#تجربه واکسن هجده ماهگی

سلام مامانا صدای منو میشنوید از فردای واکسن 😁
ساعت نه صبح ک واکسن شونو زدیم اومدیم خونه بگفته ی یکی از مادرای گهواره ک گفت زرده تخم مرغ و بمال روی جای واکسن شون مالیدم چند بار و گذاشتم خشک بشه
قشنگ تا ساعت هشت شب عادی بودن و بازی میکردن فقط گاهی پاشو با دستش می‌گرفت میگفتن درد گریه و نق نق به اون صورتی هم نکردن هر چهار ساعت پاراکید میدادم
دیگه از هشت شب تب کردن هر دوتا قل که شیاف بروفن ۷۵ گذاشتم ک اب رو آتیش هست قبلا دکتر داده بود برا پسرم چون اصلا با شیاف استا تبش پایین نمیومد
یه مرحله هم ساعت دوزاده شب شربت ایبوپروفن دادم دیگه یه قلم ک کلا تنش سرد شد و خوابید ولی یه قل دیگم داغ بود همچنان تا پنج صبح ولی نه طوری ک کنترل نشه و نیاز ب پاشویه مدام باشه من خیلی میترسیدم میگفتم حتما تو خواب هی جیغ میزنن و میخوان رو پا باشن ولی نه مثل بقیه شبا خوابیدن
در طول روز هم بازی کردن تا شب شام و ناهار شونم مثل قبل خوردن فقط شیر شونو کامل نخوردن اما یکم انگار سر شون سنگین بود یا بیحال بودن چون همش بالش میاوردن میگفتن مارو رو پات بزار
مادرشوهرمم کمکم بود ولی امان از قل کوچیکم اون ک واکسن نخورده بود بیشتر از اونا گریه و بهونه گیری میکرد و نق میزد و هی بغل میخواست اون دوتا طفلی رو ک بسلامتی واکسن شونو گذروندیم اما از این قل اخریم میترسم عجیب چیز لوسی هست
فردا واکسن اونو میزنم خدا کنه اون تب نکنه زیاد چون ضعیف تره و معمولا زود تب می‌کنه

۷ پاسخ

خداقوت عزیزم واقعا یه دونه سخته شما ک سه تا داری ماشالله
چقد دوست دارم عکس پسراتو ببینم

خدا قوت بهت

پسرمنم دو روز دیگه باید بزنه استرس دارم خیلی

منم ۳قلوام خدابهم رحم کنه 😀

خداروشکر عزیزم
ان شاالله که قل کوچیکه هم واکسن رو‌شکست میده عزیزم

خداراشکر ان شاءالله اون یکیم سبک باشه براش
چقد قشنگ ۳تا داداش شبیه هم هستن یا قیافه هاشون فرق میکنه؟

من چن ساعتی میشه زدم ینی الان میتونم زرده تخم بزنم

سوال های مرتبط

مامان فندق🧚‍♂️ مامان فندق🧚‍♂️ ۱ سالگی
گفتم بیام‌از تجربه واکسن ۱۸ ماهگی ب اونایی ک مثل من استرس دارن ومیترسن بگم ک اصلااا نترسین من ک انگار ن انگار واکسن زده دیروز ساعت ۹ واکسن زدیم بخدا مثل روزای عادی دیگ بود حتی یه ذره تب هم نکرد یا پاش لنگ بزنه اینا ..عادی عادی بلزی میکرد و میدویید حتی من منتظر بودم اخر شب تب کنه ولی تا صب بیدار میشدم هس سرد سرد بود و من بازم ۴ ساعتی استا میدادم برای پیشگیری بخدا اینقد استرس این واکسن داشتم ک باید ۱۹ فروردین میزدم ولی هی نزدم تا دیروز صب..یعنی حتی یه دره بهونه و گریه هم‌نکرد بخدا شوهرن میگه نکنه اصلا واکسن نزدن ..ولی جلو چشم خودم یکی به پای چپش زدن و یکی ب دست راستش ..خلاصه ک راحتترین واکسن بود 😐😁اها فقط اینکه ۹ ک واکسن زد اومدیم خونه استا نداشتم پروفن دادم ولی بقیه رو استا دادم و اینکه رفتم خونه خالم تا ساعتای ۲ اونجا بودیم و بچه هم بود اونجا و فقط راه میرفت یعنی از ۹ تا دو دخترم مدام داشت راه میرفت دو هم ک اومدیم‌خونه ناهارشو خورد و خوابید بیدارم ک شد عادی مثل روزای دیگ شیرشو خورد و بازی کرد
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت
مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ سالگی
❣️تجربه واکسن ۱۸ ماهگی❣️
خب ما شنبه رفتیم برای واکسن
ساعت ۱۱ واکسن زد بچم ۲۰ دیقه داشت گریه میکرد..
خلاصه اومدیم خونه بهش شربت پاراکید دادم همچی خوب بود میدویید بازی میکرد تا ساعت ۳ ظهر ک خابید و ۴ بیدار شد نمیتونست راه بره
رو پا ک وایمیساد گریه میکرد میومد بغلم
داداشم اومد پیشش چشمش ک ب داییش افتاد یکم وضعیت پاش بهتر شد راه میرف بازی میکرد یهو میزد زیر گریه
تبش از ساعت ۴...۴ونیم شروع شد
همینجوری میرف بالا و کنترل نمیشد
۳۸.۵ ۳۹.۵براش شیاف گذاشتم دیگه ساعت ۱۰ونیم ۱۱ شب اما اونم جواب نداد
خوابش برد و همچنان تبش بالا بود
ی رب خابید بیدار شد اصلا حال نداش هی بیدار میشد میخابید بچم
بیدار شد تو لگن اب ریختم با گلاب نشست بغل باباش پاهاشو گذاشتم تو تشت ب باباش شروع کرد ب اب بازی کردن بازم بیحال بود
نیم ساعت همینجوری گذشت تا بلاخره از ۳۹.۵ تازه اومد رو ۳۸.۴
دیگه ساعت ۱ونیم بود ک خابید منم هی تبشو چک میکردم رو همون ۳۸.۳ ۴ پایین نمیومد
لباس هم رکابی و شلوارک تنش کرده بودم هوای خونه هم متعادل بود روش پتو هم ننداختم اما از بدنش حرارت میزد بیرون
ساعت ۳ تایم شربتش بود دادم بهش و کم کم تبش اومد پایین تا دیروز ک کلا تبش قط شد اما لنگ میزد از چشماش مشخص بود بیحاله
این دو روز هم اینجوری گذشت تا بلاخره امروز دیگ تموم شد خداروشکر
مامان معنای زندگی مامان معنای زندگی ۱ سالگی
سلام
خانوما اومدم از تجربیات واکسن بگم براتون
یه ساعت قبل قطره استامینوفن داده بودم
بعد هر ۴ ساعت استا میدادم تا شب همش پاشوخشک نگهداشته بود چون درد داشت ولی تبش شب ساعتهای ۱۲ به بعد شدید شد پایین نمی اومد اینجوری که پاها و دستاش یخ ولی سرش ذاغ خودشم هذیون می‌گفت خابالو آخر سر با فاصله دوساعت از قطره بهش شیاف کودکان ۱۲۵ زدم آروم شد و خوابید بعد ۴ ساعت از شیاف دوباره قطره استامینوفن رو شروع کردم شب از ساعت ۳ شب خوابید تا صبح یکم حالش خوب بود ولی پاش درد داشت ، دیگه از ظهر روز بعدش تب که نداشت شکر خدا ولی پاش اذیت بود و نمیذاره حوله گرم بذازم
چندتا توصیه ، یک اینکه حدالامکان و مخصوصاً اگر مادر اولی هستین حتما شب رو برید خانه مادر یا مادرشوهر یا خواهر که بدونید شب رو هوشیار می‌خوابه و کمک دست شما باشه چون اینحوریه که نمیتونی از بغلت بذازی پایین همش گریه و بهونه میکنن حتی نمبتونی برا خودت و بچه ناهار و سام درست کنی شبم که از درد و تب نمبخوابه اگر زیاد خستت کنه و شبش خوابت ببره خدایی نکرده ، یکی باشه که تب بچه رو کنترل کنه یا در طول روز که تازه واکسن زدی و بهونه میگیره اونا هم بغلش کنن تا خیلی خسته نشی و برا شب هم انرژی داشته باشی ، بعدم اینکه حتما تب سنج و قطره استامینوفن و شیاف استامینوفن و بروفن همراهتون باشه تا نصف شب اگر تب بالا رفت بتونید با یاری خدا کنترل کنید همین
مامان نفسم😍 مامان نفسم😍 ۱ سالگی
#تجربه واکسن ۱۸ ماهگی
شاید شما هم مثل من جز مامانایی باشید که از چند ماه قبل استرس این واکسن رو دارید.برای من این استرس اینقد شدید بود که روز واکسن(تو ۲۰ ساعت) ببخشیدا😵‍💫 با وجود یبوست شش بار شکمم کارد کرد 😵‍💫 نمیخوام بگم واکسن راحتی بود!برای دخترمن واقعا سخت بود اما تونستیم کاری کنیم که راحت تر سپری بشه.
رفتیم واکسن زدیم و تا رسیدم خونه شیاف ۱۲۵ زدم(چون پاراکید رو بالا میاره😵‍💫).شنیده بودم راه رفتن برای کم شدن درد پا خوبه،از وقتی رسیدیم خونه بازی کردیم و راه رفتیم تا چهار ساعت بعد که دردش شروع شد و فقط گریه میکرد.به هرسختی بود خوابوندمش.یک ساعت خوابید و من اون زمانو براش کمپرس سرد گذاشتم(۳ دقیقه میذاشتم،یه دقیقه برمیداشتم)بعد یک ساعت با گریه و درد بیدار شد.تو بغلم براش شعر میخوندم تا یک ساعت بعدش ک زمان شیاف رسید(هر ۶ ساعت) نیم ساعت بعد شیاف درد پاش کمتر شد اما میترسید راه بره.من به دوستم گفته بودم که با بچه ش بیاد خونمون که دخترم بخاطر اون راه بره.دخترم بخاطر بازی اروم اروم پاشو زمین گذاشت.وقتی دید دردش قابل تحمله با لنگیدن شروع کرد به راه رفتن و چند دقیقه بعد همه چی عادی شد. چهار ساعت بعد شیاف ، درد و تب دوباره شروع شد.دخترمو بغل کرده بودم و روی پیشونیش پارچه ی ولرم میذاشتم.از پارچه میترسید و داد میزد ولی من چاره ای نداشتم و کارمو ادامه دادم تا تبش کنترل بشه.تمام مدت هم تلویزیون روشن بود که حواسش پرت بشه و کمتر گریه کنه.زمان شیاف بعدی رسید و من خوشحال!اما این خوشحالی فقط یک ساعت و نیم بود.
ادامه پایین👇
مامان هاکان🤴💙 مامان هاکان🤴💙 ۱ سالگی