معاینه کرد گفت بچه سرش نمیاد وارد کانال بشه، موهاشو میدین ولی سرش کرول نمیشد، و ماما و دکترم وقتی معاینه میکردن سری تکون میدادن و میگفتن نمیشه و من حالم بدتر میشد تا بعد ۲ ساعت زور زدن دکتر تصمیم گرفت ببرنم اتا عمل سزارین کنن، من شروع کردم جیغ زدن که من درد طبیعی را تحمل میکنم ولی سزارین نمیشم، نمی تونم دوتا درد تحمل کنم و فقط قصدم اینه زایمان طبیعی داشته باشم ولی دکتر با من صحبت کرد که موافقت کنم، بعد کلی گریه من و فرستادن اتاق عمل....
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت دوم
وقتی ماما شروع کرد به زدن آمپول های فشار من خیلی درد می‌کشیدم ولی سعی میکردم تحمل کنم و صدام درنیاد فکر کنید من از ساعت پنج غروب بستری شدم با دهانه رحم یک بعد پنج ساعت تازه دو شده بودم بادرد های افتضاح هر دقیقه هم آمپول فشار میزدن و درد من شدید میشد ولی خیلی کم پیشروی میکردم من حدود ۱۹ساعت یا۱۸ساعت درد زایمان طبیعی کشیدم
صبح فردا بستری من تازه چهار سانت بودم دکتر شیفت که اومد معاینه کرد گفت این اصلا لگن مناسبی برای زایمان نداره سرویکسش خیلی بالاست
ببرین. سزارین ولی از شانس من شیفت عوض شد و یه دکتر دیگه اومد ماجرا رو که ماما من بهش گفت اومد معاینه کرد و گفت نخیر لگن و سرویکس خیلیم عالیه و به دارو ها ادامه بده من با دارو ها و دستکاری های ماما (شکنجه واقعی)تا ساعت ۹به ده سانت رسیدم نگم براتون از حس وحشتناکی که تو ده سانت داشتم بدون اینکه خودم بخوام زور های شدید میزدم و ماما دوباره داشت شکنجه میکرد منو ولی هرچقدر زور زدم سر بچه پایین نمیومد
ماما هم هر شکنجه ای بلد بود داشت میکرد و چندتا چندتا آمپول فشار میزد
به منم دروغ می‌گفت که اینا مسکنه برات میزنم
از پنج سانت به بعد هم بهم گاز بی دردی دادن ولی بر خلاف اسمش درد منو حتی بیشتر هم میکرد و کمتر نمیکرد حتی متوجه شدم اون گاز برای بی دردی نیست و برای اینه دهانه رحم زودتر باز بشه