خانما میدونم ناشکری اما من اصلا اصلا حوصله بچمو ندارم دلم میخواد چندیننننن ساعت نباشه پیشم نبینمش خستم اصلا حوصلشو ندارم تازه وسط شیطناتشم که میاد بوسم میکنه اصلا لذت نمی‌برم دلم میخواد یکی ببرمش از صبح تا شب من نبینمشششششش دیروز رفتم توی یک پارک نشستم شوهرم گرفتش هی بچه هارو میدیدم چقدر قشنگ بازی میکنن حتی اون بچه ای که تا ماهان کوچیک تره اما ماهان همه کاراش رو مخمه مثلا میری پارک نمیره تو اسباب بازیا از تاب سر سره همه چیز بدش میاد تو خیابون راهش میبری میشینه زمینو جیغ جیغ دستمو ول کن از بس منو تو تنش میزاره اومدم لباساشو جمع کنم با کاپشن یک لحظه زدم رو مبل که اشغال هست بریزه خورد روگوشی تازه خریدم ال سی دی گوشیم سوخت بخدا دیگه نمیکشم

نمیدونم چرا دلم برا بچه سوخت...
ببخشید ولی شما که انقد انرژی منفی میدید حتی بچه شمارو میبوسه باز هیچ
آخه بچه دوساله چ کاری ازش برمیاد که برای شمابکنه
اگه بچه بچگی نکنه شلوغی نکنه گاه اذیت نکنه ک دیگه بچه نیست.
شما دعوتش کردی ب دنیا پس باید صبور باشیم اینم بزرگ میشه و میگذره
هر چ محبت کنیم بچه بهتر میشه. اینو طبق تجربه میگم

دوستانی ک فاز روشن فکری گرفتن ب ایشون عذاب وجدان میدید خودتون خیلی کاملید ؟؟؟؟هممون ب ارامش و تنهایی ی وقتایی نیاز داریم خیلی طبیعیه اگر میتونی چند روز خونه مادر پدرت برو استراحت کن اونجا با بقیه بازی کنه همه همینجورین من خودم امروز دارم میرم اصفهان خونه پدرم یکم استراحت کنم واقعا آدم خسته میشه ولی چیزی از عشق ما ب بچه کم نمیشه ❤️

ای بابا طفلک بچه دلم سوخت براش🥲

مرجان نمیشه ببریش مهد حداقل چندساعت کم بذارش ....اونجا با دوستاش بازی میکنه و کلی کار یادمیگیره بعدم تو اون ساعتا خودت برو باشکاه یا هرجا دوستداری...به خدا بچه بهتر میشه هم تخلیه میشه هم وقتی میاد خونه خسته اس یکم میخوابه شمام استراحت میکنی.....کلاس مادر و کودک بپرس ببین نزدیکتون هس ببرش اونم خوبه دوستم میبره میگه هم وابستگیش کمتر شده بهم هم چیزایی که نگیخوردا بهتر میخوره مثلا شیر اصلا نمیخورد

منم پسرم خیلی اذیت میکنه خیلی ‌.ولی خب شوهرم شب یک یا دو ساعت میبره بیرون ...ولی همون تایم دلم براش تنگ میشه ...نمیدونم چکار کنم تکلیفم با خودن معلوم نیس ..تازه من کسیوو اینجا ندارم از طرف دیگه ..بچع دومی م تو رااهه

دختر منم خیلی اذیت میکنه ولی نمیزارم یه لحظه ازم دور باشه الان دوسال و کم مونه سه ماهش بشه حتی به باباشم اعتماد نکردم تنها ببرتش بیرون گاهی وقتها تا سر کوچه مغازه برده ولی زمان طولانی نمیدم ببره

حق داری عزیزم شما خیلی دست تنهایی.حالامن مادرم نزدیکه ماهان رو نگه میداره

فک میکنم وسواس تمیزی دارید بچه ک بریزبپاش میکنه اعصابت خرد میشه.ببین اون بچه هییییچ گناهی نداره باید بریزه بهم بپاشه بشکنه اینا نشونه سالم بودنش هست.شما نباید ناراحت شی ازین کاراش.من دیگ بیخیال تمیزی شدم سر این چیزا دعواش نمیکنم اصلا شمام بیخیالی طی کن بهتر میشی اون بچه هم گناه داره طفلی.بذار بچگی کنه.چطور میاد بوست میکنه ولی ...

ببرش مهدکودک چندساعتییی استراحن کن

ای کاش نزدیکم بودی میوردیش اینجا با ماهان من بازی میکرد تو هم یکم استراحت میکردی

عزیزم انرژی پسرت زباده بیشتر ببرش تو جمع بچه ها، در اینجور موارد فقط باید تحمل کرد و از خدا کمک خواست مادر بودن شغل بسیار سختیه😔

بنظرم شما فقط خسته اید
ن بچه شما خیلی بچه بدیه ن شما مادر بدی هستی
اون داره بچگی میکنه
بنظرم اگه شرایطش رو داری تو دوهفته دوبار سه بار کلاسی ثبت نام کنم
یا بچه رو یکی دوساعت به همسرت بده یا خانواده خودت
برو پیاده روی برو کافه ایی چیزی ریلکس کن
آرامش ک پیدا کنی برا بچه بیشتر وقت میذاری برات دلنشین تر میشه کاراش💓

مادری کار خونه بچه هس خسته اس و کاملا حق داری خسته بشی کم بیاری قوی باش صبور باش تمام رفتاراشون مقطعی هست میگذره،،،
همش ب خاطر بی تجربه بودن بچه اولی بودن خیلی سخته هم برای پدرومادر هم بچه

عزیزم تو خیلی خیلی خیلی خسته ای و هم تو مایه یعذاب ماهانی هم ماهلن مایه ی عذاب تو منم مثل تو بودم اما فکر نمیکردم مشکلی باشه رفتم تراپی گفت دچار افسردگی وسواس فکری و اضطراب شدید و خستگی شدی رایانو گفت بذار مهد و واسه خودت وقت بذار بهم فلوکستینم داده خیلیخیلی خیلی عالی تر شده همه چیز یه مهد خوب پیدا کن و تراپیست

منم مث خودت حوصله بچه هامو ندارم کاش یکی بود میومد بعضی روزا میبردشون ک یه نفس راحت بکشم اما هیچ کس نیس من که عصبی شدم بچمو میزنم همش دست خودمم نیس خیلی رومخم میره یه لحظه اروم نیس

منم پسرم بعد از دو سالگیش خیلی بیشتر از قبل اذیت میکنه ببرش خانه بازی چون تعداد و تنوع بازی ها زیاده ممکنه اونجا خوشش بیاد

دركت ميكنم من آدم كم حوصله و زود جوشي بودم و هستم بطوري كه ميترسيدم بچه دار شم اون ازم خسته شه،وقتي بچه دار شدم يهو آروم شدم،يعني آروم نشدمااا ولي با اون آرومم ،خيلي خسته ميشم چون هم شيطونه بخاطره سنش و پسر بودنش و هم خيلي مريض ميشه گاهي ميشينم تو تنهايي مثله اسب گريه ميكنم انقدر كه خسته ميشم،ولي وقتي اون هست سعي ميكنم حداقل جلوي اون آروم باشم سعيي خودمو ميكنم،چون اون نميخواست ب اين دنيا بياد،ما آورديمش،من آووش اومد زندگيم زيرو رو شد،دوستام،كارم،تفريحم،پولم از دست دادم تنهاي تنها شدم،حتي مادر پدرم ٥ساله زمين گير شدن و گاهي نوبته منه ازشون مراقبت كنم،حالا فك كن چقدر سخته،ولي از اين ديد نگاش ميكنم خداروشكر ميكنم آووشو دارم،وقتي داره بازي ميكنه،وقتي داره شيطنت ميكنمقند تو دلم آب ميشه،ميگم همه منو تنها گذاشتن ولي خدا خيلي دوسم داشت كه اينو داد بم❤️توهم مطمعنم ب دكتر نياز داري افسرده شدي برو دكتر آروم شي گناه داره بچه…

از شیر گرفتیش؟

حتما حتما برین مشاوره تراپی خیلی بهتون کمک میکنه به خاطر اینده بچتون‌برین

از لحاظ تیرویید و کم خونی چک شو اگه نرمال بود یه مشاوره برو

بشین بازی کن باهاش
بده یه خورده مامانت نگه داره
ببرش تو حیاط
تو خونه شرایط داری فوتبال باهاش بازی کن
اون بچه انرژی بالایی داره

بنظرعزیزم خودت ی دکتر برو بچه گناهی نکرده ب درخواست خودت و شوهرت اومده باشوهرت مادرت هرکی ک نزدیکته حرف بزن ی ساعت نگه دارن تو استراحت کنی چجوری دلت میاداونجوربگی خیلیاچندین ساله خودم دیدمابقران حسرت بچه ت دلشونه دخترخاله من بخاطر بچه دارنشدنش زندگیش بهم خوردمن الان‌پسرم میخادبره پیش دبستانی انقدوابستشم افسردگی گرفتم اون شکستن گوشیت ی نشونه بودک کارت اشتباهه قدرزندگیتوخودتوبچتوبدون گناه داره اینا طفل معصومن اینامگ حالیشون میشه

اخ که درکت میکنم و میفهمم چی میگی منم همینم دوس دارم دخترم حداقل ۱ ساعت ببرنش بیرون من نرم بمونم تو خونه آروم شم مغزم دیگه نمی‌کشه بدتر از همه ی اینا حرف مردم انگار بچه ی من یه مشکلی داره همش میگن چرا اینجوریه فلان نمیزان لذت ببریم از بچگیمشون انقد که اذیت میکنن میگیم زودتر بزرگ شن

موهاتو رنگ کن یه پاکسازی برو یا یچیزی که دوس داری بخر واسه خودت تا حالت خوب بشه یکم

عزیزم🥲🥲🥲
منم یوقتایی کلافه میشم مث ت
دقیقا ی چن ساعت نبینی بهتر میشی بخدا بده کسی نگه داره یا شوهرت ی چن ساعت نگه داره ببره بیرون

اگر میدونستم بچه داری اینقدر اعصاب میخواد هیچوقت شوهرم نمیکردم نماز هامم میخونم که آرامش بگیرم اما هیچی به هیچی چه آروم شدی طلب صبر میکنم اما هیچی