دکترم پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت بهم تاریخ داد واسه زایمان...
خیلی حساس عجیبی و همزمان دارم تجربه میکنم
من بارداری سختی داشتم، از خانوادم دور بودم، بخاطر شرایط بارداریم نتونستم کارمو ادامه بدم و خونه نشین شدم و خیلی بهم سخت گذشت، همش دعا میکردم زودتر بگذره ولی الان که موقعش رسیده حس میکنم چقدر زود گذشت
ناراحتم که چرا با دخترم این ندت زیاد حرف نزدم تو شکمم، ۱ هفته بیشتر مهمون دلم نیست، حس میکنم کم گذاشتم براش، چرا هرروز واسش آهنگ نزاشتم و بهش توجه نکردم
از طرفی حس میکنم تایم طلاییو واسه اینکه برای خودم باشم از دست دادم، حس میکنم دیگه وقتی واسه خودم ندارم و کلی کار نکرده دارم
از اتاق عملم میترسم☹️
از این همه استرسم خسته شدم
چقدددد دلم میخواد ۱ روز برگردم به همون نگارِ بی دغدغه قبل، واسه خودم برنامه سفر بچینم...
چقددد بغض دارم:/

منم یکم خردادتاریخ زایمانم هست سزاریان پنجم بچها برام دعاکنید

من ک تمام این هفته از باردار شدنم پشیمون شدم ،پناه بر خدا با نی نیم احساس بیگانگی دارم .فک می کنم آدم خیلی بی مسئولیتی ام و از پسش برنمیام. خیلی خسته و بی حوصله م.
تنها شانسم اینه ک همسرم خیلی بچه دوس داره و کلا بچه ها برادرشم خودش تر و خشک کرده بزرگ کرده.
اما منم واقعا یجوری ام! همش میگم نکنه مادر خوبی نباشم،نکنه حوصله نی نی نداشته باشم .با اینکه عااااااشق بچم هااا ..ولی خب
نمیدونم چی میشه آینده،خصوصا بعده زایمانم باید زودی برگردم دفتر کارمو سرو سامون بدم صدا پیمانکارام درومده و نیرومم اخراج کردم رفت دست تنهام .
اصلا منگم دختر.تنها میدونم همه اینا طبیعیه و نباید زیاد بهش پر و بال بدم.
بیا دعا بجون هم کنیم فقد کم نیاریم انشالا.

طبیعی یا سز
منم ۱۲ برگه بستری دارم

عزیز دلم نگران نباش انشالله به سلامتی بغلش کردی انقدر باهاش وقت میگذرونیییی که خسته شی 🤣🤣🤣 بارداری واقعا برا منم پر از استرس بووود انشالله زایمان کنیم به سلامتی و دلمون شاااد باشه همیشه اصلا خودتو ناراحت نکن تو بهترین مامان براش بودی و نه ماه با همه سختیاش حفظش کردی این عذاب وجدانا الکیه عشششق کن از لحظه به لحظه ای که مونده منم همین جوریم انشالله شنبه میرم تایم مشخص میشههه 🥹🥹♥️♥️♥️

عزیزدلم بسلامتی زایمان کنی
منم دوشنبه تاریخ زایمانمه و همه این حسایی ک داری و منم دارم

و چقدر من 😑 11 اردیبهشت وقت دارم دردم بگیره و طبیعی زایمان کنم
و چقدر این روزا خسته ترینم تموم نمیشه از زایمان میترسم از اینکه حسی نداشته باشم ب بچم میترسم حالم خب نیست حالا ک بهش فکر میکنم مث شما اصن باهاش حرف هم نزدم از خانواده دور و همسرم سر کار و شلوغ و بارداری سخت 🙂🙂

حال این روزای من تک تک حرفات😔