من الآن یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. و اون این که از همه ی مادرایی که تو تاپیک قبلی منو متهم و قضاوت کردن، توی این شرایط خیلی آروم تر و صبور تر بودم.
شما ها تحمل ضربه ی یواش برای بچه ای که خودش با اون هیکل چاق خیلی ها رو کتک زده نداشتین. ضربه ای که اصلا نه درد داشت نه کبودی و من فقط برای چند دقیقه ساکت نشوندنش سر نیمکت بکار می بردم.
حالا اگر یه نفر بچه ی آروم و مودب خودتون رو کتک بزنه، گریه اش رو بیاره، فحشای بد بهش بده و وقتی تو داری سعی می کنی دخترت رو خوب تربیت کنی اون حرفای بی تربیتی یادش بده، پدر مادر بچه هم عین خیالشون نباشه چی کار می کردین؟
به والله زمین و زمان رو بهم می ریختید. تا هفت جد و آباد اون بچه و ننه باباشو جلوی چشمش میارید ول کن نیستین.
یه نکته ی جالب هم که به ذهنم رسید اینه که چرا همه خودشون رو جای پدر مادر اون بچه ی بی ادب گذاشتن؟
چرا یه لحظه خودتون رو جای اون پدر مادری که بچه اش کلی از این دانش آموز آسیب دیده نذاشتین؟
شاید اگر جاتون رو عوض کنید و حال اون پدر مادرایی که بچه شون آسیب می دید و هر روز میومدن مدرسه برای دعوا شکایت درک کنید کمتر قضاوت کنید

۹ پاسخ

چطور اون بچه که‌کتک خورده آسیب میبینه مهمه؟بعد اون بچه هایی که بخاطر الفاظ رکیک و فشار روانی اون بچه مغزشون آسیب ببینه مهم نیستن؟

ببین من درک میکنم که بعضی شاگردا واقعا سخت هستین وکنترل کلاس کاراسونی نیس ولی وقتی معلمی یه بچه رومیزنه عملا داره هم خودش روپایین میاره هم یاد میده که زور راه حله بچه ای که امروز کتک میخوره فردا یاخودش یکی روکتک میزنه یاتوی خفا عقده میگیره اگه واقعادلسوزشی باید راه تربیتی درست تری پیداکنی خشونت فقط صورت مسئله روپاک میکنه نه اینکه حلش کنه معلم بودن فقط به این نیست که درس بدی یاکلاس روساکت نگه داری باید الگو باشی حتی برای همون شاگر بی ادب چون اون ازهمه بیشترنیازبه تربیت درست داره

هرچیییی هم بگید بازم وظیفه نداشتید بچه‌ای رو کتک بزنید
حالا هرچقدرم توضیح بدید بازم عمل زشتتون توجیه شدنی نیست

نمیدونم چرا همش فیلم آقای قاضی میاد جلو چشمم 😄 باید بهزاد خلج بیاد بگه حق با کیه

ولی بعضی از بچه ها با هیچی درست نمیشن تو مدرسه ما یه دختره بود همه رو حتی سال بالایی ها رو میزد .فحش بد میداد با معلم سرکلاس جرو بحث و دعوا میکرد .مادرشو خواستیم .اون جیگرش خون بود میگفت زن داداششو میزنه منو میزنه .فقط از باباش حساب میبره.گفتیم برید مشاوره .مشاوره هم جواب نداد مجبور شدیم باباشو بخوایم اونم گرفت زدش گفت شما هم اذیت کرد بزنیدش .ولی ما اولا دلمون نمیومد بعدا اجازه نداریم بچه رو بزنیم .ولی معظلی بودا .به قولی پدرمونو دراورد .خدا صبر بده فقط

تو تاپیک های قبلی تون ندیدم جایی نوشته باشید کتک پاک کردید؟؟

وحشتناکه اینجور بچه‌ها رو آدم بخواد باهاشون هر روز سر و کله بزنه
خدا را شکر در این حد نداشتم دانش آموزی ولی در حدی که مثلاً دزدی می‌کرد و هیچ جوره درس گوش نمی‌داد داشتم و هیچ کاریشم نتونستم بکنم خدا را شکر خیلی روزا نمی‌اومد می‌تونستم راحت درسمو بدم

من حق به تو میدم همه ی اینایی که میگن تو نباید میزدی حتی یکبار هم تو موقعیت تو قرار نگرفتن

داستان چیه؟ یکی توضیح میده چی شده

سوال های مرتبط

مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
سال ۱۴۰۱ وقتی تازه کرونا تمام شده بود و مدارس حضوری شد من اولین سال تدریسم رو تو یکی از روستاهای اطراف اهوازم پایه پنجم شروع کردم. اسم روستا رو بذارید نگم. ولی اون بچه ها تو سه سال کرونا هیچی بلد نبودن و الکی الکی فقط نمره قابل قبول گرفتن. کتابهای سالهای قبل رو حتی نگاه نکرده بودم و همه بی سواد
اون سال یه شاگردی داشتم که خیلی اذیتم می کرد. به جز اینکه هیچی بلد نبود سر کلاس مدام کتک کاری می کرد و همه رو اذیت می کرد. من فارس بودم و اون روستا همه عرب زبان بودن.
اون بچه فکر می کرد من عربی بلد نیستم و جلوی من فحش پدر مادر به بچه ها می داد مثلا می گفت ک... امک . تا کی رفتم پای تابلو درس بدم یکی از بچه ها گریه می کرد که خانم اسرا به مادرم یا پدرم فحش می ده.
خانواده ی این بچه ضایعات جمع کن بودن و غالبا نظارتی روی بچه نداشتن. وقتی پدرش اومد مدرسه با ۶ متر زبون برگشت گفت دختر من مثل برگ گل می مونه بهش اینجوری نگید، دعواش نکنید.
درحالی که هر روز اولیای دیگه میومدن شکایت که خانم این دختر بچه ی ما رو اذیت می کنه، مدام فحش های کوچه خیابونی می گه.
خلاصه این بچه همه جوره وقت و انرژی من رو سر کلاس گرفته بود.
ادامه...
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
سلام مامانا من یه مسئله ای برام پیش اومده بیاید بگین چی کار کنم و حق با کیه؟
من پسر کوچیکم اول سال مهدکودک بود اما اسفند ماه بخاطر رفتارهای مهدکودک از مهد آوردمش بیرون و با سرویس مدرسه سر راه می ذاشتمش خونه ی پدر مادرم. با اینکه پسرم کلا دو هفته اسفند با ما بود راننده سرویس پول اسفند پسرمم اندازه ی ماه کامل خواست.
گذشت تا فروردین دوباره برای فروردین هم خودم رو کامل حساب کرد هم پسرم را و من ۲۵۰۰ بهش دادم. با اینکه اگر هر روز برای رفت و برگشت اسنپ دو مسیره می گرفتم در گرون ترین حالت ممکن می شد ۱۹۰۰. الآن اردیبهشت ماه بهش می گم پسرم را دیگه خانه ی پدر مادرم نمی ذارم. دوتا مسیر نیستم یا پسرم با سرویس شما نمیاد گیر داده باید بهم پول کامل دونفر یعنی ۲۵۰۰ بدی. در حالی که پسر من این ماه کلا ۴ روز با سرویس اومده سر راه دادیمش مامانم. خونه مامانم هم سر راه مدرسه است. توی این ۴ بار فقط یه کوچه این آقا چرخیده و دیگه هم نمی ذارمش اونجا. این درسته که بابتش از من ۱۲۵۰ بگیره؟
اینم بگم که من شهریه اسفند و فروردین و اردیبهشت خودم را کامل بهش دادم و می دونم همه جا اینا رو کامل می دن.
اما برای بچه کوچیک که فقط چند روز اومده روی پاهام نشسته خیلی ستمه‌ ۱۲۵۰ بدم. من سرویس گرفتم که برام به صرفه تر در بیاد ولی الآن همش دارم از اسنپ هم پول بیشتری می دم😞😞😞😞
خیلی هم بی ادبیه و هرچی براش توضیح می دم با بی ادبی جواب می ده.
مامان جانا مامان جانا ۱ سالگی
سلام خانوما وقتتون بخیر
یه چیزی خیلی وقته باب شده اینکه همه فکر میکنن تخصص دارن بابا یا نبرید بچه رو دکتر یا به دکتر اعتماد کنید ماها بیشتر از دکترها که نمی‌فهمیم درسته تجربه داشته باشیم و ...ولی اون درسش رو خونده هزارتا مریض مثل بچه های ما دیده من تا میام خونه داروها رو گوگل سرچ میکنم و میبینم چیه و...ولی اینکه بگم نه دکتر نمی‌فهمید بهش این دارو رو نمی‌دم نمیکنم چون واقعا ما نوع عفونت تو بدن بچه رو تشخیص نمیدیم که یه سری از خانوما هم که منتظرن یکی بگه اینو دکتر گفت هزارتا فحش ببندن به اون دکتر وته دل یه مادر رو خالی کنن و استرس بهش بدن همونا برن دکتر هرچی بگه چشم از دهنشون نمیفته فقط اینجا یه مادر رو استرسی میکنن بابا بیاید تو چیزی که نمی‌دونیم نظرش رو ندیدم اگر اعتماد نداریم بچه هارو با همون گیاه سنتی بار بیاریم اگر داریم خب دیگه حرفی نیست هر چیزی زیادیش ضرر داره و عوارض داره اما بین و بد و بدتر
کلافه شده بودم دیگه
اینم خانومی داره نقشه خرابکاری میکشه
مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
امروز دوستم مهمون خونمون بود پسرش شش ماه از نویان بزرگتر بود ولی بزن بهادری بود همین که رسید یه دونه به نویان زد بعد نیم ساعت هلش داد با چکش دالی توپه زد تو سرش من فقط نویان رو آروم میکردم و دلداری میدادم ، دوستم میگفت چقدر نویان مظلومه یکم بهش یاد بده کتک زدن رو نزار سوسول بار بیاد اینا پسرن ، واقعیت من این روش تربیتی رو دوست ندارم می سپارمش به جامعه تا  دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره ، خشونت به نظرم خوب نیست
اینکه بچه دستش هرز بشه بخواد بچه ها رو بزنه دیگه تو بزرگسالی نمی تونه دوست های خوبی داشته باشه
به دوستم گفتم از سرش این کار رو بنداز یه خورده دیگه بزرگتر بشه واقعا نمی تونی جایی بری چون هر مادری سکوت نمی کنه و اینکه چرا ما فکر می‌کنیم اینجوری بچه های اجتماعی بار میاریم ؟ یعنی تو مهدکودک مدرسه سرکار و جامعه با یکی بحث مون بشه حتمن باید خشونت بکار ببریم اونوقت باید چاقو کنیم شکم همدیگه...
حالا از اون موقع نویان ترسیده سمت بچه ها نمیره
مامان نقل و نبات مامان نقل و نبات ۱۷ ماهگی
بذار یه اعترافی بکنم
درسته که طبیعی هست که هر وقت خونه رو مرتب میکنم چند دقیقه بعدش بچه ها همه چیز رو به هم بریزن ، اما گاهی پذیرشش برام سخت میشه!
طبیعی هست که کاری که همه توی نیم ساعت انجام میدن برای منی که بچه ی کوچیک دارم یک ساعت یا حتی یک روز طول بکشه ، اما راستش گاهی احساس تنهایی میکنم!
طبیعی هست که گاهی ظرف هارو بشورم و نیم ساعت بعدش دوباره سینک پر باشه ، اما گاهی خسته میشم!
طبیعی هست که خونه ام اون طوری که من دوست دارم تمیز نباشه و مدام سرزنش درونی داشته باشم ، اما گاهی کلافه میشم!
همون وقتایی که نه حوصله ی فکر کردن به توصیه های روانشناسی رو دارم و نه دل و دماغ فکر کردن به پیش بینی های انگیزشی که آره ۱۰ سال بعد حسرت این روزا رو میخوری و دلت تنگ میشه و از این صحبتا...
کلافه میشم ، میزنم بیرون ، یه قدمی میزنم ، یه قهوه ای میخورم ، دوستامو میبینم.
ولی اگه حالم بدتر از این حرفا بود وضو میگیرم و سراغ تراپی که برام از هر مسکنی بیشتر کار میکنه ، توی این شهر ماشینی یه پاتوق دنج دارم که توش کسی کاری به کارم نداره ، مدام صدام نمیکنن ، شلوغه ولی من نباید مرتبش کنم.
تازه صاحبش هم حالمو میفهمه و غصه هام رو کیلو کیلو ازم می‌خره ، تکیه میدم به دیوار خونش و شروع میکنم به خود شفقتی.
بدون قضاوت همه ی احساسات خودم رو می‌بینم و می پذیرم ، خودم رو بغل میگیرم و صبر میکنم آروم بشم
بعد از خدای خودم بابت نعمت بزرگ مادری تشکر میکنم و شروع میکنم به خوندن یادآوری طلایی ای که قبلاً نوشتم و گذاشتم پَرِ جا نمازم ، انگار اشکام آبی میشن روی آتیش دلم...
نفسم تازه میشه...
نشون به اون نشون که دلم پر میزنه برگردم پیش بچه ها و بغلشون کنم :)❤️‍🩹
مامان 🩷 "میرال" ❤️ مامان 🩷 "میرال" ❤️ ۱ سالگی
چشمتون دیشب منو نبینه..میرال رو بردم دکتر..نشستیم..به شوهرم گفتم تو سرکار بودی برات غذا اوردم برو توو ماشین بخور تموم کردی بیا گفت میرال اذیتت میکنه گفتم نه برو خیالت راحت.. خلاصه یک دقیقه ی اول میرال خوب بود دورش همش بچه کوچیک بود .. هم سنش، کوچیک تر و بزرگتر..از صندلی رفت پایین رفت سراغ بچه کوچیکه که پستونک دهنشه پستونک رو از دهنش در میورد دوباره میزاشت دهنش یا به مامانش میگفت بچه رو بده بغلم هیچی اوردم پیش خودم دید بچه داره شیر میخوره رفت سراغش به مامانش میگفت بچه رو بخوابون من بهش شیر بدم.. تا پیش خودم میوردم گریه میکرد و جیغ زد که بزار برم.. به وسایل همه دست میزد.. از صندلی ها میرفت بالا و دونه دونه روشون راه میرفت.. رفت بالا میز منشی همه چیو بهم ریخت😔
اینقدر عصبی شدم ها ولی به روو خودم نمیوردم.. از کت و کول همه میرفت بالا..باباش اومد بردش توو راه رو یعنی اون طبقه رو گذاشت روو سرش ..منشی رو خواهش کردم که فقط ردم کن رفتیم داخل .. دکتر روو صندلی چرخشی نشسته بود گیر داد باید بچرخونمت و دورت بزنم با صندلی.. چوب برداشت میگفت باید مثل دکتر معاینه کنم دهنشو .اینا فقط جزئی از کاراش بود.. جالب اینجاست که همه ی بچه ها ساکت و آروم بغل خانواده هاشون بودن بجز دختر من عین چی اون وسط میچرخید و فضولی میکرد 😔 یعنی بچه ی من تشخیص نمیده و اونا مشکلی ندارن که آرومن؟؟
بعد یه خانمی با حالت شوخی بهم گفت بچت به کی رفته بیش فعالیش؟
گفتم بچم زیادی کنجکاو و هوشیاره حتی دکتر هم گفت