امروز رفته بودیم مجتمع خرید بیرون تو فست فودی نشسته بودیم با پسرم و مامانم داشتیم سیب زمینی میخوردیم یه خانواده ای هم پیشمون نشسته بودن مادر و پدره زیاد سنی نداشتن چهارتا بچه قد و نیم قد داشتن ، یکی از پسراش نهایتن چهارسالش بود دستش خورد سیب زمینیش ریخت رو زمین پدره اول فحش داد به بچه هه و بهش گفت بی عرضه و با کف دست کوبید رو سر بچه☹️☹️☹️خیلی ناراحت و عصبی ام😢😢همش دارم بهش فکر میکنم..اخر سر هم دوتا دونه سیب زمینی مونده بود کف ظرفه دوتا پسرا هرکدوم یکیشو خوردن🥲پسره همش زیر میزو نگاه میکرد با حسرت به سیب زمینی های ریخته شده☹️ناراحتم خیلیییی

الهی چقدر تصورشم سخته ای خدا دلم می سوزه برای چنین بچه هایی چرا خب زیاد میارن بچه وقتی نمی تونن خرجشونو بدن اگه پدر بود می گفت فداس سرت برات می خرم باز چه کار زشتی کرده بچرو تو جمع زده خاک تو سرش بغزم گرفت

وایییی ینی چی اخه بی ش...ر..ف اخه سیب زمینی ارزش داره بزنی بچت و عو.ضی واقعاً بد توقع دارن بچه هاشون تو سری خور بار نیار ب ی جایی برسن مثلااا با این کاراشون ک میکنن بچه تازه ب هیچ جا نمی‌رسه ناامیدم میشه تازه

وای چه صحنه ی بدی چرا اینجور آدمها چهارتا چهارتا بچه میارن

اره اینارو عقدهوای بار میارن بعد میوفتن به جون دخترای مردم
بعدم میگن ما تمام عمرمونو برا بچمون گذاشتیم

اصلا نخریده بود براش خیلی بهتر بود تا همچین رفتاری اونم توی جمع انجام میداد با اون بچه...وقتی فقط فکر بقای نسل باشی معلومه بهتر از این نمیشه رفتار کرد با بچه😔.

طفلی پسرع🥲ناراحت شدم