سلام
تازگی پسرم ختنه کردیم یک دختر 2سال و نیم هم دارم
روز بعد ختنه ب شوهرم گفتم بمون کمک بچه اذیت میکنه ،ن تنها نموند بلکه از عصر تا 10 شب رفت سر کارش ،حالا بماند
رفتیم خونه مادرم از اول تا اخر پسرم بغلم ک یادم رفته نماز بخونم انقد ناراحت بود ،دخترمم همش با مادرم و ب شدت هم اذیت میکنه و لجباز و ...ک اخر شب شوهرم اومد بچه نوزاد دادم بغلش ،مامانم گفت دخترت بگیر اعصابم خورد کرد و چقد اذیت کنه و ...
.
امروز از 7 بیدارم نوزاد ک همش گریه ،دخترمم بیدار شده ،صبحانه اش نمیخوره ،پسرمم همش گریه ،دختره هم لجباز اذیت کن ،لب ب غذا نمیزنه،میره شیر اب باز میکنه ول میکنه میاد همه چی بهم میریزه ،یعنی یک رو اعصابی ک ته نداره...
حالا یک زنگ زدم با مامانم حرف بزنم ،صدای گریه دخترم شنیده ،شروع کرده ب نصیحت ک چرا ارومش نمیکنی ببرش تو حیاط اب بزار جلوش ،برو دنبالش غذا بده
یعنی یک ذره فهم نداره ،حالا دیشب خونش بودم دیده وضعیتم ...
انقد بغض گلوم گرفته بود نمیتونستم حرف بزنم فقط گفتم کسی ک نمیفهمه هیچی نمیفهه...
برگشته میگه بی ادب با منی ،حرفت بگو کار دارم
منم قطع کردم ....یعنی یک ادم تو زندگیم ندارم ک درکم کنه😭😭

۷ پاسخ

مامان من بچم و میزنه دعوا میکنه داد میزنه هیچی نمیگم چون میدونم اون بچه منه اذیتش میکنه
اصلا کارت درشت نبوده مگه باید اون از بچت نگهداری کنه
اون شوهرت ک باید پا به پات بمونه نه مادرت
ببخشید یکم پر توقعی

خیلی بد صحبت کردی با مادرت
خب بنده خدا تحمل سروصدای اذیت بچه رو نداره
شما هم سختته
اما خب سعی کن آروم باشی
دختران اذیتش نکن
بزار راحت باشه

دو سه روز به حال خودش بزار
هرکار میخاد بکنه ، بزار بکنه
بهش سخت نگیر که اعصاب خودت داغون میشه

حق داری خیلی سخته دو تا بچه کوچیک، ولی شما الان باید بیشتر از همسرت دلخور باشی که تو شرایط سخت نمونده کمک کنه
اکه کسیو داری ازش کمک بگیر حتی شده یکی دو ساعت بیان بچه ها رو نگه دارن خودت یکم انرژی بگیری

عشقمممم درخواست بده اون اکانتم پرید 🤒

به نظر من دختر تون داره حسادت میکنه به نوزاد باید به دخترتون بیشتر توجه کنید به جای اینکه دعواش کنید طبق تجربه ای که من داشتم شوهرم پسرم رو تا شش ماهگی خیلی جلوی دخترم بهش توجه نمی‌کرد بیشتر به دخترم محبت می‌کرد تا کم کم اون حساسیتی که نسبت به برادرش داشت از بین رفت . شما هم امتحان کنید حتما نتیجه میگیرید .

وای مامان خودت بچه ات چند روزه است ختنه کردین حلقه هست

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐🤭😐

سوال های مرتبط

مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۴ ماهگی
سلام یک سوال
ببینید من پر توقع هستم یا زیاده خواهم
دختر اول خانواده هستم و بچه هام نوه اول ،نوه دیگه هم نداریم ،مادرمم معلم بوده بازنشست شده ،خیلی اهل تفریح و خوش گذرونی هست مامانم
خونشون تا خونه ما ۵ دقیقه کمتر باماشین
منم سه تا بچه دارم یکی دوسال و ۷ یکی ۴ ماه
و اینا ب معنای واقعی کلمه منو نابود میکنن ن خواب درستی دارم ن میتونم ب خودم برسم
دخترم شدیدا لجباز و اذیت کن ،هیچی هم نمیخوره ...اون نوزاده هم یک ریز میگه بغلت باشم یا باید بخوابونمش یا زیر سینه یا ور دلم
خلاصه ک شرایط سخته
حالا مامان من تو کل هفته حتی یکبار هم نمیاد سر بزنه یا بیاد کمک ...
ن مریضی داره ن سن بالاست ن بچه کوچیک
تا ظهر میخوابه عصری هم میره تفریح و گردش و بازار ...
بعدم ک بهش زنگ بزنم نصیحتم میکنه با بچه بازی کن یا وای چقد سخت و ...
ولی ذره ای کمکی بده یا یک روز بیاد اصلا
قبل زایمانم میگفت من هر روز میام کمکت ساعت ۱۱ ،اما کلا بعدش دو روز هم نیامد ..
خیلی بهم فشار میاد از بیخوابی ک میکشم و برای همینم حوصله وقت گذاشتن با بچه ندارم اصلا ...
مامانم میگه دخترت بفرس بیاد خونمون ،اونم ظهر اگر بشه بره ولی هم خیلی براش تلویزیون میزاره هم گوشی میده دستش و از نظر اینکه لخت یهو از دستشویی میفرستش بیرون و ...خیلی نگران میشم بفرستم خونشون
مامان کلوچه و 💙💙 مامان کلوچه و 💙💙 ۴ ماهگی
خدایی هیشکیو ندارم کمک دستم باشه. جز شوهرم ک اونم صب میره شب میاد. ی دختر ۴ ساله دارم ب شدت خجالتی ک اصن روو مخمه...آبرو ادم میره انقد اجتماعی نیس...فقط صب تا شب طفلک روو مخمه ک بیا بازی کنیم منم با دوقلوها نمیرسم و اعصابم خورد میشه و غرش میزنم. اصلا خودش تنها بازی نمیکنه همش چسبیده ب من و غرغر....روزا اکثرا میفرستمش خونه مادرشوهرم با پسر عمه اش ک هم سن و سالشه بازی میکنه و غدوبا شوهرم ک میاد میاردش... موندم چ کنم هم دتم برا دخترم میسوزه همش خودمو سرزنش میکنم ک تقصیر خودم بوده براش شرایطی فراهم نکردم ک با هم سن و سالاش باشه وگرن الان اجتماعی و باعرضه بود و از پس خودش برمیومد از طرفی حالا ک میخوام براش کاری کنم بفرستمش کلاس ببرمش پارک یا هرچی شرایط ندارم.چون کسی نمیگیره دوقلوهامو. از طرفی خودم ب شدت دارم افسردگی میگیرم از بس توو خونه ام هنگ کردم دلم ب شدت ورزش میخواد. هیشکی نیس پیش بچه هام باشه ۱ ساعت حداقل پیاده روی کنم توی پارک جلوی خونمون....خیلی خستم...حتی انقددددد کار دارم ک نمیرسم دوقلوهارو خیلی بازی بدم ک خسته شن ...طفلیا گناه دارن دلشون بغل میخود اما من نمیرسم. خسته نمیشن و هی غر میزنن باشون بازی کنم. بدنم از این همه کار و بچه داری دیگه کشش نداره. توروخدا دوقلو دارها ک بچه هاتون بزرگترن از شرایطتتون توی ۳ ۴ ۵ ماهگیشون بگید...از بعدش بگید...بگید بهتر میشه یا ن؟
مامان عرشیا🫠 مامان عرشیا🫠 ۴ ماهگی
امروز روز دومیه که پسری روختنه کردم از تجربم اگه بگم بسیار راحت بود البته خانمی که دکترمنصور پاکرورو برام معرفی کردی خداخیرت بده الهی
من بادکترتماس گرفتم گفتن ددساعت مونده ب ختنه شیر نده دویرابر وزنش استامینوفن بده بهش یه پوشک سایز بزرگ و شلوارراحتی بیار بایه شیشه اب قند دیروز رفتیم مطب دکتر کاملا سر کرد سرالتو باامپول بعد ب مامانم گفت فقط اب قند بهش بده بابامم پاهاشو گرفته بود ی رب طول کشید انتظارداشتم گریه کنه اما اصلا گریه نکرد بعدتوماشین امپول بیحسی ک کم کم اثرش رفت یکم گریه کرد اما زوداروم شد توخونه هم یبار ک جیش کرد ی جیغ بنفشی کشید بعد دوباره خوابید
داروهاش سفالکسین استانینوفن پمادا چشمی وتترا چشمی بود و یه شیاف دیکلوفناک ۵۰ دادن ک یک چهارمشو زدم هردوساعت یبار پوشکشوعوض میکنیم پانسمانشو قشنگ چرب میکنیم
پسرمن دیشب ی خواب راحتی داشت اصلا گریه نکرد خداروهزاربارشکر فرداهم میبرم دکتزش ببین
عملش ب شکل لیزر بخیه بود
اومدم خونه مادرم تاخواهرمم کمک حالم باشه دمشون گرم