۱۳ پاسخ

بخوره مگه چی میشه من ک تازمانی ک خودش نخادوازش نمیگیرم همون بهش احساس ارامش و امنیت میده

گناه داره نکنی این کارو

با این تاپیک و نظر هاش متوجه شدم ک به هیچ عنوان بچمو پستونکی نکنم🫠🫠🫠🫠
دو ماه دیگ دنیا میاد

مگه چیه ؟؟!!بزار بخوره پسر من میخوره هنوز

سرشو هی هر روز کم کم قیچی کن تا به ته برسه بفهمه دیگه چیزی ازش نمونده

نه سر پستونکشو ببر دیگه نمیخوره

بزار فعلا‌ بخوره پسرمنم‌ اینجوریه🥹دلم‌ نمیاد ازش بگیرم بزار دوسال دوسال خورده‌ای بشه

چسب برق بزن به سر پستونک میک بزنه خودش بدش میاد

منم میخام بگیرم ولی نمیدونم چطوری بگیرم

من الان دوشبه گرفتم خداروهزار مرتبه شکر غذا خوردنش بهتر شده چیه این پستونک لعنتی

گناه داره طفلی🥺.

میگن سرشو قیچی کنی دیگه نمیخوره، فلفل نزن خدانکرده حساسیت میده بدنش میریزه بیرون

نه نکنننن🥺

سوال های مرتبط

مامان ال آی مامان ال آی ۱۷ ماهگی
مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱۷ ماهگی
پرسیدین شب چجوری بدون پستونک هیما رو خوابوندم
من ادعا ندارم والا🫠چیزی ک برام جواب بوده و تجربمو میگم بهتون ببینین شاید واسه شماام جواب بده
هشت روز پستونک گرفتنم طول کشید.
روز ۱: پستونک رو یکم فقط سوراخ کردم،موقع خواب میدادم دستش ،گریه کرد نق زد بداخلاقی کرد هی گفت درستش کن ولی صبوری کردم،بردمش بیرون یه تایم طولانی ، شب موقع خواب طبق روال پستونک سالم بهش دادم.
روز ۲: یکم سوراخ بزرگ تر شد ، نق و بهانه گیری خیلی شدید شد،بردمش خانه بازی حسابی خستش کردم ،شب با شیر خوابید بدون پستونک ولی در طول شب هروقت بیدار شد پستونک سالمشو بهش دادم.
روز ۳:کلا سر پستونک رو بریدم،تخم شربتی درست کردم ریختم روش گفتم اه اه شده،خیلی ناراحت شد گریییه،بهش گفتم بنداز سطل آشغال یا بده به جوجو ها محکم میگرفتش میگفت منه! گفتم زنداییم که بچه ۷ساله داره اومد خونمون سرگرم شدن باهم یادش رفت بهانه گیری کنه،بچه زنداییم هی بهش گفت پستونک خیلی زشته اه اه حالم بد شد من نمیخورم از این حرفا ، در طول شب بیدار که شد گذاشتم پنج شیش دیقه گریه کنه بعد بهش دادم،هر بار بیدار میشد میزاشتم یکم گریه کنه بعد پستونک سالمو میدادم بهش
روز ۴: باز پستونک رو خواست و دید روش تخم شربتی ریخته و خرابه،خودش گفت اه اه و انداختش سطل آشغال😁یکم بعد انگار دلش نیومد رفت برداشت دوباره،باز کلی گفتم اه اه شده خراب شده ، بخاطر تخم شربتی ها نمیزاشت تو دهنش اصلا ، شب وقتی گریه میکرد با صدای بلند میگفتم پستونک اه اه شده یادته؟!میخوای بخوریش؟! خودش گفت نه ولی باز گریه کرد ،هرسری میزاشتم روپام ، دیگه نزدیک صبح که خودم پاره بودم پستونک سالم بهش دادم ک بخوابه
ادامه تاپیک بعد