امشب خواب ب چشمم نمیاد بعد چند ماه استوری دوستمو دیدم بهم ریختم چه شبایی ک باهم درد دل نکردیم و نخوابیدم دیک اون حامله شد سر پسر اولش یکم کم شد رابطمون بعد پسر دومش ۳۱ مرداد ب دنیا اومد امشب ک دیدم استوری کرده خدا نمیبخشمت گلمو گرفتی انگار یه دبه آب داغ جوشیده زو سرم ریختن رفتم بهش پیام دادم سلام احوال پرسی بعد خودش گفت ۲۰ روزه دیگ زندگی نمیکنم بچم آسمونی شد سر چی یه سرماخوردگی ساده اسهال شد بعد تب بعدش تنفسش مشکل پیدا کرد و فوت شد منه دیوانه کم دیوانه بودم ک بدتر شدم قلبم مچاله شد براش الان نمیتونم بخوابم الان میبینم حق داشتم از سرماخوردن پسرم دیوانه بشم حق دارم این همه حساسیت نشون بدم حق دارم ک بچمو زیاد محیط های بسته نبرم حق دارم عکس بچمو تو فضای مجازی نذارم خواستم بگم مامانای گل هر کی ازتون ایراد گرف و گقت حساسیت نشون میدی ولش کن مهم نیس اصلا ب حرفش گوش ندین شما راه خودتونو برین ببینید دوست من چی ب روزش اومده تو ۲۰ روز ۲۰سال پیر شده من تصمیم گرفتم بچمو دیگ اصلا اصلا مهمونی های با تعداد بالا نبرم گرچه تا الانم نبردم میترسیدم ولی دیگ من چشمم ترسیده خدا همه‌ی بچه های سرزمین‌سرزمینمو حفظ کنه امیدای مملکت هستن همشون

۹ پاسخ

عزیزدلم یکم آروم باش..استرس نداشته باش
همه ی اینایی که گفتی رو حق گفتی و حق داری حساسیت داشته باشی اصلا بچته هر مدلی میخای بزرگش کن
منم اولا خیلی خودمو اذیت کردم ولی بعدش حالم بد شد و من شدم ی مامان بی اعصاب الان یکم بهتر شدم یکم شلش کردم
ولی مهنونی های تعداد بالا نرفتم و نمیرم حداقل تا یک سالگی برمم نمیبرمشون
تاحالا خرید و اینام نبردمشون
فقط دکتر برا چکاب و اینا میبرم
هرجا بخام برم میمونن پیش مامان بزرگا و بابابزرگاشون ولی هوا ک بهتر بشه حتما حتما میبرمش پیاده روی تو کالسکه و اینا
چون بچه هام حق دارن بجز سقف خونه آسمون درخت ماشین و... اینا ببینن و کشف کنن
من دورو برم تا دلت بخواد آدم دیدم ک همه کاااار کردن همه جا رفتن خداروشکر همه جیشونم اوکی بوده میخام بگم ک به این چیزا نیست حکمت خداست میدونم سخته حتی تصورشم وحشتناکه ولی حکمته خداست
بسپارید دسته خدا
خدا بهترین حافظ و نگهداره
امیدوارم تموم بجه های دنیا هرجا ک هستن حالشون خوب باشه

چند وقتش بوده بچه
احتمالا عزیزم بیماری تنفسی زمینه ای داشته
خدا ان شاءالله بچه هارو حفظ کنه وگرنه شما تو خونه هم بشینی همسرت میتونه انتقال ویروس بده
اون بچه هم قسمتش بوده خدا به مادرش صبر بده

خب تا یکسالگی اوصولا بچه رو جای شلوغ نمیبرن منم نبردم خونه نشین کردم خودم افسردگی گرفتم ولی نبردم ولی بعد یکسالگی همه جا میبرمش

فقط میتونم بگم خدا بهش صبر بده داغ اولاد خیلی سخته 😭

ای واااای چقدر جیگرم اتیش گرفت پسرمنم سرماخورده دارم دیونه میشم دیگ بااین چیزی ک تو گفتی نمیتونم چشم رو هم بذارم ک

خواب از چشم ما هم گرفتی میخواستم هفته اینده برم سفر
الان خدا خدا میکنم کنسلش کنم

دقیقامنم دخترم ۳۳هفته بدنیااومدنارس بود تاالان جایی نرفتم جرخونه مادرم وخواهرم اونم واسه کمک چون بچه ام۲ماهگی سرماخورد اومدن بهش سرمادادن۳روزبستری بود فقط روزمیرفتم میدیدمش وبهش شیرمیدادم خیلی بهم سخت گذشت، عیدم فقط خونه مامانموبرادرشوهرم رفتم همه هی بهمون میگن ندیدبدید هستین وعقده ای نوبر بچه روآوردین گفتیم هرکی هرچی میخوادبگه اصلا حرف کسی برامون مهم نیست

خدایارخودت بچه هامونو حفظ کن😔😔😔😔😔

الهی خدا بهش صبر بده چقدرسخته
من نه مهمونی شرکت میکنم
نه جایی که بیشتر از ۵ نفر باشن میرم
نه بازارچه خرید نه گردش
خودمو حبس کردم تو خونه
هر کی هم اگه بخاد بیاد میگم خواهش میکنم علائم بیماری ندارین بیاین .
دخترم تو ۴ ماهگی سرماخورد ریه هاش کاملا سفید شده بود
خدا خیلی بهم رحم کرد
منم خیلی سفت و سخت گرفتم
هرکس هم میخاد ناراحت بشه به درک

سوال های مرتبط

مامان 🩷🩷🩷 مامان 🩷🩷🩷 ۷ ماهگی
من دیوانه نشم خوبه والا ب خدا دیگ نمیکشم.دخترم چندروز بیحال،زیاد نق میزنه.فک کنم برا دندونه.شوهرم میگ تو ودختر بزرگم زیاد باهاش بازی نمی‌کنید میفهمه برا همین بیحاله.آخع مرد حسابی تو میگی بچه ۶ماهه کمبود محبت میفهمه بعد من زن ب این بزرگی آدم نیستم خون منو توشیشه میکنی.منک افسرده وداغونم نمیبینی.کلیپ ک تو اینستا پخش شد مرد بچه رو میزد نمیتونست رو پاش بمونه.میگ توهم مثل اونی سر بچه ۶ماهه داد میزنی.میگم تو ازصبح تاشب مغز منو با مته سوراخ میکنی چجوری انتظار داری حال من ک خوب نیست بتونم با آرامش ب بچه ها برسم.واقعا دیگ بریدم.فقط ازخدا صبرایوب واعصاب فولادی میخوام.تاحالا تمیزی خونه مشکل بود بعد شد رسیدگی ب دختر بزرگ وحالا هم این بچه.من اصلا نمی‌فهمم تو ذهنش چی میگذره‌.آخرش هم همه مشکلات میندازه گردن ارتباط من با خانوادم میگ باهاشون تلفنی حرف نزن.ب خدا ک هر دوسه روز یبار باهاش صحبت میکنم.من فقط ی خواهر دارم و ی پدر ومادر.میگ بااوناقطع ارتباط کن‌.اونا مشکل زندگی ماهستن.شما باشین چیکار میکنین؟خواهرانه بگین.
مامان نینی مامان نینی ۶ ماهگی
من یگ هفته بیشتر میشه پسرم سرما خورد اون شب ک تا صب سرفه کرد یه استرس عجیبی بهم وارد شد خودم اعتراف میکنم کارم اشتباه بود و ناشیانه عمل کردم هی خودمو زدم گریه کردم ک چه مادر بدی هستم نتونستم از بچم محافظت و مواظبت کنم خلاصه اون شب ار استرس من دهنم افت زد بعد عفونت کرد زد ب گوشم و امروزم ب گردنم واقعا چند روزه نتونسته بودم یه وعده غذای درس حسابی بخورم درد گوش و دهنمم ک نگم شوهرمم ک قربونش بشم از سرکار میاد دو دیقه با بچه بازی میکنه و میره استراحت درسته میگه هیچ کاری نکن تو فقط از بچه نگه داری کن خونه رو تمیز نکن نهار شامم یه چیز سبک میخوریم اما خب شدنی نیس ک خلاصه سرتونو درد نیارم دو روزه ب بچم حس بدی داشتم همش میگفتم عجب اشتباهی کردم بچه اوردم منی ک یه اخم نمیکردم و نمیذاشتم کسی اخم کنه برا بچه م تا بچم میخواست صداش دربیاد انگار دشمن خونی من بود عصبی میشدم بهش داد میزدم ک بسهه جرا گریه میکنی انگار یه آدم بزرگه تا امشب ک زدم زیر گریه ب مادر شوهرم گفتم کم آوردم خستم اونم مریضه قلبش با باتری کار میکنه تا امروز بیشتر از ده دیقه بچمو نگه نداشته طبقه پایین خونمون هستن گفت شیر و وسایل بچه رو بذار امشب من نگهش میدارم اینو ک گفت یه لحظه ب خودم اومدم زدم زیر گریه ک چرا اینجور شدم الان خیلی پشیمونم عذاب وجدان دارم کاش اون فکرای لعنتی ک کاش بچه دار نمی‌شدم و فلان رو نمیکردم ب نظر شما خدا بدش اومده از حرفام واقعا دست خودم نبود کاملا تحت فشار بودم هم روحی هم جسمی من عاشق پسرمم خدا یه روز منو بدون اون نکنه