۱۷ پاسخ

ما زن ها خیلی گناه داریم

من موندم سرزایمان چیکارکنم کدوم بهتره اذیتش کمتره

منم اصلااززندگی چیزی نمیفهمم انشالله بخوشی راحتی بگذره واسه هممون

منکه افسرده شدم بخداخاهر

زایمان طبیعی یا سزارین؟

اون امپوله رو‌من زدم نترس درد خاصی نداره که

درد بعدش اونقدر هست که فکر امپولو نکنی

من قبلان میترسیدم ولی الان میگم فقط زودتر اون روز برسه تموم شه بره کلافه شدم از بارداری

بابا زایمان که کاری نداره چه سزارین چه طبیعی قابل تحمله وگرنه ابنهمه ادم دوباره بچه دار نمیشدن
یه روزه نهایت ۲ روز
بعدش ک مرخص میشه همشو میشه تحمل کرد
ولی خود بچه داری سخته تربیت کردنش حرص خوردنش شیردادن شب بیداری
ایناست که سخته
البته درک میکنم الان برات سخت ترین چیز همین زایمانه
ولی زایمان ک کنی میفهمی تازه شروع بچه داری از همه مراحل سختتره

اون امپول درد نداره فقط یه سوزش کوچولو داره که قابل تحمل.من از تنگی نفس هنگام زایمان میترسم چون طاق باز باید خوابید

من طبیعی بودم اپیدورال زد ب کمرم درد نداشت یعنی نفهمیدم اگه مشکلت اون امپوله هست

خوب اون آمپول رونزن بگو بیهوشت کنن

ماهایی ک بارداریمون سخت بود استراحت بودیم کاش زایمانمون لاقل آسون باشه این دردا و روزای سخت رو یادمون بره

هرچیزی یختی خودشو داره دیگه
من از آمپول نمیترسم ولی از طبیعی افتضاح🤦‍♀️

من ک خودمو اماده کردم واسه سزارین امیدوارم نی نی همکاری کنه و طبیعی نشه

خدا خودش یه جوری کمکت میکنه که اصلا فکر شم نمیکنی
من رفتم بودم بیمارستان درد داشتم میگفتم من نمیتونم طبیعی بدنیا بیارم ولی انقدر راحت بود خدا خودش درس میکنه الوی استرس نداشته باش

اون امپوله اصلا درد نداره
من از زایمان طبیعی میترسم

سوال های مرتبط

مامان دختره پاییز مامان دختره پاییز هفته سی‌وسوم بارداری
اونایی که زایمان کردن ده بیست روز پیش
چنان عیبشون زده که حداقل یکم از تجربه هاتون بزارین
ببینیم سایز صفر یک چند دست خریدین الانم سایز صفر می پوشونین
ماها امیدمون به شماهاست که بیاین از تجربه هاتون بگید بهمون مثلا لباساس دل درد هرروز چه قدر شیر میدین بهشون یا اگه زردی گرفته بگید ما چیکار کنیم بچه هامون زیاد زردی نگیرع یعنی چنان غیبشون زدن این گهواره هم باز می‌کنی خدایا فقط از سزاریان میگن یا طبعیی بخدا این چند روز به قدری از طبعیی شنیدم با سزاریان میترسم واقعا کدومو انتخاب کنم کم مونده گریه کنم. دو شبه همش خواب میبینم زایمان کردم
ترو خدا بیاین یکم از لباساشون برامون بگین از بد به دنیا آمدنش چه قدر شیرینه اون لحظه که بهش شیر میدین چه حسی دارن
من که یعنی افسردگی گرفتم همش تو سرم سزاریان یا طبعیی به قدری ترسیدم همش میگم پاشم برم پیش دکترم باهاش حرف بزنم ببینم چه میگه از بعد از تولد بچه نمیگین که. یکم روحیمون بهتر بشه 😑چنانم غیبشون زده که اصلا پیداشون هم نمیکنی