تجربه من از ختته پسرم تو دوماهگی:
نیم ساعت قبل ختنه بهش استامینفون دادم بعد رفتیم مطب اونجا پسرمو گرفتن بردن تو اتاق دکتر با دستیارش کارشونو شرو کردن منم کلی استرس داشتم اول ک امپول بی حسی رو زدن مهراد گریه کرد ولی خیلی سریع اروم شد و دیگه گریه نکرد کلا ۵ دیقه شد فک کنم بعد در بازشد و دستیارش صدام کرد مای بیبی سایز بزرگتر براش بستیم و خوش و خرم کارمون تموم شد ولی اتیش زیر خاکستر بود بعد نیم ساعت چنان گریه ای کرد ک ب غلط کردن افتاده بودم دلم خون بود نگو جیش اولش درد داره و تازه بی حسیش رفته بود حدود دو ساعت مدام گریه کرد و خوابید بیدار ک شد دیگ گریه نکرد خداروشکر کلا دردش همون دو ساعت بود ک ما تو خونه گزاشتیم لای پتو نازک تکونش دادیم ی کوچولو اروم میشد چون هرکاری میکردیم اروگ نمیشد روز اولم هر ۴ ساعت دوبرابر وزنش بهش استامینفون میدادم از فرداش بردم شستمش اوردم خشکش کردم دست به التش هم زدم خداروشکر دردی نداشت بعد با تتراسایکلیلن چربش کردم خداروشکر ک بخیر گزشت الانم منتظرم بیفته دیگه

۴ پاسخ

من امروز بعدظهر بچمو میبرم برای ختنه خیلی استرس دارم

دقیقا پسر منم چند ساعت اول گربه کرد.دکتر راجع ب چسبندگی توصیه ای نکرد

سلام عزیزم
مبارکش باشه
ممنون از اطلاعاتت
منم همش استرس ختنه دارم🥴

راسی به روش حلقه پیش دکتر عاملی تو کرج ختنه کردیم هزینش هم ۳ تمن شد

سوال های مرتبط

مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۴ ماهگی
تجربه ختنه به روش بخیه🥹🩵
ما دکتر مظلوم فرد رو انتخاب کردیم نینی من حاصل ivf هست و ما این دکتر رو از مرکز ناباروری میشناختیم و همسرم ویش ایشون تحت نظر بود
اینترنتی وقت گرفتیم رفتم برای معاینه به صلاح دید پزشک روش بخیه رو انتخاب کردیم وسایل رو برامون نسخه کردن و برای دو روز اینده وقت جراحی گرفتیم جراحی تو مطب تو اتاق دکتر انجام شد امروز وقتی رسیذیم نسخه رو تهیه کردیم اول بی حسی رو نصفش رو تزریق کردن گریه کرد ولی زود اروم شد بعدش۱۱ قطره پاراکید دادیم خوابید شیش هفت دقیقه بعد رفتیم تو اتاق پوشکشو ک باز کردیم متاسفانه بیدار شد😕بقیه بیحسی تزریق شد ولی به هیچ عنوان بچه بی حس نبود کامل حس میکرد با هر حرکت دست دکتر کمرشو تکون میداد از اول مداوم جیغ زد و گریع کرد منو همسرم پشت در اتاق بودیم از لای در دیدیم مامانم داخل اتاق پاهاشو نگه داشته بود اولش حالم خوب بود ولی تیغو ک زدن بچه حالش خیلی بد شد ب بخیه ک رسید واقعا از حال رفتم پاهام خالی کرد انقدر عرق کردم لبامو جوییدم تیکه پاره کبود شده تا تموم شد رفتم تو پوشکش کردم برداشتم بغلم شیرش دادم خوابید حدود چهل دقیقه بعد یه گریه خیلی بذی کرد یهو فکر کنم ادرار اولش بود
بقیه رو تو کامنتا مینویسم
مامان لبخندم🩷🧸 مامان لبخندم🩷🧸 ۷ ماهگی
بالاخره ماهم از غول واکسن دوماهگی گذر کردیم😮‍💨🤕
نرگس نازم مامان قربونت بره بعد واکسن یه کوچولو گریه کرد سریع بهش شیر دادم با جغجغه سرگرمش کردم آروم شد همونجا هم استا دادم بعدش رفتیم خونه مادرشوهرم نرگس بی حال شده بود رنگ پوستشم تیره و زرد شد رو پام خوابید پایین میذاشتم بیدار میشد در صورتی که قبلا اینجوری نبود به سه ساعت تب کردناش شروع شد لباسش و کم کردم هر یک ساعت هم کمپرس سرد میذاشتم تا شب فقط خواب بود و تب می‌کرد ما هم مواظب بودیم که خنک نگهش داریم خلاصه نصف شب دیگه درد پاهاش شروع شد همش گریه میکرد منم بیدار بودم دیگه کلافه شده بودم که چجوری آرومش کنم بعد دو ساعت دوباره رو پام خوابید منم پریودم کمرم داغون شد فرداش سرحال شده بود ولی همچنان یکم تب می‌کرد از بعدازظهر دوباره گریه ها شروع شد وقتی حوله گرم میذاشتم رو پاش آروم میشد تا شب داستان همین بود منم دیگه کلافه و عصبانی از کمردردم دیگه شب شوهرم به دادم رسید جاروبرقی روشن کردیم خوابید دوباره از درد بیدار شد حوله گرم و دیگه از روپاش برنداشتم گذاشتم بمونه تا صبح خداروشکر سه ساعت پشت هم خوابید دیگه تب هم نکرد ولی دو روز پرماجرا برای من بود پر از خستگی و استرس انقد حواسم پرت تب نکردنش بود که یادم رفت نوارم تموم شده صبح مجبور شدم پوشک نرگس و بذارم🥴
بمونه به یادگاری از اولین تجربه واکسن نرگس خانوم🩷💛💉
67 روزگی واکسن دوماهگی🍂
مامان سلما وفندوق مامان سلما وفندوق ۵ ماهگی
مامانای زیبا و صبور اومدم براتون از تجربه ختنه بگم برای اونایی که هنوز گل پسراشونو ختنه نکردن منم مثل همهی مامانا استرس وحشتناک داشتم از بس همه بد میگفتن در موردش و گریه های بعدش😒😣پسری رو با شوهرو مامانم و داداشم بردیم😅اول امپول بی حسی که زد دو بار زدن گریه یکرد یه ذره دستشو گرفتم براش لالایی که دوست داشت گذاشتم اروم شد بعد بی حسی دکتر شروع کرد اصلااااااااا متوجه نشد حتی وسطاش خوابید 🥹🫀دیگه تموم شد پانسمان کرد اومدیم خونه من همچنان استرس از ادرار اولش میترسیدم دیگه تا اوردیمش خوابید چون قبل بردن بهش استامینوفن داد بودم اوردم بقیه داروهایی که دکتر داد دادم بهش شیرشم دادم خوابید بعد که بیدار شد بازش کردم دیدم دیش کرده و خداروشکر اصلا گریه نکرد و بازهم دفعه دوم سوم هم ادرار کرد متوجه نشدم بچه الان سه روز میگذره شکر خدا ارومه مثل قبلا انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده و من خداروشکر میکنم که نه بچه نه خودم هیچکدوم اذیت نشدیم 🥹😍😍😍😍البته وقتی بی حسی دکتر زد یه ده دقیقه بیست دقیقه صبر کزد بعد باباش گفت یه ده دقیقه دیگه بیشتر باشه انجام ندین تا خوب بی حس بشه 😂😂چون استرس داشتیم 😉😅😅😅
مامان دلآنا🎀🧸 مامان دلآنا🎀🧸 ۴ ماهگی
مامانا توروخدا اگه تجربه ای دارین کمکم کنید دخترم از دیشب همش تو خواب بیقرای میکنه و گریه میکنه تا الان یعنی بگم از دیشبه که یه ۳ ساعت تو جاش راحت نخوابیده همش باید تو بغلمون آرومش کنیم اونم به سختی بازم گریه میکنه نمیدونم کجاس درد میکنه دیروز بخاطره بینیش که کیپ شده بود بردم دکتر فقط یه قطره نوشت گفت خداروشکر مشگل دیگه ای نداره بعد آوردیم خونه یه ساعت بعد برام مهمون اومد دخترم خواب بود بیدار شد بازی کرد پوشک ایناشو عوض کردم خوابید بعد رفتن مهمونا بلند شد همش گریه کرد ناله کرد تا الان امروزم بردیم بیمارستان گفتن تبش ۳۸ بود بردیم بعد کار بستری شو انجام دادیم اونجا بعد دخترم سرحال شد تب اومد پایین یهو بعد دکتر گفت الان اوکی الکی اینجا نمونه اذیت میشه رگشم سخت پیدا میشه سوراخ سوراخش میکنن ببرین خونه بعد آوردیم خونه تب نداره ولی همش گریه میکنه یزره می‌خوابه با گریه بیدار میشه تو بغل یکم آروم میشه الانم ۲۰ دیقه است تو بغلم خوبه نمی‌ذارم زمین