۱۰ پاسخ

خانما برا منم دعا کنید که اگه دکتر ختم بارداری بهم بده سز کنه چون درد ندارم با آمپول فشار میگن خیلی اذیت میشی

خداروشکر که سالمین

خداروشکر هم خودت هم گل پسرت حالتون خوبه، خدا نصیب نکنه دکتر نفهم ب ادم، منم سره رضا ۲۴ساعت درد طبیعی کشیدم بعد بردن سز،بردنش ان ای سیو ۳روز اونجا بود گفتن آب نخاعش رو بگیرن نذاشتم مرخصش کردم خداروشکر مشکلی نداشت همش دروغه ک بچه فلانه بیساله،کدوم بیمارستان رفتی

سلام خانما میگم من از وقتی معاینه شدم لخته حالت قهویی تیره ازم دفع میشه خطر ناکه یعنی؟؟

به من تاریخ ۱۳ خرداد دادن بر حسب تاریخ پریودیم میشه ۳۷ هفته و ۳ روز
اما بر حسب انتی میشم ۳۶ هفته و ۶ روز
البته اینم بگم وزن بچم یکم پایین بود گف تو این دوهفته مکمل و تغذیه خوب داشته باش وزن بگیره
بنظرتون دکتر عجله کرده یا نه تاریخ درست داده؟!

دردش چجوری بود؟ درد شدید داشتی؟

عزیزم میشه بگی دردش چجوری بود؟در چه حد بود؟

خداروشکر که بچه ات صحیح وسلامت بغلته .اینا اتفاق ها یعنی معجزه خدا .یعنی خدا حواسش بهمون هست♥️♥️♥️♥️

عزیزممم الهی شکر که الان دوتاتون کنارهم سالمین خدا حفظ کنه گل پسرتو❤️🥹
عزیزم یعنی ۳۶ هفته و چند روز بودی؟!

بچه تکون میخورد؟

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۱ ماهگی
مامان کلوچه🍪👶🏻 مامان کلوچه🍪👶🏻 روزهای ابتدایی تولد
در رابطه با تاپیک قبلیم
من از هفته ی پیش انقبلض و درد شدید داشتم دوبلر ۱۲ ساعت تو بیمارستان نگهم داشتن ولی چون دهانه رحم بیشتر از ۱ سانت باز نمیشد میفرستادن خونه ، اون انقباضای مداوم به بچه فشار آورده بود ، آخر دیگه دیروز ساعت ۴ صب با درد و خونریزی بد از خداب پاشدم و سریع اومدم بیمارستان باز همش ان‌اس تی میگرفتن تا بلخره ساعت ۹ صبح به علت ان اس تی داغون بستری کردن تا ساعت ۲ درد زایمان طبیعی کشیدم ولی رحمم همون دو سامت بود بعد که نوار قلب کامل صاف شد و بچه داشت قلبش می ایستاد یهو دیدم ده نفر ریختن بالاسرم یکی سوند زد یکی آنژیوکت و هر کی یکاری کرد و یه ربعه بردن اتاق عمل و سزارین کردن ، بیشرفا هفته ی پیش باید سزارینم میکردن که نکردن الان بچم بخاطر سهل انگاری اینا رفت ان آی سیو ، بعد با آمبولانس انتقالش دادن بیمارستان قلب رجائی اونجا هم بستریش کردن تو ان آی سیو هم اکو گرفتن ، الانم نمیدونیم جواب چیه چرا چون دکترشون فردا ۱۰ صبح میاد بررسی کنه و نظرشو بگه ، طفلک بچمو ندیدم تو رو خدا دعا کنید حالش خوب باشه چیزیش نباشه 😭
مامان امیر رضا مامان امیر رضا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من 💕 پارت یک
سلام مامانا من چند روزی بود که ورم شدید داشتم یه طرف بدنم بیشتر از اون طرف بود خلاصه آزمایش دادم و چند روزی درگیر این بیمارستان و اون بیمارستان بودم دکتر شخصی خودم میگفتم باید بستری سی دفع پروتیین خطرناکه ولی هیشکی گوش نمی‌داد و می‌گفت خطرناک نیست خلاصه سه شنبه واقعا پف کرده بودم رفتم بیمارستان میلاد تحویلم نگرفتن گفتن برو هیچی نیست طبیعیه باز از اونجا رفتم شماره دو ( که خداروشکررررررر تحویلم نگرفتن به جون خودم اگه اونجا میزاییدم جنازمم بیرون نمیومد ) خلاصه عصبی شدم گفتم من میرم خونه دیگه بیمارستان نمی‌رم هرچی شد بزار بشه خلاصه تا رسیدم خونه ۳ نصفه شب بود 😐 یکم نون و ارده و شیره خوردم و خوابیدم نیم ساعت یه چیزی تو شکمم گفت تق عینه اینکه یه بادکنک بترکه ینی چشمتون روز بد نبینه کل تشک و فرش و همه چی خیس شد تا مادر شوهرم و صدا کردیم و زنگ زدیم مامانم شد ساعت ۴ دیگه سریع سوار شدیم رفتیم سمت بیمارستان .......
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۱ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان نیکان 😍 مامان نیکان 😍 ۱ ماهگی
مامان غوره مامان غوره روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین در نیکان سپیدقسمت‌اول

من در اصل باید ۲۱اردیبهش میرفتم واسه زایمان
چهارروز پیش که رفتم پیش دکترم‌چون خیلی ترسح سبز داشتم دکترم معاینه کرد و قرص داد
دیروز صبح که رفتم حمام قاطی ترشحاتم خون بود دیگه سریع زنگ زدن بلوک زایمان گفتن بیا
ان اس تی گرفتن خوب بود و اینکه سونو رشد و بیوفیزیکال هم دادم همه چی عالی بود دکتر گفت احتمالا واسه معاینه اس
خلاصه ساعت شش از بیمارستان رفتم خونه
خیلی ترافیک بود تا برسیم خونه ۸ شد خیلی کمرم درد گرفته بود رفتم رو تخت دراز کشیدم که بلکه آروم بشم مدام هم بچم سفت میکرد به شدت درد میومد تا اینکه ساعت ۹ یه صدای تق از تو دلم اومد از ترسم بلند نشدم حسم میگفت کیسه آبمه ولی میترسیدم
تا اینکه پنج دقیقه بعد یهو کلی آب ازم ریخت روی تشک
دیگه اولش حسابی ترسیدم و گریه کردم بعدش شوهرم صدا کردم سریع حاضر شدیم جمع کردیم اومدیم بیمارستان از اون طرف هم به دکترم گفتم اونم گفت شما برو من میام
دیگه تا برسیم بیمارستان ساعت ۱۱شد
دکتر زنگ زده بود بلوک زایمان اطلاع داده بود که من دارم میرم با این شرایط
سریع لباسامو‌ در آوردن نوار قلب گرفتن پرونده تشکیل دادن آنزیوکت و سونداژ وصل کردن حاضر و آماده منتظر بودم اتاق عمل بگه بیا
سونداژ اصلااا درد نداشت لیدوکائین زدن
دیگه دردام خیلی داشت زیاد میشد
همسرم‌اومد رضایت داد و پیش بسوی اتاق عمل....