دلم خیلی گرفته
کاش میشد آدما اندازه یه سر سوزن سرشون تو لاک خودشون باشه وانقدر تو هرچیزی سرک نکشن وآدمارو باحرفا ورفتاراشون نرنجونن..
من به حد کافی توی زندگیم رنج وعذاب دارم،من یه مادرم باهمه کم وکاستیام...خودم باندازه کافی احساس ناکافی بودن دارم دیگه نیاز نیست بقیه بهم بیشتر حس نالایقی وناکافی بودن بدن..من مادره یه بچه آلرژیک ورفلاکسی و بدخوابم.مادر یه بچه وابسته که حتی
دستشویی نمیذاره برم،یه وعده غذای درست یا یه چای گرم نمیتونم بخورم،یه مادره افسرده شدم که از دیدن بقیه واقعا حسرت میخورم وحس میکنم فقط منم که بی عرضه ام ونمیتونم به هیچی برسم،از بس حرص میخورم بدنم خالی میکنه،نه خواب دارم نه خوراک ته مونده های انرژیم میره واسه بچم که بخوام بهش غذا بدم وبازی کنم.هیچکس درکت که نمیکنه هیچ توقعات اضافه وفضولی توی تربیت وبزرگ کردن بچتم میکنن.همه چشم وعقلشونو بستن وفقط از زبونشون کار میکشن که مبادا آکبند بمونه،حرف میزنن وتا ته دل وروده آدمو به آتیش میکشن بعد میگن وااا مگه چی گفتیم😤😓توروخدا بیاید از این آدما نباشیم بعضیا مثل من حاضرجوابی بلد نیستن ونمیخوان مثل خودتون با بی احترامی رفتار کنن تا دلتون بشکنه

۹ پاسخ

هر روز دوسه ساعت برق قطع میشه،من تو اون ساعتا پسرمو یا میبرم پارک یا بیرون کاری داشته باشیم میریم انجام میدیم یا میبرمش خونه مامانم اینا،اونجا با برادرزادم یا تو پارک سرکوچشون بازی میکنن.اصلا دوس ندارم بچم تو کوچمون بره بازی کنه چون بشدت بچه های بی ادبی دارن وماشالاااا خانمام از کله صبح تا نصف شب توکوچه درحال سرک کشیدن توزندگی بقیه هستن که یکیشونم عمه گرامی خودمه😤امروز برقا زودتر رفت منم داشتم نماز میخوندم عمم دروباز کرد گفت برو ببین بچه ها توکوچه بازی میکنن😔پسرمم رفت چند بار رفتم گفتم بیا خونه میخوام برم بیرون بیا آماده شو بریم نیومد،همسایه ها وعمم همش ولش کن بذار بمونه بچه رو زندانی کردی،بچه رو بد بار میاری و...منم نه دوس داشتم وایسم اونجا نه میتونستم بچه رو ول کنم بیام خونه خلاصه بغلش کردم آوردم لباساشو عوض کردم رفتنی گریه کرد بره پیش بچه ها گفتم خودت میدونی من دارم میرم،میای بیا نمیای برو پیش دوستات باگریه راه افتاد دنبالم اومد رفتیم فیزیوتراپی وبعدشم پارک ومیوه اینام خریدیم اومدیم اینا هنوز توکوچه بودن واز من غیبت مینمودن😤بایه حالت خیلی بدی برگشتن به من میگن راحت شدی بچه رو با کتک بردی؟گریه شو درآوردی که بری میوه بخری؟میذاشتیش توکوچه میرفتی،انگار آبجوش ریختن سرم گفتم من کی زدمش؟عمم از همه جلوتر میگه زدی دیگه وگرنه بچه چرا باید اونطوری گریه کنه منم فقط سرمو انداختم پایین رفتم خونه ولی دختر همسایه بهشون گفت اولا نزد بعدم بزنه هم خوب کرده بچه خودشه به شما چه

بهترین کار کردی، افرین بهت.... ❤️❤️👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

بگو من هر جا باشم بچمم همونحاست اینا از همون آدمایی هستن که اگرم نمیبردی میگفتن عجب ادمیع بچه رو ول کرد تو کوچه و رفت پس بع یه ورت حسابشون هم نکن

کلا با کوچه بردن مخالفی یا فقط این کوچه؟؟؟؟ من پسرمو میبرم دوچرخه بازی ی همسایه داریم هر روز و هر لحظه میگه چرا میاین تو کوچه دیروز گفتم ب شما چه آخه

منم همین مشکل باخانواده شوهرم دارم تویه حیاطیم مدام اونجاس یاتوکوچس ب زور گریه شب اونم براخاب میاد خونه

توصیه قابل توجهی بود
هرکسی اوضاعی داره
ممنون از این توصیه

وای دقیقا درک میکنم
دختر منم رفلاکس و آلرژی داشت تازه خوب شده خداروشکر
یعنی یه چرت و پرت های میگفتن که عمدا به بچه چیزی نمیدی، چیزی نمیدی که چشم نخوره و...
میگفتم اینقدر عذاب میکشم که حتی نمیتونم آرزو کنم یه همچین بچه ای داشته باشین چون دوست ندارم یه بچه دیگه ای زجر بکشه
همیشه جواب میدادم و توضیح میدادم ، از یه جایی به بعد فقط با یه لبخند رد میکردم
خودمم چون شیرخشک نمیخورد رژیم سختی داشتم این حرفا هم بیشتر روانمو داغون میکرد
همیشه هرکاری کنی یه عده هستن دری وری بگن، پس هرکاری دوست داری بکن

عزیزم‌بزار کوچه بازی کنه خودتم واییسا چه اشکالی داره هرروز که نمیشه ببری بیرون وپارک

و منی که مثل تو یه بچه ریفلاکس و الرژی دارم و مادرمم تازه فوت کرده برو خدارو شکر کن که مادر داری

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۴ سالگی
سلام
مامانا من چرا حس میکنم مادر خوبی برای پسرم نیستم حس میکنم مادر کافی واسش نبودم من یه دختر تنها بودم که از بچه داری سردرنمیاوردم به هوای حرف مادرم گذاشتم بچه دار شدم ولی متاسفانه مامانم فوت کرد و من موندم بی تجربگیام که باعث شد پسرم رفتار خوبی نداشته باشه یهو پرخاشگری میکنه میاد میزنه چیزی بخاد نخریم جیغ و داد میکنه حس میکنم خودمم مادر خوبی براش نبودم الان میبینم بعضی مامانا میشینن قشنگ با بچه هاشون کار میکنن من تا به حال هیچ کاری باهاش انجام ندادم جز اینکه رنگارو یادش میدم چیزای بزرگ و کوچیک و عدد هارو میدونه ولی نه به ترتیب و اسم بعضی حیواناتو حس میکنم مادر خیلی بدی بودم واسش🥺🥺مادر کافی براش نبودم البته تقصیر اطرافیانم بوده چون مادرنداشتم تو بچه داریم دخالت کردن و همش سرزنشم میکردن باعث میشدن همش باوحرفاشون ب حوصله باشم اعصاب داغون😭😭😭😭 الانم حس میکنم من مادر کافی برا بچم نبودم مادری نبودم ک براش وقت بزارم کاش من بجای مامانم میمیردم 😭😭😭😭
مامان نفس مامان نفس ۴ سالگی
بچها بیاین کمک
من یه مشکلی دارم و حس میکنم الان داره تو زندگیم اثر میزاره من قبل ازدواج خیلی مثبت بودم یعنی واقعا از رابطه سر درنمیوردم و نمیدونستم چ اتفاقی قراره بیوفته و اینکه خانواده خیلی سختگیری داشتم و خودمم خیلی خجالتی بودم بی تاثیر نیس خلاصه با ادمی ازدواج کردم که به شدت گرم بود بعد عقد ازم رابطه میخواست و من نمیزاشتم و میگفتم تا عروسی ن یه بار شوهرم یه داستانی تعریف کرد بماند چ داستانی و بعد از اسرار زیاد من قبول کردم اوایل عروسیمون هم زیاد رابطه داشتیم ولی من بیشتر به خاطر همسرم رابطه داشتم مثل اون گرم نبودم ولی خب بدمم نیومد بعد بچه خیلی رابطمون کمتر شد همسرم خیلی میومد طرفم و من بیشتر پسش میزدم واقعیتش یکم به اندامم حس خوبی ندارم یکم لاغرم و اینکه رو تمیزی و حموم قبل رابطه و بچه خواب باشه و اینا حساس بودم شوهرمم وقتی چند بار میومد و میگفتم نه بهش برمیخورد و باد میکرد الان من به جایی رسیدم که میل جنسیم صفره و شوهرمم یکم سرد شده و تازه فهمیدم این موضوع چقدر تو زندگیمون و اخلاق همسرم تاثیر داره ..به نظرتون چی مصرف کنم میل جنسیم زیاد شه و به همسرمم بدم ..شما بعد بچه این مشکل و داشتین همچین مواقع بچهاتونو چیکار میکنین من همسرم شبا زود میخوابه و روزام درگیر اداره و اسنپ و درسخوندن حتی تعطیلات نمیدونم چجور باید همه اینا رو تنظیم کنم که بین رابطه هامون فاصله نیوفته