۱۱ پاسخ

عزیزم بچه اولتو چندهفته زایمان کردی

خانما برا منم دعا کنید که اگه دکتر ختم بارداری بهم بده سز کنه چون درد ندارم با آمپول فشار میگن خیلی اذیت میشی

خداروشکر که سالمین

خداروشکر هم خودت هم گل پسرت حالتون خوبه، خدا نصیب نکنه دکتر نفهم ب ادم، منم سره رضا ۲۴ساعت درد طبیعی کشیدم بعد بردن سز،بردنش ان ای سیو ۳روز اونجا بود گفتن آب نخاعش رو بگیرن نذاشتم مرخصش کردم خداروشکر مشکلی نداشت همش دروغه ک بچه فلانه بیساله،کدوم بیمارستان رفتی

سلام خانما میگم من از وقتی معاینه شدم لخته حالت قهویی تیره ازم دفع میشه خطر ناکه یعنی؟؟

به من تاریخ ۱۳ خرداد دادن بر حسب تاریخ پریودیم میشه ۳۷ هفته و ۳ روز
اما بر حسب انتی میشم ۳۶ هفته و ۶ روز
البته اینم بگم وزن بچم یکم پایین بود گف تو این دوهفته مکمل و تغذیه خوب داشته باش وزن بگیره
بنظرتون دکتر عجله کرده یا نه تاریخ درست داده؟!

دردش چجوری بود؟ درد شدید داشتی؟

عزیزم میشه بگی دردش چجوری بود؟در چه حد بود؟

خداروشکر که بچه ات صحیح وسلامت بغلته .اینا اتفاق ها یعنی معجزه خدا .یعنی خدا حواسش بهمون هست♥️♥️♥️♥️

عزیزممم الهی شکر که الان دوتاتون کنارهم سالمین خدا حفظ کنه گل پسرتو❤️🥹
عزیزم یعنی ۳۶ هفته و چند روز بودی؟!

بچه تکون میخورد؟

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۱ ماهگی
زایمان(سزارین ) پارت دوم
بعدش زنگ زدن دکترم ساعت ۱۱شب بود که گفتن وضعیت مو ۳۷هفته بودم دکتر گفت بدین با خودش حرف بزنم با خود دکترم حرف زدم گفتم وضعیت مو که گفت دیگه نرو خونتون بمون بیمارستان بستری شو گفتم نمیخوام نزدیک بیمارستان فامیل زیاد داشتیم رفتیم خونه یکیشون دکتر گفته بود تا وقت نامه امم هر روز برم آن اس تی جمعه ۲۶اردیبهشت ساعت ۱۰از بیمارستان زنگ زدن که بیا آن اس تی گفتم صبحانه بخورم بیام یهو احساس کردم ازم نصف استکان آب ریخت رفتم سرویس دیدم یکم آب با ترشح بزرگ سفید با رگه های قهوه ای اومد نگران شدم زیاد رفتم بیرون به شوهرم و فامیلمون گفتم گفتن شاید کیسه آب باشه رفتیم بیمارستان سریع آن اس تی گرفت خوب نبود معاینه کرد همون یک سانت بودم تست آمینو شور گرفت مثبت شد و من از استرس مردم نامه رو گرفتن و پرستار اومد گفت کیسه آبت سوراخ شده و ۳۷هفته و ۱روز بودم گفت واسه هزینه مشکلی نداری و شاید بچه بره دستگاه گفت زیر ۳۷میره ولی ۴۰هفته هم داشتیم رفته گفتم نه واسه هزینه مشکلی ندارم سریع پرونده تشکیل دادن زنگ زدم مامانم گفتم بیا سریع می‌خوانن ببرن عمل بعدش گوشیم همراهم بود به شوهرم زنگ زدم پشت در بلوک زایمان بود گفتم می‌خوان ببرن عمل بعد دیدم خودشون صدا زدن شوهرمو که برو پرونده باز کن سریع
مامان اِلیسا مامان اِلیسا روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی من پارت دو
بعدش گفتم حتما از رابطه ست به شوهرمم چیزی نگفتم خوابیدم فک کنم اون موقع ساعت ۱۰ شب بود یکو نیم شب بیدار شدم با کمر درد و زیر شکم که تا ۲ تونستم تحمل کنم قابل تحمل بود بعدش نشد و شوهرمو بیدار کردم گفتم دردم میاد ماساژم بده تایم گفت بریم بیمارستان گفتم نمی‌خوام خودش خوب میشه مسیرمون تا بیمارستان یک ساعت راه بود چون خونه ی مادر شوهرم بودم وگرنه بیمارستان به خونه ی خودم نزدیکه خلاصه تایم گذاشتیم که اره کمرم و زیر شکمم هر ۳ دقیقه بصورت بیست ثانیه اینا درد دارم بعدش شوهرم اصرار داشت بریم گفتم بریم ولی به خونه خودمون بریم که اگه یه وقت دردم بیشتر شد برم بیمارستان خلاصه وسایلارو جمع کردیم ساعت ۲ شب راه افتادم ۲و۵۵ دقیقه بود که دردم بیشتر میشد رفتم بیمارستان گفتن سه سانتی با این حال نمیتونم بفرستمت گفتم میخوام برم دوش بگیرم ورزش کنم بعد میام گفت یه ن اس تی هم بگیرم ببینم چجوریه آن است تی گرفت گفت او که دردات خیلی کوچیکن منم تعجب کردم با اینکه دردم زیاد بود بعدش رفتم رضایت دادم که هرچی شد مقصر خودمم و برگشتم به خونم ساعت سه ربع اومدم خونه و من تا ساعت یه ربع مونده به شیش درد داشتم دردام همون تقریبی فاصصلش دو سه دقیقه بود که اخراش یکم دردم بیشتر شد گفته بودم میخوام ورزش انجام بدم که واقعا نشد چون بدنم بی حس بودن نمیتونستم راه برم حالت تهوع داشتم گشنم بود شوهرم منو ماساژ میداد خیلی اروم میشدم برام صبحانه آورد سه لقمه خوردم بعدش برام نسکافه درست کرد گفت بخور که اون موقع دردم بیشتر شده بود بعد احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون که ترسیدم یه وقت کیسه ابم نباشه دیدم خونه و آب یه حالت ژله ای ترسیدم
مامان کلوچه🍪👶🏻 مامان کلوچه🍪👶🏻 ۲ ماهگی
در رابطه با تاپیک قبلیم
من از هفته ی پیش انقبلض و درد شدید داشتم دوبلر ۱۲ ساعت تو بیمارستان نگهم داشتن ولی چون دهانه رحم بیشتر از ۱ سانت باز نمیشد میفرستادن خونه ، اون انقباضای مداوم به بچه فشار آورده بود ، آخر دیگه دیروز ساعت ۴ صب با درد و خونریزی بد از خداب پاشدم و سریع اومدم بیمارستان باز همش ان‌اس تی میگرفتن تا بلخره ساعت ۹ صبح به علت ان اس تی داغون بستری کردن تا ساعت ۲ درد زایمان طبیعی کشیدم ولی رحمم همون دو سامت بود بعد که نوار قلب کامل صاف شد و بچه داشت قلبش می ایستاد یهو دیدم ده نفر ریختن بالاسرم یکی سوند زد یکی آنژیوکت و هر کی یکاری کرد و یه ربعه بردن اتاق عمل و سزارین کردن ، بیشرفا هفته ی پیش باید سزارینم میکردن که نکردن الان بچم بخاطر سهل انگاری اینا رفت ان آی سیو ، بعد با آمبولانس انتقالش دادن بیمارستان قلب رجائی اونجا هم بستریش کردن تو ان آی سیو هم اکو گرفتن ، الانم نمیدونیم جواب چیه چرا چون دکترشون فردا ۱۰ صبح میاد بررسی کنه و نظرشو بگه ، طفلک بچمو ندیدم تو رو خدا دعا کنید حالش خوب باشه چیزیش نباشه 😭
مامان گیسو و گیتی مامان گیسو و گیتی ۱ ماهگی
#زایمان
۱۰ خرداد رفتم بیمارستان ۴۰ هفته و یک روز بودم معاینه انجام دادم با سونو دکتر گفت یک سانت باز شده دهانه رحم برو عصر بیا بستری شو ختم بارداری بده خودت نیاز نیست بمونی دیگ
منم دیگه چون همسرم نبودم نرفتم گفتم صبح زود میرم که ساعت ۳ شب کیسه آب ترکید حالت نشت کرده باشه ازم میرفت
ساعت ۶ آماده شدم برم سمت بیمارستان درد هام کم کم شروع داشت میشد
ساعت ۷ رسیدم بیمارستان. تا کارهامون انجام بدن تشکیل پرونده بدن ساعت شد ۸ ونیم که دیگ فرستادن بخش زایمان ساعت ۹ برام آمپول فشار زدن
دردا هم کم کم شروع شده بود خیلی میترسیدم چون سر دختر اولم خیلی درد کشیدم
ساعت ۹ آمدن معاینه کردن گفتن شدی ۳ سانت به ۴ داره باز میشه
اگر میخوای برات آمپول بی حسی بزنی (اپیدورال ) گفتم نه نمیخوام بعد کم کم داشت دردا بیشتر میشد پشیمون شدم چون دیدم واقعا نمیشه تحمل کرد گفتم برام بزنن که مسئول بیحسی اتاق عمل بود سزارین داشتن نیومد 🤕🤕
دیگه اولش از درد بی تابی میکردم سعی میکردم خودمو کنترل کنم خیلی دردناک بود اتاق بقلی هم زایمان داشت هی داد و بیداد میکرد استرس اونم افتاده بود به تن من 🤕🤕🤕
دیگ برام ماسک اکسیژن گذاشتن منم تند وقتی درد می‌گرفت فقط تند تند نفس عمیق می‌کشیدم ( تا حد امکان سعی کنید چشماتونو ببندید و نفس عمیق بکشید چون باعث میشه درد و کمتر حس کنید )
دکتر هم هر یه ساعت نیومد معاینه میکرد تا ساعت ۱۱ همون ۵ سانت باز شده بودم( خبری از بی حسی نبودکه دلمو خوش کردن الکی ) باعث شده بود درد و نتونم تحمل کنم
خلاصه نمی‌دونم ساعت چند بود دکتر آمد گفت تحمل دردت خیلی خوبه اصلا سرو صدا نکردی دیگ گفتم تازه شدم حتما ۶ سانت ولی دکتر گفت تا دو ساعت دیگ زایمان می‌کنی
بقیه تاپیک بعدی
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل