۸ پاسخ

خدا لعنتشون کنه چه بدجنسن خوب همونو سزارین کنید چرااصرار بر طبیعی دارید اخه

چقد بدجنسن اینا دوستم۷سانت بود رحمش ورم کردن سزارین اورژانسی شد

وااای دقیقا مثل من شدی وقتی دنیا اومد گریه نکرد بعد از ۲۰ دقیقه یکم گریه کرد بعد بردنش بخش اطفال

الهی بگردم یاد زایمان خودم افتادم سه روز درد کشیدم پسرمم که دنیا اومد خواب بود

😭چقدر بد بود زایمانت

ای جانم چی کشیدی عزیزم 🥺

از چند هفته درد داشتی ؟ من از الن درد پریودی دارم

خداروشکر ک سالم بغلت الن خیلی سخت بود🥹😭❤️

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۲ ماهگی
#پارت هفتم
زایمان کردم ولی تا بچه رو خارج کردن مستقیم کل پرستارا رفتن بدو بدو میکردن بردنش یه اتاق دیگه ک دستگاه بهش وصل کنن ک نفسش برگرده من اون موقه اگه لنگ در هوا نبودم اگه جون داشتم از تخت بیام پایین حتما خودمم میرفتن ک ببینم چ بلایی سر جگر گوشم آوردم بعد ربع ساعت نمیدونم ده دقیقه یه پرستار اومد بالا سرم ولی من هیچی حالیم نبود فقط گریه میکردم بچم مرد اونم هیچی نمی‌گفت میگفت نگران نباش خوبه ولی مطمعن نبودم خیالم راحت نبود مادرمم هم پیشم نبود ک ازش بپرسم پرستار اومد بخیه زد و رفت ولی من هیچ دردی حس نکردم بعد نین ساعت مادر شوهرم اومد بالا سرم گریه میکرد میگفت حالش خوبه نفسش برگشته تو دستگاه میمونه خوبه میشه بهم گفتن باید ادرار کنی ک بتونیم ببریمت تو بخش بعد دو ساعت بدون بچه با کمک مادرم رفتم بخش زنان میدونی درد واقعی کجاس اونجاس ک رفتم تو بخش همه بچه شون پیششون بودن بچه ی من پیشم نبود اونجا نی نی یکی گریه میکرد شیر میخواست منم گریه میکردم ک ن بچمو دیدم ن تونستم بهش شیر بدم
مامان اسنا مامان اسنا ۱ ماهگی
پارت ۲

ععی میومدن معاینه میکردن میگفتن رحمت آماده نیس و رفتند سه چهار ساعت من درد میکشیدم ولی نمیومدن معاینه کنن ععی دردام شدید تر میشد یهو جیغ کشیدم گفتم یکی ب دادم برسه چون یک چیز دایره شکل از رحم اومد بیرون منم فک کردم بچس و زدم زیر گریه فک کردم سر بچه اومده بیرون و بچه خفه شده یک پرستار اومد نگاه کرد و با صدا بلند گفت کیسه آبش اومده بیرون ولی دکتر نیومد خودش کیسه آب رو ترکوند در اون لحظه دردم ی خورده کم شد ی احساس خنکی بهم دس داد ولی دوباره دردام شدید و شدید تر شد دکتر اومد گفت چرا کیسه ابشو ترکوندی هنوز وقت زایمان نیس موقعی ک کیسه آب رو ترکوند بچه بریچ شد و دکتر کلی با پرستار دعوا کرد دکتر با دس کرد رحمم و سر بچه رو چرخوند و گفت باید رحمشو اما اماده کنیم برا زایمان و و دو تایی دس کردن رحم وععی می‌کشیدن و در اون لحظه احساس پارگی کردم ولی درد زیاد نداشت چون وقتی دس می‌کرد تو رحم انگار ن انگار ک درد دارم کاملا بی درد میشدم ععی دکتر میگفت زور بزن دستمو بازار بیرون کن ولی هرچی زور میزدم تاثیر نداشت چون نای زور زدن دیگ نداشتم کلا بیشتر بجای درد صداهاشون رو میشنیدم انگاری اون دنیا بودم بدنم سست شده بود گلوم خشک شده بود بس درد کشیدم و زور زدم یهو دکتر گفت ک بچه موقعی ک چرخوندن پشت پرینه گیر کرده و دیگ زور نزن باید پرینه رو برش بزنم و برش زدن گفت چن تا زور بزن تا بچه بیاد بیرون زور زدم ولی بی فایده بود دکتر ب
مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۱ ماهگی
پارت 4
زایمان طبیعی
زور زدم گفت بس کن بریم تو اتاق زایمان رفتم رو تخت بودم گفت زور نزن یک دقیقه میخام برش بزنم ولی دست من نبود همش میخاستم زور بزنم برش زد منم یکی دوتا زور زدم دخملی اومد بیرون🤤😂قربونش برم ریز بود سری اومد🤣
بعد چشم ب بچه افتاد کلا سیاه کبود شده بود🥺نفس نمیکشید احیا کردن نزدیک 10تا 15دقیقه باهاش درگیر بودن بچه نفسش اومد خدا بهم پسش داد😭
مدفوع هم کرده بود همین روز فکنم
اقا جان ماما با بچه درگیر بود ک احیا انجام بدن نگو این جفت بچه سرد شدع تو شکمم😐
بیست دقیقه بعد اومد معلوم بود ماما ترسیده بود چون جفت دیگه بیرون نمیومد سرد بود🥲
بعدم الکی بهانه اورد ک عفونت داری عزیزم جفت نمیاد🥲
بخدا هفت بار دستشو کامل تو رحمم بود جفتو تیکه تیکه اورد بیرون😭😭
من اون دردارو تحمل کردم ولی اینا تحمل نمیشد جیغ میزدم😭😭
بعد گفت عفونت داشتی اینجوری شد بخاطر همین خودش هم از چشاش معلوم بود تو خودش ریده🥲😭😂
اقا دیگه من دخملی رو دیدم فراموش کردم همشونو ولی اگه دوباره بچه بیارم بازم طبیعی رو قبول میکنم🥲