۵ پاسخ

اره عزیزم طبیعیه
من تا یکم خسته باشم یا برم تو فکر آیین میدوعه میاد میگه گریه.؟؟
میگم نه خسته م بوسم میکنه بغلم میکنه لپشو میچسبونه صورتم
اگر هم واقعا گریه بکنم بازم میاد تو بغلم میشینه میگه گریه نکن باشه؟؟؟

اره خب میفهمن🥺 دخترم منم کوچیکه ولی فوری میاد دست میندازه دور گردنم

پسر منم گریه کنم میاد بغلم میکنه تا آروم بشم

من تا گریه میکنم بچه هام وحشی میشن خون همو میخورن، گریه ام بند میاد، هرکدوم ب اون یکی میگه تو اذیتش کردی؟ با حالت عصبی
حالا من باید پاشم ارومشون کنم

اره طبیعیه
میفهمن دیگه

سوال های مرتبط

مامان محیا جونم💫 مامان محیا جونم💫 ۲ سالگی
سلام خانما
چندروز پیش جایی دعوت بودیم و اونجا چندتا بچه دیگه هم بود.دختر من با دختر جاریم که یکسال فاصله سنی دادن بازی می‌کرد..یکی از بچه‌های دیگه اومد،اونم سرماخورده بود..سرفه می‌کرد و چشماش سرخ مانند بود و آبریزش بینی هم داشت
اون بچه مذکور اومد با اینا بازی کنه..دختر من چون خسته بود و خوابش میومد دیگه اومد پیشم و زیاد نرفت پیششون
اون بچه و دختر جاریم هم بازی میکردن هم گاهی دعوا
.
دیروز فهمیدم که دختر جاریم سرماخورده و تب داشت
امروز ظهر پسر بزرگش اومده بود بالا و با من کار داشت در مورد گوشیش
دم در بودیم که دختر جاریم بدو بدو اومد بالا(بینیش گرفته مانند بود و معلوم بود سرماخورده)
چیزی که برگامو ریخت این بود که این بچه بدون شلوار و شورت بود😅
مدام صورتشو می‌آورد نزدیک صورت دخترم و باهاش حرف میزد(دخترم کنار پام ایستاده بود)
می‌خندید و حرف می‌زد با دخترم توصورتش..جلوی در با فاصله‌ از پله ها کمی بپربپر کردن و بازی کردن
هی دخترمو صدا میزدم و میومد پیشم ولی دختره مدام صداش میکرد و نمیذاشت کنارم بایسته
.
حالا از ظهر کمی گذشته دخترم گاهی عطسه میکنه و حس میکنم داخل بینیش کمی آب داره ولی زیاد جاری نمیشه
.
آخه بچت مریضه چرا میذاری بیاد بالا😩؟؟؟؟!!!!! اونم تو اون وضع

حالا چه خاکی تو سرم بریزم😥😥خیر سرم شربت ایمونس شروع کردم براش
چیکار کنم بدتر نشه
استرس گرفتم فقط😭
عجب گرفتاری شدمااااااا😭😭😭😭
مامان میکائیل🫀❤️‍🔥 مامان میکائیل🫀❤️‍🔥 ۲ سالگی
مامان محیا جونم💫 مامان محیا جونم💫 ۲ سالگی
تف تو شعور اونی که با بچه مریض پا میشه میاد تو جمع و بقیه رو هم میندازه تو دردسر
.
اگه تاپیک قبلمو خونده باشین امروز صبح بردمش دکتر
دکتر گفت تبش ۳۸ بود(خودم تب‌سنجم خراب بود نشد بگیرم تبشو)
.
اول شیاف گذاشتم براش(دکتر گفت چون فعلا تبش بالاس شیاف بذار براش بعدا شربت میدی) و اینم گفت که گلوش التهاب داره واسه همین نمیتونست آب دهنشو خوب قورت بده شب...
اول شیاف رو گذاشتم براش بعد کمی نون دادم خورد که شربت‌هاشو بدم تا معده‌اش خالی نباشه
شربت پلارژین رو که دادم درسته گریه میکرد ولی دادم خورد به زور
بعد چند دقیقه آزیترومایسین رو میخواستم بدم کمی قورت داد(گریه‌ای میکردا😭) نصف دومشو که ریختم ته حلقش حالت عوق مانند داشت
تف کرد مجبور شدم دوباره اون مقداری که تف کرده پر کنم بدم همین که برگشتم بدم دیدم از بس گریه میکرد عوق زد بالا آورد هم چیزی رو که خورده بود هم شربتو
حالا پلارژینی که داده بودم پرید؟؟
.
چنان مظلوم نگام میکرد و گریه میکرد جیگرم کباب میشد😭😭😭😭😭
گفتم بذار کمی نون بدم بخوره شکمش پر بشه بعد شربت هارو دوباره میدم
کمی خورد دومی رو که دادم بخوره دیدم خوابید
الان چیکار کنم؟؟
شیاف ۳۲۵ استامینوفن و شربت استامینوفن و ایبوپروفن و آزیترومایسین و پلارژین و اسپری بینی سدیم‌کلراید داده
.
هرچی به آدم فاقد شعور بگم کم گفتم😡😡😡
بچم زجه میزد که شربت ندم بهش
بماند که هزینه ویزیت و داروهاش چقدر شد
فقط ناسزاس که میگم تو دلم به همشون...زجه بچم که یادم میفته دیگه نمیدونم شربتهاشو چجوری بدم😭😭😭😥