۴ پاسخ

من که به چپ بچمم نیست چون واقعا مامان وبابام کم نمیزارن نذاشتن الان نزدیک ۶۰میلیون سیسمونی خریدن النگوی گرفته برا دخترم برا منم سکه گرفته که زایمان کردم بگیره شوهرم گفته من منت نمیکشم که پدر مادرم بگیرن یانه من برام مهم نیس شعور خودشون نشون میدن توهم زیاد تحویلشون نگیر بچتم زیاد به سمت اونا نبر تا بسوزنن

بهتره همسرت اینو بیان کنه نه شما اینطوری قضاوت نمیشی

عزیزم برات مهم نباشه منم خانواده شوهرم یه جفت جوراب هم نگرفتند برام مهم نیست .میدونم که نوه دختراشون رو بیشتر دوست دارن .خیلی درگیرش نیستم....

با شوهرت صحبت کن اون حرفاتو انتقال بده

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۲ ماهگی
تجربه‌ی زایمان بخش سه
بعداز به دنیا اومدن پسرم، دکترم منتظر موند تا جفت هم خارج شد و بعدش شروع کرد به بخیه زدن البته واسه من لیدوکایین زد چون بهش گفتم دردش رو دارم حس میکنم. اما بعداز بخیه یه پرستار اومد و شروع کرد به فشار دادن شکمم که اضافات بارداری هم خارج بشه. این مرحله‌ش خییییلی درد داشت اما خب چاره ای نیست باید کارشون رو انجام بدن که چیزی نمونه. فرقی هم نمیکنه به نوع زایمان چون برای سزارین هم همین کارو میکنن
دیگه زایمانم اینجا تموم شد اما همچنان با ما همراه باشید😂
دو سه روز بعداز زایمانم(اینم بگم شکمم بعداز زایمان هنوز خیلی جلو بود هیچ انگار جمع نشده بود هم مامانم و هم همسرم بهم میگفتن چرا شکمت جمع نشده منم نمیدونستم میگفتم خب لابد طبیعیه دیگه) خونریزیم یه کم زیاد شد. توی نوار بهداشتیم یه لخته اندازه ی یه انگشتم دیدم و یه بار هم که دستشویی رفتم یه لخته اندازه‌ی یه کف دستم دفع شد که خیلی ترسیدم. اولش فکرکردم طبیعیه نمیخواستم برم دکتر ولی دیگه رفتیم اورژانس مامایی بیمارستان و یه آزمایش خون و یه سونو برام نوشتن. دکتر سونوگرافی گفت بقایای بارداری مونده و وقتی اورژانس مامایی به دکترم شرح حالم رو گفت دکترم گفت فردا صبح برم بیمارستان و دوباره بستری شم برای خارج کردن بقایای بارداریم. بهم گفتن میری اتاق عمل و یه بیهوشی مختصر باید داشته باشی که کورتاژ کنن
اینو که بهم گفتن دیگه مردم از نگرانی. از یه طرف حال و وضعیت خودم، از یه طرف فقط نگران بچه‌م بودم که اون زمانی که من اتاق عملم نکنه گریه کنه و شیر بخواد