۱۳ پاسخ

واقعا خوشبحالشوون🥺🥺چقددلم میخواست بعدسالهاامسال بیام امام رضا ولی حیف حیف😔

تصویر

اشکمو درآوردی.چندساله دلم مشهد میخواد شوهرم نمیبرتم.بطلب آقا امسال بیام

منم تلوزیون هم از حرم فیلم میذاره اشکام سرازیر میشه کاش بطلبه برم ده سال بیشتره نرفتم

من مشهدم الان اومدم حرم

منی که اون هفته مشهد بودم🥺🥺🥺

آخ نگو حدود ۳ هفتس از مشهد اومدم چقدر دلم حوای حرم امام رضا رو کرده هوای چای های چایی خونه اش رو مداحی هایی که خادم های چای خانه میخوندن😭😭😭

وای خدا دلم پرکشید.
ما فردا راهی مشهدیم خیلی خوشحالم

سلام رضا شوهرم مرگ بده به عزاش بشینم شوهرمردهول بمیره

واقعا خوشحالم از اینکه مشهد زندگی میکنم الان با خوندن این پیام فهمیدم چقدر خوشبختم که تو این شهرم
حرم امام رضا علیه السلام آرامش محضه
ان شاالله قسمت همه بشه شیرینیشو بچشن

حرف دل منو زدی، خوشبحال مشدیا

واییی منم تازه تاپیک گزاشتم دلم داره میترکه از دلتنگی پارسال این موقع بودم😭😭💔💔

عاره واقعا اتفاقا من همینو به خادمای حرم گفتم خوش به حالتون همیشه کنار حرم امام رضایین
گفتن خوش به حال شماها که از راه دور اومدین امام رضا مهمون نوازه وغریبا رو زودتر به دلشون نگاه میکنه توروخدا برای ماهم دعا کنین
منم گفتم نفرمایین توروخدا شما اینقد ماقامتون بالاس که انتخاب شده ای تو این دم ودستگاه🥺

منم دلم پر میکشه برای امام رضا
سال ۹۸ آخرین باری بود که رفتم
شوهرم همکاری نمیکنه بریم
سال ۹۸ هم تنها رفتم

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
بچها بیاین کمک
من یه مشکلی دارم و حس میکنم الان داره تو زندگیم اثر میزاره من قبل ازدواج خیلی مثبت بودم یعنی واقعا از رابطه سر درنمیوردم و نمیدونستم چ اتفاقی قراره بیوفته و اینکه خانواده خیلی سختگیری داشتم و خودمم خیلی خجالتی بودم بی تاثیر نیس خلاصه با ادمی ازدواج کردم که به شدت گرم بود بعد عقد ازم رابطه میخواست و من نمیزاشتم و میگفتم تا عروسی ن یه بار شوهرم یه داستانی تعریف کرد بماند چ داستانی و بعد از اسرار زیاد من قبول کردم اوایل عروسیمون هم زیاد رابطه داشتیم ولی من بیشتر به خاطر همسرم رابطه داشتم مثل اون گرم نبودم ولی خب بدمم نیومد بعد بچه خیلی رابطمون کمتر شد همسرم خیلی میومد طرفم و من بیشتر پسش میزدم واقعیتش یکم به اندامم حس خوبی ندارم یکم لاغرم و اینکه رو تمیزی و حموم قبل رابطه و بچه خواب باشه و اینا حساس بودم شوهرمم وقتی چند بار میومد و میگفتم نه بهش برمیخورد و باد میکرد الان من به جایی رسیدم که میل جنسیم صفره و شوهرمم یکم سرد شده و تازه فهمیدم این موضوع چقدر تو زندگیمون و اخلاق همسرم تاثیر داره ..به نظرتون چی مصرف کنم میل جنسیم زیاد شه و به همسرمم بدم ..شما بعد بچه این مشکل و داشتین همچین مواقع بچهاتونو چیکار میکنین من همسرم شبا زود میخوابه و روزام درگیر اداره و اسنپ و درسخوندن حتی تعطیلات نمیدونم چجور باید همه اینا رو تنظیم کنم که بین رابطه هامون فاصله نیوفته
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
سه شبه جوشن کبیر میرسه به یا رازق طفل صغیر ، انگار یکی خنجر میزنه به فلبم
آخه چرا من نباید بتونم به رادوینم شیر بدم خدایا
حالا کم خودم غصه دارم شوهرمو مادرم میگن چون دلت میخواست این دخترباشه و نشده ،کفرنعمت کردی خدا نعمت شیردادنو ازت گرفته
یعنی هیچ کس دیگه توی این دنیا نبوده که یه مدت از جنسیت بچه ش ناراحت باشه؟ من اون روزا هم که ناراحت بودم جونم برای این بچه توی شکمم در میرفت یعنی واقعا خدا میحواد منو اینطوری تنبیه کنه؟ اینقده به درگاهش گریه کردم ، نذر کردم امامارو واسطه کردم هرچقدر دستم رسید کمک کردم ، خب خودخدا آرزوی دختروگذاشته بودتوی دلم ،من که خیلی وقته با تقدیرش کناراومدم توی همه روزایی که این بچه توی شکمم بود از خداخواستم فقط سلامت به دنیا بیادوشادزندگی کنه ،حالا حقمه اسن حرفارو هم بشنوم😔😔امروز هرچی سعی کردم نتونستم از سینه م شیربگیرم مثه روانی هاشدم از غروب تا الان، من هنوز امیددارم بتونم شیربدم نباید شیرم خشک بشه
مامان دلوین جون مامان دلوین جون ۳ سالگی
مامان محمدطاها قاسمی مامان محمدطاها قاسمی ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز یه کمک میخوام ازتون
من ازوقتی ازدواج کردم نزدیک به ۶ سال هست که طبقه پایین مادرشوهرم میشینم اوایل همسرم بهش اجاره ماهیانه میداد الان یکساله نمیده مادرشوهرم ازراه پله اش به حیاط ما راه داره ک وقت و بی وقت میاد پایین ک من نمیتونم استراحت کنم خیلی وقتا شده بین منو همسرم اختلاف ایجاد کرده منو همسرم همیشه دعوا داشتیم مادرم یکم ازم دوره منم با دوتا بچه خیلی خسته میشم پسرمم خیلی شیطونه واقعا شبها انرژی ندارم ک بتونم حتی شام بخورم اینجا هیچ کمکی ندارم حتی مادشوهرم نمیاد یه ساعت دختر ۵ ماهمو نگه داره ک من به کارام برسم امروز به همسرم گفتم بیا ازاینجا پاشیم بریم نزدیک مادرم خونه بگیریم اونجا مادرم پسرمو بیرون میبره میاره یا حتی بابام با ماشین میبره بیرون خیلی خوبه برای پسرم اونجا
ولی همسرم میگه پول پیش من میدم ولی تو باید بری سرکار اجاره خونه رو تو بدی
اینم بگم ک احترامات منو مادرشوهرم برداشته شده منم به شدت عصبی شدم دیگه
به نظرتون چیکار کنم؟