۴۹ پاسخ

من فقط از مسئولیت بدش میترسم حس میکنم نمیتونم بچه بزرگ کنم🤦🏼‍♀️

عزیزم غصه نخور
وقتی بچه بیاد خدا خودش شرایط رو فراهم و آسون میکنه واست

من واقعن خداروشاکرم که با وجود سختیای زیاد و کمبود ذخیره تخمدان و احتمال کم مادر شدنم خدا بهم این بچه رو هدیه داد
ولی بخدا روزی نیس که نگم قراره اینده اش چی بشه
قراره چه مادری باشم براش
میتونم خوشبختیش رو تضمین کنم یا نه
و هزار تا سوال دیگه….
دیگه تهش همیشه میگم خدا خودش حواسش بهمون هست و بنده اس رو رها نمیکنه فقط با همین فکر آرووم میشم

عزیزم منم همبن طورم هووووف

وای دقیقا حال وروزتودرک میکنم منم چندروزه همینجوری شدم فک میکنم برا اومدنش خوشحال نیستم دیگه انگار اون ذوق و شوق قبل ندارم اصلا انگار حسی بهش ندارم
خیلیم عذاب میکشم برااین اخلاقم😞وبه هیچکسیم نمیتونم بگم😭😭😭

فدای سرت همه این حسا طبیعی .این حس ها هم از احساس مسئولیت زیادت میاد دلنگرانی مادرانست

عزیزدلممم توتنها نیستی من داشتم دیروز به این فکرمیکردم چه موقعهایی باید تعویضش کنم چه موقعهایی باید ببرمش حموم اصلااا داشتم دیوونه میشدم گفتم خدایا من از پسش برمیام 😑😑😑

من تا چند ماه اصلا حسی به پسرم نداشتم ولی الان ۲ سال و نبمشه عاشقشم

خیلی ازمامانا افسردگی بعدزایمان میگیرن فقط به خاطر این حس ها وفکراس که خودشون رومادرلایقی برا بچه نمیدونن حس میکنن ازپسش برنمیان گلم ازالان که نزدیک زایمانته باید. باهاش بجنگی باهمسرت حرف بزن ازش همدردی بگیر نگاه کن خدا بین چندتا زن توروانتخاب کرد تا نگهدار فرشته اش باشی پس تو کاملن لایقی ،وازپسش برمیای به جای نتونم ها به تونستن ها فکر کن که بدنت بارداری رو‌پذیرفته تونستی ازپس زایمان بربیای پس مطمعنن یه مادر خیلی نمونه وخفن میشی 💪🏽

یه چیز بگم
من تاب دنیا بیاد نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم حرف بزنم یا هرچی
بعد ک دنیااومد تایه هفته ازخوشحالی شب و روز نمیخوابیدم فقط نگاش میکردم

نگران نباش بخاطر هورمون بچه بدنیا بیاد همه چی خوب میشه تو قوی هستی خدا بهت یه نعمت بزرگ داده که خیلیا حسرت میکشن کلی پول خرج می‌کنند ولی نمیتونند بچه بیارن پس اعتماد به نفست ببر. بالا

تو تنها نیستی منم اینطورم و طبیعیه این حالتمون بلخره داره اتفاقات مهمی تو زندگیمون جسممون روحمون پیش میاد طبیعیه ک این حالتارو‌داشته باشیم

عزیزممممم
وقتی که بدنیا بیاد دنیا برات یه جور دیگه میشه نگران نباش

وقتی به دنیا بیاد ببینیش بگیری بغلت همه این حسا و فکرا یادت میره

نمیدونم من اینجوری نیستم چون کلا خیلی آدم مسوولیت پذیری هستم واسه شما شاید بخاطر هورمونا هم باشه

عزیزم برا چی سرزنش ادم هزارت فکرو خیال میاد سراغش منم هرچی نزدیک تر میشم بیشتر استرس میگیرم ب اینکه زایمان دومم هس وسزارینی هسم میترسم بعضی وقتا میگم میاد دیگه جلو چشمم هس کمتر نگرانش میشم از ی طرف نگران مسؤلیت ک گردنم هس انشاالله همه چی درست میشه

منم اینطورم

طبیعیه عزیزم بلاخره حس مسئولیت داری نسبت به آینده بچه ات حق داری کمی نگران باشی
سعی کن از اخبار بد دور باشی

قراره بهترین روزای زندگیت رقم بخوره نذار روزای قشنگت با این افکار خراب بشه و بعدا حسرت بخوری ک چرا بیشتر لذت نبردی

تو بچه اول همه این حسا طبیعیه
چون تجربه تازه ایه و از یه طرفم دیگه ازادی و استقلال قبلو نداری

شاید باورت نشه... من روزی یبار بابت بدنم گریه میکنم و این بلاهایی ک سرپوستم اومده... از اونطرف از خودش خوشم نمیادازطرفی عذاب وجدان میگیرم از طرفی همه خوشحالن از اونور خودم دیگ سنگین شدمو حالم خوش نیس... کلا ی تناقضات گندیه.. درکت میکنم

عادیه عزیزم منم میترسم

حست طبیعیه گلم واقعا مسئولیت خیلی سنگینیه
منم خیلی دارم از این حس ها، مخصوصا که استراحت مطلقم شدم و بارداری اونقد خوبی هم نداشتم بعدشم میدونم تا چندماه همه چی فرق داره با زندگی قبلم🫠
ولی خدا توانشو میده بهمون❤️

نه من اینجوری نبودم فقط میگفتم زود تر دنیا بیان بعد میومدن اذیت میشدم میگفتم چه غلطی کردم ،😂من کلا از بارداری خوشم نمیاد میان دنیا حداقلش راحتم

منم دقیقا چند روزه حال روحیم خوب نیست
اصلا یه حالت بی انگیزه ای و دارم

عزیزم سرزنش چیه واقعا مسوولیت بزرگیه تا آخر عمر باهاته دیگه هیچی مثل قبل نمیشه.من خودم خیلی اهل به خودم رسیدن و گردش و بیخیالی بودم الان گاهی واقعا وحشت میکنم نمیدونم چطور میخوام از پسش بر بیام ولی خدا به مادرا قدرت عجیبی میده صبرکن اولین نگاهشو ببینی میفهمی که بخاطرش جونتم میدی و حاضری هردرد و سختی رو تحمل کنی

منم دقیقا مثل تو
از خودم بدم میاد ولی خیلی دوسش دارم دوست ندارم بلایی سرش بیاد دوست دارم بتونم مادر خوبی براش باشم

منم همین حسارو دارم گاهی خوشحالم گاهی ازخود متنفرم

منم همینجوریم🥲🥲🥲 و سرمو با چیزای دیگ گرم میکنم ک فکر نکنم

عزیزم خیلی طبیعیه من الان وقتایی ک خستم خوابم میاد ی لحظه یادم میوفته ک بدنیا بیاد ممکنه تو اوج خستگی ام نذاره بخوابم بعد غصه میخورم ک نکنه نتونم بزرگش کنم زود خسته بشم ازش همه این حسا طبیعی ب دنیا بیاد جونمون در می‌ره براشون 🥹

طبیعیه من قبلش که باردار نمیشدم گریه وزاری چرا نمیشه باز الان شوهرمو دعوا میکنم میگم اصن چرا انقد زود بچه دار شدیم .بعد یه لحظه تکون نمیخوره دنیا رو سرم خراب میشه

وای دقیقا منم اینجوری شدم دیشب کلی گریه کردم حس میکنم افسردگی گرفتم 🥺

طبیعیه عزیزم.منم‌حس میکنم که دیگه تا اخر عمرم برا خودم نیستم.

منم میترسم از زایمان عزيزم ولی آخرش میاد بیرون

منم🥲🥲🥲

منم همه این حس هارو رودارم ،خیلی بده عذاب وجدان بابت این حس هام ،احساس میکنم دیگه،نمیتونم اون آدم قبل بشم

اثر هورمونای بارداریه🫠
منم گاهی اوقات به این فکر میکنم آیا یه بچه قراره به من سپرده بشه میتونم از پسش بربیام؟؟!
ولی شکرخدا حس بدی نداشتم تا الان

همش طبیعیه عزیزم
لحظه ای که بزارنش تو بغلت همه اینا از ذهنت پاک میشه

منم اینجوری هستم، هرکاری میکنم حتی نمینونم باهاش حرف بزنم، یا میبنم خانومای دیگه عاشقانه بچه رو دوست دارن از اینکه حسی ندارم میخوام بمیرم، نمیدونم بعد تولدش عادی میشم یا نه ولی میترسم

من که عشق بچم😅ولی درست میشه.بعدش نمیتونی بدون بچت بمونی

منم اونطورم این حس هاطبیعیع

منم همینجوریم طبیعیه

عزیزم بیشتر مامانا همین حسو دارن 🥹🥹

تغیرات هرمونیه همه این حس ترس دارن ولی وقتی به دنیا بیاد و ببینیش همه اینارو فراموش میکنی

منم همینجوری شدم با اینکه از ته دل میخاستیمش 😭🥺

ناشکری نکن....برو خداروشکر کن...

منم دقیق

منم ایطورممم

اره طبیعیه...منم گاهی وقتا همیطور میشم(:
بخاطر شرایط و هرمونهامون هست

سوال های مرتبط