۷ پاسخ

وای گناه داره نزنش دیگ

هرچیه ازین وسواس الکیمونه نصف دعواها سر همین کثیفیه بخدا یادمون میره آخرسر میشه با ی شستشو تمیزش کرد

🥹🥹🥹🥹الهی ...عب نداره دفه ی بعدی نزنش چون اون خوب وبد روتشخیص نمیده

برای منم پیش اومده ولی آدم مگه چقدر اعصاب داره

دست آدم خودش نیست منم بعضی مواقع پیش میاد اون روز زدم جای انگشتام‌ موند هی قول میدم هی فراموش میکنم باز میزنم می‌دونم کار هم اشتباه عاشقشون هم هستم

ما مامانا با هزار تا محبتی که میکنیم با یه حرکت عذاب وجدان داریم وقرار با این عذابا همیشه زندگی کنیم منم همینطورم بع د اینکه دعواش میکنم عذاب وجدان دارم

عزیزم اعصاب خورد شده دیگ از قصد نبوده ک سعی کن دیگ تکرار نکنی

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
خانما شما به تولگیر اعتقاد دارین؟من اعتقاد نداشتم اما امروز بچه هامو بردیم پیش یه آدم خیلی با شخصیت و با ایمان..اول دستکش پوشید بعد گلوی پسرمو قشنگ ماساژ داد بعد دستشو گذاشت زیر چونه پسرم و با دهنش از بغل فوت کرد بعد یه آشغال کوچک همراه با یه تیکه سبزی با سرعت پرت شد تو دهن پسرم که بعد با زبونش داد بیرون..مرده اصلا دهنش با بینی یا دهن پسرم تماس نداشت..من قشنگ نگاه میکردم اون آشغاله که یه تیکه استخوان خیلی کوچک بود با فشار بالا از حلق پسرم پرت شد داخل دهنش..بعدش انگشتشو کرد تو حلقش گفت لوزه داره و اندازه یک بند انگشته و عفونت داره که زده به گوش سمت چپش و همون چشمش هم یکم کوچک شده..راست میگفت پسرمو قبلا که دکتر گوش و حلق و بینی برده بودم گفته بود لوزه داره اما کوچکه اما این مرده گفت الان بزرگه لوزه سمت چپش..بعد لوزشو فشار داد..گفت چرک خشک کن باید بخوره..گفت لوزه وقتی عفونی بشه گوش درد میاره بچه رو بی اشها میکنه و رفلاکس میاره..پسرم همیشه سرفه میکرد اما از وقتی از اونجا برگشتیم دیگه سرف نکرده...جالب بود واسم من اصلا اعتقاد نداشتم اما با چشمای خودم دیدم که از داخل حلقش پرت شد بیرون
مامان عرفان جونم مامان عرفان جونم ۲ سالگی
عشقا سلام، اومدم خوشحالیم رو باهاتون در میون بزارم،،، عرفان حدود پنج ماه پیش( چون از بچگی باهام میومد دسشویی بخاطر وابستگی، اشنایی داشت با محیط دسشویی) کم کم میبردمش جیش میکرد ولی اصلا سعی نکردم که جفتمون اذیت بشیم، فقط در حدی که امادگیشو بسنجم، علاقه نشون داد و اومد، تقریبا از تولد دوسالگیش،خیلی هم خطا داشت چون اصلا سعی نکردم جدی بگیرم یا توضیح بدمش، ولی بعد از یک ماه دیگه بیرونم پوشکش نکردم و خودش میگفت شبا هم که از همون بچگی خشک بود پوشکش تا صبح،، خلاصه جیشش رو یک ماه طول کشید تا اوکی بشه، مونده بود پیپی که اصلا کارش نداشتم ترسیدم زود باشه یبوست بشه،، دوماه پیش گفتم مامان پیپی تو دسشویی کن مای بی بی مال مهیا کوچولوئه(بچه خواهرم ۱سالس) تو بزرگ شدی، گفت باشه، موقع ای که داشت میبردمش ولی لحظه ای که میخواست دفع کنه جیغ میزد و نمیزاشت و با ترس بغلم میکرد جوری که خودمم دلم سوخت، دیگه اصرارش نکردم ترسیدم، گفتم مامان هرچی تو بگی، بیا بریم، گفت مای بی بی کن و منم بیرون میکرد کارش ک تموم میشد صدام میزد میبردم میشستم، اصلا این دوسه ماه سعی نکردم اذیتش کنم و با ترفند ببرم، ولی میگفت پیپی دارم پوشکم کن، منم انجام میدادم، خلاصه تا سه روز پیش، مهمون داشتیم عرفان داشت با بچه ها بازی میکرد یهو دختر خواهرم که ۸سالشه گفت خاله عرفان نمیزاره در دسشویی رو ببندم عرفان دیده بود که بچه پیپی کرد ترسش ریخت، رفت بازی کرد، دسشوییش گرفت حموم نزدیک ترش بود سریع شلوارش رو دراورد و رفت تو حموم پیپی کرد، منم کلی بهش ارامش دادم و تشویق، بعدشم باباش کادو براش گرفت و کلی تاکید کردیم کادو مال اینه که یاد بگیری بری دسشویی پیپی کنی ادامه پایین