بعد تقریبا ۸ ساعت ناشتایی اجازه داد کم‌کم مایعات بخوریم‌و بعد ۱۲ ساعت اجازه راه رفتن دادن
ک من خودم ب تنها نشسته م بنظرم‌خودتون بشینید خیلی بهتر تا یکی کمک کنه دردش کمتره چون طرف ب زور میگیره میکشتتون و اما خودتون هرطور راحتید پا میشید
لبه تخت نشستم و ویدم ک سرگیجه ندارم دست مامانمو گرفتم اومدم رو پاهام درد شدیدب ت کل تنم پبچید ک ضعف کردم‌اما گفتم‌راه برم‌حله رفتم تا سروییس و پاهام شستم و شرت و پد گذاشتم دردا کمتر شده بود خدایی
تا اینکه باز اومدن فشارم‌دادن تف بهشون بیاد 😂😂 تخت کنارمی میگف غر نزن بزار فشار بده برا خودت خوبه
اینم‌بگم بعد زایمانم فشارم‌اومده پایین و دکتر قلبم ویزیت کرد و گف فعلا ب دارو احتیاج نداری😍

۸ پاسخ

بسلامتی عزیزم قدمش مبارکه
الان حالت چطوره خوبی درد که نداری ؟

الحمدلله به سلامتی بدنیا اومد نفس خانم و انشاالله زودتر حالت خوب بشه و سر پا بشی😘

فدات شم از بیمارستان امام رضا راضی بودی؟
هزینه هات چقدر شدن؟

عزیزم همه چیز برمیگرده به استانه تحمل درد من بدون بی حسی واژنمو هفت لایه بخیه زد چند بار ماساژ شکمی دادن چنان شکممو فشار دادن تا نی نی بدنیا بیاد تا چند روز بعدش درد داشت شکمم اما با اینحال یه مسکن هم نخوردم😐

مرسی که نوشتی عزیزم
بیشتر تجربه زایمان طبیعی دیده بودم تو گهواره
پس سزارین هم دست کمی از طبیعی نداره😑

مرسی وقت گذاشتی تعریف کردی⚘️ همه ی سختی این سزارین راه رفتنش و نخوردنشه! واقعا سخته یه ۲۴ساعتی آدم هیچی نخوره

خداروشکر ک بسلامتی زایمان کردی عزیزم♥️

رمان کن خب
این خاطرات رو

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن

سوال های مرتبط

مامان آیلین و یاسین💙 مامان آیلین و یاسین💙 ۱ ماهگی
دیگه اون شب تا صب من درد داشتمو خدارو صدازدم ساعت هفت صب بود ک اومدن باز معاینه کردن تازه شده بودم سه سانت واینکه دیگه سر بچه فیکس شده بود بهم گفتن بگو مامات بیاد ب ماماهمراهم زنگ زدم ک ساعت هشت اومد خداخیرش بده خیلی کمکم کرد بهتون پیشنهاد میکنم حتما ماماهمراه بگیرید . دیگه ماما گفت از تخت بیا پایین ورزشاشو شروع کردیم خیلی تو دردام تاثیرداشت بهتر میتونستم دردموتحمل کنم من دلم اصلا درد نمیکرد فقط و فقط کمرم بود . تا ظهر با ماما ورزش کردیمو من دهانه رحمم شد هشت سانت وای دل غافل ک دیگه همون هشت موندمو اصلا پیشرفت نکردم هرکاری ک بگیدهرچی مامام بهشون میگفت ک برام آمپول فشاربزنن یا اینکه بیان کیسه آبمو بزنن گوش نمیکردن میگفتن درداش خوبه آمپول فشار نمیخواد . من همینجوری فقط دردمیکشیدم تا اینکه ی دکتر اومد گفت ک چرا هنوز کیسه آبمو نزدن اون اجازه داد تا بلاخره کیسه آبمو زدن بعدش چن قطره آمپول فشار واینکه دردش برا م غیر قابل تحمل بود گفتم ک آمپول بدون درد میخوام همون اسپاینل میگفتن باید نیم ساعت از زدن کیسه آبت بگذره بعد بزنیم ماماهمراهم گفت ک نزن عوارض داره من گوش نکردم وای کاش هیچ وقت اون آمپول لعنتی رو نمیزدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۱ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان پناه کوچولو🐣 مامان پناه کوچولو🐣 ۲ ماهگی
پارت ۲ _زایمان طبیعی

دیگ اوردن دستگاه ان اس تی وصل کردن برا ضربان قلب جنین دیگ ساعت نزدیک سحر یود و ماماها رفتن برا سحری دیگ تا سحری کردن و اومدن و اینا شد ساعت ۴ ک ماماها جا ب جا شدن و چن تا ماما جدید اومدن دیگ ماما جدید اومد بالا سرم معاینه تحریکی انجام داد و خب درد ناک تر از معاینه ساده بود گف ۳ سانتی ساعتای ۴ ونیم زنگ بزن ماماهمراهت بیاد دیگ دستگاه و ازم جدا کرد و گف پاشو ورزش کن
دیگ از تخت اومدم پایین و شرو کردم ورزشایی ک ماماهمراهم بهم داده بود و شروع کردم اونجا هیچ کس بجز من ورزش نمیکرد همه داشتن رو تخت درد میکشیدن 😑تخت بعلیمم ک یجوری ناله میکرد ک من گرخیده بودم ۵ سانت بود اومدن براش اپیدورال زدن ولی بازم ناله میکرد و تا زمان فول شدنش کلی طول کشید دیگ ساعت ۴ونیم شد گفتم ب همسرم بگن زنگ بزنه ماماهمراهم بیاد و تا زمانی ک ماماهمراهم اومد من ورزش کردم و با تنفس دردامو مدیریت کردم و همش منتظر بودم ماماهمراهم سریع بیاد پیشم چون دردام بیشتر شده بودن و دیگ داشتم میترسیدم ک نکنه فول بشم و ماماهمراهم نرسه😬 دیگ ساعتای ۶ صبح شده بود و دکتر اومد تو زایشگاه همه رو چک میکرد و ب من ک رسید ب همون مامایی ک معاینه تحریکی برام انجام دادع بود گف براش امپول فشار تزریق کنین ک من ی لحظه ترسیدم ک خداروشکر ماماعه نجاتم داد و گف دردای خودش خوبه و دکترم گف پس نیازس نیس همون لحظه ماماهمراهم اومد ولی اون ماما همراهی ک باهاش قرارداد بسته بودم نبودن ماماهمراهم خانوم عادله حسینی بودن و چون تو تایم زایمان من سر ی زایمان دگ بودن دوستشون خانوم زهرا دیده بردل و فرستادن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آسنا کوچولو مامان آسنا کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من ساعت 3دردام شروع شد تا ساعت 6توخونه راه رفتم وورزش کردم بعد شوهرمو بیدار کردم تا ساعت 7رفتیم پیاده روی بعد که برگشتیم خونه رفتم حمام شوهرم تو حموم کمرمو ماساژ داد نیم ساعت بعد اومدم ساکمو بستم زنگ زدم مامانم و مادر شوهرم اومدن دیگه ساعت 9و30دقیقه رسیدم بیمارستان معاینه کرد گفت 8سانتی لباسامو عوض کردن و رفتم زایشگاه اونجا روی تخت حالت سجده بودم و اکسیژن بهم دادن که گیج می‌شدی نمی دونم چی بود بعد دکتر گفت من میرم هر موقع حس کردی که مقعدت فشار میاد صدام بزن بعد چند دقیقه دیدم خیلی فشار میاد بهم به واژنم دست زدم دیدم گردی سر بچمو حس میکنم دیگه هیچی صداشون زدم اومد گفت سریع برو رو اون تخت دیگه دیگه رفتمو بعد چند تا زور محکم بچم دنیا اومد بعد ده دقیقه بخیه زد بعد یه ساعت اومدم بخش اینم از تجربه یمن
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ♥️آوا🧿 مامان ♥️آوا🧿 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم#

فرستادنم برا سونو ک سونو گرافیست گفت ک آب دور جنین از ۲۷ شده ۳۰ 🥺منم اعصابم خراب شده بود دکتر ک دید خلاصه پرونده رو خاست ک گفتم اینجا ک نگه داشتن دیگ بهم ندادن کلی دعوام کردن ومادر شوهرم ب دکتر گفت ک میشه من برم خونه برگردم دکتر ب مادرشوهرم گفتش ک خانم ما ب شما کاری نداریم مریضتون هم امشب بستریه مادر شوهرم رفت دکترا داشتن با هم حرف میزدن ک ما بین حرفشون شنیدم ک یکی از دکترا داشت میگفت ک بارداریش پر خطره ما نمیتونیم بچه رو تا ۱هفته دیگ ک ۳۷ هفته شه نگه داریم من رو فرستادن بخش ویژه ک بخش مادر و کودک بود بستری شدم مادر شوهرم ساعت ۱۲نیم برام شام و چای اینا آورد و رفت چون سر کار داشت من چند تا قاشق شام خوردم و یه چای هم خوردم یکم قدم زدم تو راهرو بعدش رفتم نشستم رو تخت تقریبا ساعت ۱وخورده ای از نیم شب بود ک رو تخت نشسته بود ک خود ب خود کیسه آبم پاره شد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پناه کوچولو🐣 مامان پناه کوچولو🐣 ۲ ماهگی
پارت اول _زایمان طبیعی

خب قضیه ازونجایی شروع شد ک شب قبل از ب دنیا اومدن دخترم با زندایی همسرم رفتیم بیرون پیاده روی بعدشم ک برگشتم خونه ی کمر دردای خفیفی داشتم ک فک میکردم بخاطر همون پیاده رویه خلاصه گذشت و دردا هی میومد و میرفت خلاصه اون شب گذشت و شب اخری ک دخترم تو دلم بود رفتیم خونه مادرشوهرم برا شام ک کمر دردام کمی بیشتر شده بودن ک توقع نداشتم درد زایمانی باشن شامو ک خوردیم برگشتیم خونه ساعتای ۱۱ اینا بود ک تصمیم گرفتم بخابم تا شاید دردام تموم بشه در صورتی ک زهی خیال باطل 😂😐 از همون تایم ک تصمیم گرفتم بخابم مدام دسشوییم میگرفت و تو راه سرویس بودم دیگ تقریبا ساعتای ۱۲ و نیم شب بود ک از سرویس برگشتم و رفتم دراز کشیدم دراز کشیدنم همانا و خیس شدن کل هیکلم همانا ...کیسه ابم پاره شد دیگ از جام پا شدم همسرمو بیدار کردم بهش گفتم تا زمانی ک من میرم دوش میگیرم زنگ بزنه ماماهمراهم هماهنگ کنه وسیله هارو اماده کنه زنگ بزنه مامانش بیاد بریم بیمارستان دیگ تا رفتم حموم و وسیله هارو جمع کردیم شد ساعتای ۱ شب مادرشوهرمم اومدن راه افتادیم ساعت ۱:۴۵ رسیدیم بیمارستان تا کارای پذیرشو کردیم شد ساعت ۲ و دیگ خدافظی کردم و رفتم داخل زایشگاه اونجا یکی از ماماهای تریاژ معاینه کرد گف ۲ سانتی برو تو از دردش بخام بگم برا بار اول خب دردناک بود ولی ن طوری ک میگن دستشونو تا کمر میکنن تو و این چیزا یکم اغراقه ‌.

بهم لیاس دادن پوشیدم و رفتم داخل زایشگاه خلوت بود بجز من تقریبا چهار پنج نفر دیگ در حال درد کشیدن بودن ک در بدو ورود من یکیشون زایمانی شد و فوری بردنش تو اتاق زایمان دیگ من رفتم رو تخت دراز کشیدم و دوباره یکی از ماماهای خود زایشگاه اومد معاینه کرد و گف ۱ سانت😐
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نانازی🩷🩷🩷 مامان نانازی🩷🩷🩷 ۱ ماهگی
سلام خانوما بلاخره زاییدم🥲🥲🥲هیچ دردی نداشتم رفتم🤦‍♀️ دکتر گفت من گفتم بیای گفتم وا خودتون گفتین!!هیچی دیگه با سوزن فشار کم کم دردو القا کردنو تا ساعت ۵ با سوزن فشار ۳ سانت ب زور معاینه تحریکی باز شدم مجبوری کیسه ابو پاره کردن ک مردمو زنده شدم و دردای اصلیم از اونجا شروع شد🫠🫠🫠🫠🤛🤛🤛و از ساعت ۵تا ساعت ۷ونیم درد بدی کشیدم امون نمیداد تا اینکه معاینه کرد گفت ۴ سانتی اپیدورال کنین دکتر اومد اپیدورال زد ب این نام و نشون دردام ک قطع شد هیچ ۸و۲۰دقیقه هم زایمان کردم واقعا خیلی خوب بود فقط بعد زایمان ی دوساعت بعد ک اومدم بلند شم غش کردم نفهمیدم چی شد بعد ک ب هوش اومدم دیدم رو زمینم دارن میگن خوبی چی شد و خدما میذارن دهنم😂😂😂😂خلاصه دانسی داشتیم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 روزهای ابتدایی تولد
این دردا شبا میاد سراغ آدم چرا پا درد لگن درد
من هرشب دخترم شوهرم میخوابونه امشب گفتم من میخوابونم ت برو ی دوش بگیر
تا بخوابه جونم در اومد بچم ت دلم انقد تکون میخورد واژن درد گرفتم
من درد کشاله ران دارم ک اصلا نمیتونم راه برم وقتی ک میخوام پهلو ب پهلو بشم شاق شاق قلنجش کشاله پام میشگنه بعدش دل درد میگیرم
لگن درد دل درد کمر درد ولی همون ۱ سانتم فقط این دردا چیه پس کلی تحرک دارم برای باز شدنه دهانه رحم اصلا انگار ن انگار هم دوس دارم زود زایمان کنم هم میگم بمونه اون موقعه ای ک گفتن ب بعد ب دنیا اومدن سهیل ک فکرمیکنم با ساحل چیکار باید کنم خدا کنه شبا راحت بخوابه تا ساحلم بخوابه بد خواب نشه و.... همش فکرم ت این چیزاس
چقد سخته بچه پشت هم شیر ب شر شدن🥲خدا خودش کمک کنه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پسر و تو دلی ❤ مامان پسر و تو دلی ❤ ۱ ماهگی
خانما کیا بعد زایمان طبیعی برای راه رفتن تنگی نفس شدید و تپش قلب گرفتن
من زایمان اولم بعد اینکه بچه بدنیا اومد خواستم بیام پایین راه برم ب نفس نفس افتادم و تپش گرفتم تا ۳ ۴ روز اینطور یودم و خوب شدم گفتن بخاطر فشاریه ک بهت اومده . میترسم این یکی رو هم اینطور شم باز
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
خانوما سلام
من الان ی یک ساعت هست ک زیر دلم درد میکنه ولی مثل درد پریودی نیستو برای من فعلا ک قابل تحمله
ولی دردش میریزه ب ران پاهام
یکم راه رفتم شاید بهتر بشم تاثی نداشت
فک میکنین مال زایمانه؟
ترشحاتمم خیلی زیاد شده
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ملکا و ملیکا😍 مامان ملکا و ملیکا😍 ۲ ماهگی
پارت چهارم :
دیگ من همش منتظر بودم بگه فولی و اینا طاقتم کم شده بود دیگ تنفس عمیقم کار ساز نبود ساعت ۷ و نیم شده بود دردا طاقت فرسا گفتم لاقل گاز بزنین برام رفتن اوردن در صورتی ک بم گفته بودن نداریم😑حتما باید رو به موت باشی ک بیارن ولی زیادم فایده نداش فقط خیلی بو کردم دستام سر شد و انگار داشتم از هوش میرفتم دردا بود ولی این گیجی خوب بود واقعا دیگ ساعت ۸ بود دکترم اومد واستاد نگاه کردن داد میزدم یکاری کن دکترم گف تا نیاد پایین ک نیمتونم کاری کنم گفتم برش بده بچه بیاد 🤣دیگه یکی دوتا زور دادم دیدم دکترم خندید گف موهاشو دیدم منم زور محکم زدم امپول بیحسی زد به زور محکممممم بچه اومد بچه رو گذاشتن رو شکمم فقط میگفتم باورم نمیشه بدنیا اوردمش وای خدایا درد ندارم دیگ دیگه گریه میکردم و بوسش میکردم بعدم دکتر شرو کرد بخیه کردن و یساعتی تو رایشگاه بودم ک شوهرم اومد دنبالم با ویلچر نشستم و رفتیم تو بخش و تمامممممممممممم

بماند یاد گار تولد دختری
.۱۴۰۳..۱۲ .۱۲.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نبات مامان نبات ۲ ماهگی
مامانا من استرس دارم چون بعد زایمانم ماساژ رحمی ندادن فقط تو ریکاوری وقتی ب هوش اومدم خیلی گیج بودم فهمیدم داره فشار میده دیگ بعد ک اومدم تو بخش نیومدم فشار بدن
به نظرتون همون ی بار کافی بوده یا قبل این ک بهوش بیام انجام دادن؟
خیلی استرس دارم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 😘آراز مامان 😘آراز ۲ ماهگی
ساعتای ۱۰ و خوردی شب بود گفتن کم کم خوردن مایعات رو شروع کنید که بعدش باید. راه برین
اول یکم آب آناناس خوردم بعدم تیکه هاشو خوردم
دو تا دونه خرما خوردم
اومدن گفتن باید بلند شی
هرچقد تلاش کردم نتونستم چون کلی درد داشتم بالاخره با کمک پرستارا از جام کنده شدم بدترین و بیشترین درد همون درد بلند شدن از تخت بود خیلی کمکم کردم بلند بشم تا دسشویی بردنم همونجا کلی خون ‌لخته ازم دفع شد قشنگ شستن و پد گذاشتن مجدد دستمو گرفتن و کمک کردم یکم راه برم
ولی همین ک راه افتادم کلی از دردم کم شد و مدام ازم خون و لخته دفع شد برگشتم سرویس مجدد پد تمیز گذاشتن کمک کردن برم رو تخت گفتن یکم استراحت کن یه چیز مقوی بخور بعد دوباره راه برو با کمک همراهت که حالت کم کم بهتر میشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 روزهای ابتدایی تولد
مامانایی ک زایمان کردین بچه دومیتونه طبیعی بودین زایمان الانتون راحتر با اولی بود یان؟ کدومش سخت تره ؟؟
امید وارم ک دومی راحت باشه
من سر اولی از ۹ شب رفتم بیمارستان از ۳ نصف شب تا ۱۱و نیم صبح درد کشیدم تا زایمان کردم ۱۰ ساعت درد کشیدم هر کی میومد اونجا انقد راحت میزایید زرتی بچه میومد بیرون من لنگا ت هوا مونده بود ک بیاد بخیه هام بزنن تا بی حسی از بین نرفته ی زن اونجا دلش سوخت برام انقد ک درد کشیدم ولی اینم بگم بعد ب دنیا اومدن دخترم خیلی خوب بود همه چی ن درد داشتم ن چیزی خودم میتونستم پاشم کناریم ی تخت بود سز شده بود نمیتونست بخنده حتی از درد طفلی
بعد اینکه چند سانت باز شده بودین سر دومی؟ یا باز نشدین با امپول زایمان کردین؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نور مامان نور ۱ ماهگی
ماجرای زایمان خودم
طبیعی
پارت ۴
دکتر اومد و دید رو زمین خوابم با پاهاش زد بهم و گف تن لشت رو بلند کن اومدم معاینت کنم
بهش گفنم مگ حیونی اینقدر بد میزنی گفت اگه حیون تو نبودی نمی اومدی طبیعی زایمان کنی
فقط نفرینش میکردم
بخاطر جون بچم هم شده چیزی نگفتم و بلند شدم رو تخت
ساعت ۱۰ بود معاینه کرد ۸ سانت بودم
رفت و گفت براش آمپول بزنید آمپول زدن و گفتن هعی باید فشار بدی
و باز تنهام گذاشتن
هعی فشار میدادم و جیغ میزدم اونا هعی میگفتن جیغ نزن آروم باش خودتو خفه کن و....
هر ده دقیقه می اومدن معاینه میکردن و من درد میکشیدم تا ساعت ۱۱ و نیم
ی پرستار اومد بالا سرم و نشست گقت زور بده منم زور میدادم گفت سر بچه رو داره میبینه و رفت و گفت فقط زور بدم احساس کردم ی چی ازم در اومد
و داد زدم اومد بعد دکتر گند اخلاق وحشی اومد
با قیچی شنیدم ی چی رو برید نگو واژانم رو پاره پوره کرد
و دید سر بچه بیروت فقط بچه رو کشید بیرون و ناف رو برید
و شروع کرد ب بخیه زدن و هعی غر میزد خیلی پاره شدی هر چی میگفتن خودت اینکار کردی گردن نمیگرفت
با قیچی میزد تو رون پام پاهام رد سوراخ کرد
ادامه داستان پارت بعد
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر