۱۶ پاسخ

من از وقتی بچه دار شدم
راضی نیستم سر ب تن هیشکی باشه😹فقط واسه بچم میخرم
فقط ی بار ی بسته چوب شور شو دادم بچه فامیل

وای چه بد من بودم نمیگرفتم😂😂😂

در خواست دوستی دادم قبول کن

من یه بار ابن اتفاق حالا نه مث این ولی تو این مایه هابرام افتاد.حالا ادن طرف کمی اشنا بود.
اول که به بچه ش گفتم پیش مامانت باش نیا گم میشی باشه و...دیدم مامانش انگار نه انگاره.
دنبالم اومد.منم خوراکی دخترم و یه خوراکی کوچیک واسه اون حساب کردم.
کلی چیز دیگه هم برداشت اومدم بیرون مامانشو صدا زدم.مامانه اومد داخل مغازه .من و دخترم رفتیم بیرون.
اونم بقیه خوراکیای بچشو حساب کرد و نصفی رو هم گذاشت سرجاش.
اومد بیرون با طعنه گفت خاله ترسید که کل مغازه رو برداری منو صدا زد.
منم با خنده گفتم آره دیگه باید ترسید ازت.بچه تم مث خودت شکمو کردی.حتما بهش یاددادی از زرنگ بازیای خودت

چه مادر بی مسولیتی،من صاحبخونم زنگ میزنه میگن دخترتو بفرستش پیش ما بازی کنه.اسباب بازی میدن بهش بازی کنه.صاحبخونمون طبقه پایینمونه.اونروز دخترم گیرداده بود به عروسکشون اونام میگفتن ببربازی کنه ازدستش نگیر،گفتم به هیچ عنوان فردا یادمیگیره هرجا رفت اسباب بازیه بقیه رو بگیره میخاد ببره خونه،چطور روشون میشه مردم اینقدر پررو و بی اهمیت باشن،یکم تربیت یاده بچهاشون بدن،بچه ازمادریاد میگیره

این میشه تجربه که دیگه با کسی دوست نشی😅😅

من اجازه نمیدم خونواده خودمم بچم رو ببرن مغازه میگم پرو میشه خیلی زشته مادره بایدپولش میدادبهت من بودم ک نمیخریدم براشون ن بخاطر پولش فقط چون متنفرم از این تربیت کردن خانواده ها

باید ب بچه هاش میگفتی صبر کنین مادرتون بیاد و دست بچتو میگرفتی میومدی بیرون🫤

یدونه میگفتی بردارن

بعضی واقعا سیاست دارن 🤣🤣🤣🤣

دفعه دیگه دیدی دوری کن ازش ک تا خونت میان

زنه به جای تشکر باید دنبال بچه هاش میومد خودش حساب میکرد یا نمیزاشت بردارن😐😐

خدا خیرت بده ثوابش نزد خودته

وااااای حق داری بسوزی😂😂😂

چقد پرووو

چه بی تربیت واقعا

سوال های مرتبط

مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۲ سالگی
دور از جون چقدر بعضی از زنا نفهمن رفتم سر کوچه یه دیقه خرید کنم این پسرم میدویید اینور و اونور و گزیه ک نریم خونه به زور بعلش کردم اومدم خریدارو گزاشتم خونه دلم سوخت گریه میکرد دوبازه بردم بیرون گفتم بزار یه دور بزنه رفت یه چوب پیدا کرد از زمین برداشت رفت تو یه پس کوچه من پشت سرش بودم ده دیقه تو اونجا بود هی گفتم بیا هی گوش نداد رفت در یه خونه رو زد سریع رفتم حلوی در معدرت خاهی کردم اوردمش بیرون همچین ک زنه درو بست شروف کرد حیغ و داد ک منظورش با من بود منم عصبی شدم پسرمو به زور بعل کردم ک بیارم بیرون اینم جیغ و گریه میکرد از پس کوچه آوردم بیرون با لج گزاشتمش زمین همچین ک گزاشتم زمین این خورد زمین خود پسرمو میگماااا دوبازه بلندش کردم گوشیمو دادم ک ساکت بشه دیدم یه زنه از اونور داد میزنه میگه بجه رو یواش بزار زمین خاستم یه چیزی بکم گفتم ولش کن اصن تعجب کردم انگار ک من مادر دشمن بچممم ک اون بیاد بگه اینجوری از اونورم اومدم بیردن نزدیک بود بیافته تو جوب ینی هزاااار باااار گفتم غلط کردم زدیم زیر بغل اوردمش خونه انقدرراعصابم بهم ریخته هااااا اصن نمیتونم از جام پاشم کلی کارهم دارم