#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت دوم
تا اونجایی واستون تعریف کردم که از بیمارستان آموزشی درمانی درومدیم و با همسرم رفتیم سمت بیمارستان آتیه
اینکه همسرم بنده خدا چقدر ترسیده بود و با چه حالی مسیرو طی کرد بماند....تو راه به امسرم میگفتم دیدی آخرش حرف تو شد و تو دلیام دارن مثل خودت فروردینی میشن🫢آخه من دوس داشتم جوجه هام اردیبهشتی☹️
خلاصه رسیدیم بیمارستان آتیه و رفتیم بخش زایمان که دکترش مجددازم ان اس تی چک کنه...
نتیجه ی ان اس تی رو ک دید گفت باید سونو اورژانسی شم....خودش سونوم کرد و بهم دستور بستری داد ولی خب چون دوتاشون سفالیک بودن،گفت بستریت میکنم واسه زایمان طبیعی...
حالا ساعت چند شده بود؟ساعت شده بود ۴:۴۰ بامداد ۳۱ فروردین
با همسرم رفتیم پذیرش که پرونده ی بستری تشکیل بدیم که اونجا متوجه شدم،دکتر خودم صبح از ساعت ۹ شیفتش شروع میشه...
این شد ک رضایت شخصی دادیم و برگشتیم خونه و من اومدم که هم دوش بگیرم و هم با پسرم خداحافظی کنم...

تصویر
۹ پاسخ

افرین ب شما عزیزم بقیش هم توضیح بده و اینکه کدوم شهر هستی

گلم‌بنویس دیگ

طبیعی خیلی درد داره

عزیزم بقیش بنویس

ماشالله ماشالله به مادر قوی شجاع هزاران ماشالله

بی صبرانه همه منتظریم

قدمشون مبارک گلم
مامان منم دوقلو طبیعی آورده

مبارک باشه عزیزم واقعا مادر نمونه هستی

وای چه مامان قوی ای من خودم از طبیعی خیلی میترسم و اصلا جراتشو ندارم اما تحسینت میکنم که تونستی دوقلو رو طبیعی بیاری.قدمشون پر خیر و برکت

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت سوم
خب جونم واستون بگه که اومدم خونه و با گل پسرم آقا یاسین خداحافظی کردم و گفتم واسه مامان و داداشیا دعا کن🥰❤️
بعدش با همسرم رفتیم بیمارستان آتیه و با دستور بستری ای که داشتم،رفتم پذیرش و پرونده رو تشکیل دادم و رفتم بخش زایمان
اونجا از همسرم خداحافظی کردم،چون اجازه نمیدادن بیاد داخل...
هیچی دیگه رفتم داخل بخش و دکترم رو دیدم که گفت چرا پرونده تشکیل دادی؟خیلی زوده واسه زایمانت که....اگه پرونده نداشتی مرخصت میکردم...دکتر شیفت قبل چرا گفته بستری بشی آخه؟!!!!!
بعدم گفت حالا که پرونده تشکیل دادی دیگه نمیشه کاری کرد؛برو تو یکی از اتاقا بخواب تا ازت ان اس تی مجدد بگیرم....
وقتی ان اس تی رو واسم انجام دادن،دکترم به همکارش گفت نوارش نانِ....بهتره که سونو گرافی اورژانسی بشه....همونجا واسم سونو انجام شد که دکترِ سونو گفت شرایط جنین ها خوبه...وقتی برگشتم بخش زایمان و دکترم سونومو دید به همکاراش گفت امشب رو بستریش کنیم اگه زایمان کرد که هیچی؛اگه نه که فردا مرخصش می کنم....
خلاصه همسرمو که پشت در بخش بود،صدا کردن که بره و واسم پرونده ی بخش تشکیل بده...(البته تو این فواصل همسرم به پدرم زنگ زده بود و اون بنده خدام مادرمو آورده بود بیمارستان و مادرمم پشت در بخش بود.)
خلاصه پرونده ی بخش رو واسم تشکیل دادن و منو از بخش زایمان به بخش زنان انتقال دادن...
ادامه در تاپیک بعدی...
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت پنجم
تا اونجایی واستون تعریف کردم که رفتم بخش زایمان واسه ان اس تی مجدد
وارد بخش زایمان که شدم؛رفتم رو یه تختی دراز کشیدم و منتظر شدم بیان واسم ان اس تی انجام بدن
که یهو کمکی بخش صدام کرد و گفت بیا خانم دکترمون میخواد قبل از ان اس تی معاینه ت کنه
رفتم اتاق کناری و خانم دکتر با یه دستگاهی میخواست صدای قلب جنین ها رو بشنوه که فقط صدای قلب یکیشونو شنید و بعدشم معاینه م کرد که یهو در حین معاینه کیسه آبم پاره شد....ساعت طرفای ۲۱:۱۵ بود که کیسه آبم پاره شد...منم ازینکه فقط صدای قلب یکی از تودلیامو شنیده بود اشک میریختم و حالم خیلی بد بود...
سریع به دکتر خودم اطلاع دادن و دکترم از اتاق عمل اومد بالا سرم و بهم گفت نگران نباش،صبح سونوی بچه هات خوب بوده،بذار خودم صدای قلبشونو بشنوم که خدا رو شکر صدای قلب دوتاشونو شنید و خیالم راحت شد و بعدم بهم گفت از الان که کیسه آبت پاره شده تا ۱۲ ساعت وقت داری که طبیعی زایمان کنی وگرنه که باید سزارین بشی...
منم ازونجایی که مطمئن بودم بعد از زایمان کمکی ای ندارم و خودم باید از عهده ی تو دلیام و کاراشون بربیام؛تمام عزممو جزم کردم که زایمانم طبیعی بشه...و تو دلم فقط از خدا کمک میخواستم که هوامو داشته باشه تا بتونم طبیعی زایمان کنم
تو این فکرها بودم که یه مامای خیلی مهربون اومد بالا سرم و آنژیوکتمو چک کرد و گفت این که خرابه و مجدد خودش واسم آنژیوکت زد و سرم بهم وصل کرد و در حین دریافت سرم هم ان اس تی ازم گرفت...
و من همچنان درد نداشتم.....
ادامه در تاپیک بعدی...
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلویی
#پارت چهارم
وارد بخش زنان که شدم بهم گفتن برو رو تخت ۷ بخواب...منم با مادرم رفتیم اونجا و مادرم قرار شد شب پیشم بمونه
بعد از ظهر مادرشوهرمم اومد بهم سر زد...میگفت واسه زایمانت زود نیست؟گفتم نمیدونم والا...دکترم بستری م کرده
بعدم خواهرشوهرام بهم زنگ زدن و گفتن دردات طبیعی فک نکنیم زایمان کنی؛فردا برمیگردی خونه...تا هفته ی بعد که دردت زیاد شه
منم سر در گم بودم که خدایا زایمان میکنم یا نه؟!
از طرفی هم چون هنوز فروردین تموم نشده بود و آخرین روزش بود و من دوس داشتم پسرام اردیبهشتی بشن؛ته دلم راضی بودم که زایمانم به تعویق بیافته🤗
اینم بگم که اون درد مبهم دیگه ازش خبری نبود کلا از صبحی که رفتم بیمارستان درده افتاد و دیگه درد نداشتم
مامانم برام دمنوش گل گاوزبان و زعفران و نبات تو فلاسک آورده بود که داد خوردم...بعد از شام به مامانم گفتم کاش فلاسکو بدیم همسرم ببره برامون چای بیاره؛بعد از شام میچسبه...
اینو گفتم و رفتم سرویس که متوجه شدم یه کم لکه بینی دارم....
رفتم ایستگاه پرستاری و بهشون گفتم که من لکه بینی دارم
اونام پروندمو نگاه کردن و گفتن که واسه شب دکتر واست ان اس تی نوشته باید با کمکی بری بخش زایمان و ان اس تی تو انجام بدی....
رفتم که به مادرم اطلاع بدم،بنده خدا مادرم گفت باهات بیام؟گفتم نه؛با کمکی میرم...شما همسرم اومد فلاسکو بده ببره برامون چای بیاره؛بهش گفتم که بیاد و فلاسکو ازت بگیره....
خلاصه کمکی منو سوار ویلچر کرد و رفتیم بخش زایمان که تو راه همسرمو دیدم و بهش گفتم دارم میرم واسه ان اس تی...
همسرمم رفت پیش مامانم که فلاسکو ازش بگیره....
ادامه در تاپیک بعدی
مامان دلسا🩷و آرسام🩵 مامان دلسا🩷و آرسام🩵 ۲ ماهگی
پارت ۲
( اگه کسی خواست بیاد شخصی پیام بده معرفیش کنم) و پیدا کردم و شمارشو برداشتم و پیام که دادم گفت سزارین اختیاری انجام میده و ۱۵ میگیره خودش و ۱۷ هم هزینه بیمارستان با بیمه تامین اجتماعی خیلی خوشحال شدم رفتم ویزیت شدم و تو همون بار اول بهم نامه داد برای ۲/۲ که برم بیمارستان برای زایمان ولی ننوشت سزارین گفت که بیا اون روز میام بالا سرت با یه بهونه میبرم سزارین که اجباری حساب بشه و بتونی از بیمه ات استفاده کنی سر این موضوع کلی استرس داشتم که خدایا سرکاری نباشه دردم بگیره و نیاد برم بیمارستان آمپول فشار بزنن بهم بمونم درد بکشم خلاصه روز قبل که قرار بود برم بیمارستان پول دکتر و واریز کردم و دکتر گفت فردا ۶ صبح برم بیمارستان بلوک زایمان شب قبلش همه چی و آماده کردم و صبح زود رفتیم بیمارستان و با نامه دکتر بستری شدم دکتر تاکید کرده بود نه خودم نه همسرم حرفی از سزارین نزنیم ولی تو بلوک زایمان همه میدونستن که من قرار سزارین شم و اومدنم اونجا فرمالیته است
مامان کیشمیش کوچولوها مامان کیشمیش کوچولوها ۲ ماهگی
سونوگرافی که کرد
گفت پسره اومده توی واژنت و سرش پایینه ولی دختره سرش بالاست
اما من درد داشتم این دفعه دردم جوری بود که نمیتونستم پامو ازهم باز کنم موقع راه رفتن

خانم دکتره گفت نهایتا تا شنبه نگهشون میداریم
اما چوح میگی درد داری
برو ی ان اس تی با درد بده

اومدم بیمارستان و نامه ان اس تی رو بردم اورژانس مامایی
ماما گفت
دکتر معاینت کرد؟؟؟
گفتم نه مگه واسه سزارینم معاینه میکنن؟
گفت آره
بخواب تا معاینت کنم
معاینه که کرد
گفت ۴ سانت دهانه ی رحمت باز شده
ان اس تی لازم نیست
و مستقیم برو بلوک زایمان
رفتم اونجا
دکتر اسلامی ،دکتر شیفت بود
دکترِ پنجه طلایی هست ولی اعصاب مصاب نداره
سونوگرافی کرد و گفت سفالیک هستن
و چون آندومتریوز عمل کردی
سزارین سخته و برو واسه زایمان طبیعی!!!🫥🫥🫥
طبیعی هم نمیخای برو خصوصی سزارینت کنن

گفتم مگه دوقلو سزارین اجباری نیست؟
گفت من طبیعی زایمان میکنم

من رو ی ترس و استرس وحشتناکی گرفته بود که نگو
مداوم گریه میکردم
رفتم با شوهرم بیرون صحبت کردم

شوهرم زنگ زد به خانم دکتر پریناتالوژیست که مطبشون بودیم

دکتر آزادی گفت طبیعی واسه بچه هاش خطرناکه
با مسئولیت من سزارینش کن

دکتر اسلامی هم گفت دکتر آزادی خودش بیاد سزارین کنه
من طبیعی زایمان میکنم
دیگه همسرم با دکترای دیگه هم صحبت کرد،اونا گفته بودن
خانمت رو بستریش کن ساعت ۸ شب
شیفت دکتر اسلامی عوض میشه
شاید اون سزارین کنه
همه ی ماماها و پرستارهام با طبیعی مخالف بودن
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۱ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع