۲۰ پاسخ

منم خیلی می‌ترسیدم و خجالت می‌کشیدم چون طبیعی بودم ولی ترس نداش خجالتم نداشت چون اون موقع ب این چیزا فک نکنی😂
اگه ماما همراه داری ک اصن نترس خیلی خوبه کنارته و هواتو داره.

خداروشکر بلخره یکی مث من پیدا شد
باورت میشه گاهی وقتا خودمو سرزنش میکنم که چرا همه جز من میتونن خودشونو اروم کنن و این مرحله رو پشت سر بزارن؟
شبا تا صبح به زایمان فکر میکنم همش خابای بد میبینم و میترسم بمیرم از استرس یا سکته کنم مثلا

برعکس تو من روزشماری میکنم برای زایمان
چون بارداریم واقعا سخت بود دلم مبخواد زودتر تموم بشه حالا یا طبیعی یا سزارین

نترس فقد همکاری کن با مامات
و اینکه ناد علی بخون تاثیر شو دیدم
انشالله زایمان راحتی رو تجربه کنی ب اون حس قشنگ بعدش می ارزه ✨️

حق داری عزیزم من ماه آخر مرگم بود از بس فکر و خیال میکردم
تازه من آستانه تحمل دردم بالاست
همممش در حال گریه بودم خیلییییی بد بود اصلا دلم نمیخواد به اون روزا فکر کنم

شک نکن داری چون منمممم واقعا میترسیدم و استرس داشتم قبلش انقدرزیاد که فکر می کردم میمیرم😂😂😂ولی خیلی خوب بود بعدش به گریه ام خندیدم

نترس بخدا اونقد هم ترسناک نیس وگرنه پایی حرفای اونای میگن سخت بود فلان اگه سخته باز چرا باردار شدن پس ببین اینقدر ها هم سخت نیس خدا خودش خیلی بهت توان میده برا من که اینجوری بود

برو سزارین بعد عملت بگو بهت پمپ درد وصل کنن نه درد میفهمی نه هیچی کیف میکنی قشنگ 😂

جدی میگم اصلا نترس اصلااااااا من خیلییییییییی بیش از اندازه ترسو و استرسی ام یعنی اگه بخوام یه کتاب بنویسم تو کل صفحاتش مینویسم من استرسی ام من ترسوام من میترسم بمیرم ولی اصلاااااااا درد نداشت اصلاااااا اون لحظه هیچی متوجه نمیشی اون لحظه فقط و فقط منتظری صدای بچه رو بشنوی همین ...من انقدر میترسیدم میگفتم صداهاشون بشنوم مردم ولی نه مردم نه ترسیدم وارد شدم تازه استرسم نابود شد از خوشحالی که میخوام چند دقیقه دیگه بچه ام ببینم انتظار تموم میشه

من که بچه دوممه ولی باز استرس کوفتی ولم نمیکنه 😬🫠

سلام عزیزم منم عین شما خیلی ترس داشتم منم حس میکردم از استرس بمیرم کلا عین شما فکر میکردم من حتی اتاق عمل میبینم و وارد میشم از گریه حالم بد میشه از استرس ...ولی انقدر راحت گذشت دارم به دومی هم فکر میکنم اصلااااا نترس

عزیزم از من بدتر هیچ کس نبود
من جوری بودیم بخدا هر وقت مریض میشدم میفتادم توی خونه دکتر نمیرفتم که امپول نزنن توی همش دفترچه من کامل کامل بود چون دکتر نمیرفتم تا اینکه زایمان کردم از سر پسرم طبیعی باز پارسال زایمان کردم طبیعی من فقط زایمان هام میرم دکتر اونم طبیعی 😜😄 میگم اگرپشه منو بخوره من جیخ میزنم از دردش تصور کن درد زایمان رو چطور گذروندم هیچ کس بدتر از من نیست ولی اون لحظه خیلی شیرینه درداشم شیرینه خدا وقت کمکته بچه هم خودش میاد تلاش میکنه برا بیرون اومدن همش چند دقیقع هست وقتی بچه به دنیا میاد انگار تو نبودی که الان گریع میکردی یا حامله بودی طبیعی خیلی خوبه بخدا خودمون حس میکنیم نمیتونیم سخته اما نیست

سلام من سزارینی ام.بچه ی سومم هس.انا بازم فکر و خیال میاد تو سرم اما بگم تو اون لحظه از ذوق اینکه تا چند لحظه بعد بجه تو بغل میکنی همه چیز یادت میره.منم دوس دارم زودتر بچه مو بغل کنم اما وقتی به این فکر میکنم که دیگه این لحظات بارداری و تکونای بچه رو هیچوقت تجربه نمیکنم گریه م میگیره

من اصلا ب زایمان فکر نمیکنم و نکردم.راس میگه شوهرت این همه زاییدن ماهم یکی

منم میترسم

میخوای طبیعی بشی

من اصلا ب زایمان فکر نمیکنم و نکردم.راس میگه شوهرت این همه زاییدن ماهم یکی

سزارینی؟

انشالله که بسلامتی زایمان میکنی
منم هم همین ترسارو دارم فقط باید قوی بود مثبت فک کرد من خودم خیلی استرسیم خیلی ولی باید اروم بود

سزارینی؟

سوال های مرتبط