💓💓💓💓💓💓💓

واقعا بارداری طبیعی و بچه سالم و صالح نعمتیه که خدا به هرکسی نمیده، کاش قدر دسته گل هامونو که خدا اینجوری بدون دخالت شخص ثالث گذاشته تو بغلمون رو بیشتر بدونیم!

درباره IVF و PGD سؤال می پرسم تک و توک کسی جواب میده ...
هزینه فقط یه آزمایشش 30 تومنه که تازه ببینن آیا میشه کاری کرد یا نه ...

اولین بار دخترخاله ام بعد از کلی آزمایش روی یکی از برادراش فهمیده بود ناقل یه بیماری ژنتیکیه و بهمون گفت که همه دخترخاله ها هم باید آزمایش بدن که ناقل هستن یا نه ...
من همیشه دلم میخواست زود ازدواج کنم، وقتی با همسرم آشنا شدم، گفتم پسرهای خانواده ما ممکنه همچین مشکلی داشته باشن با اینکه هنوز آزمایش نداده بودم، با توجه اطلاعات کمی که داشتم گفتم درمانی هم نداره؛ ۲سال تمام به خاطر اینکه خودش و خانواده اش عاشق فرزند پسر بودن ، از هم فاصله گرفتیم و من دچار افسردگی و خونه نشین شدم و اونم خودشو زد به بی خیالی و خوشگذرونی و ادامه زندگیش ...
تو فاصله اون ۲سال چندبار برای آزمایش ژنتیک و مشاوره پیش دکترای چند تا مرکز رفتم و فهمیدم منم ناقلم متأسفانه ...
به کسی نگفته بودم و خودم می رفتم دنبالش ...
اون روزی که جواب آزمایش رو گرفتم، رو نیمکت تو حیاط بیمارستان بقیه ا... نشسته بودم، بیدارِ بیدار بودم، خواب نمی دیدم!
سردرد گریه فشار عصبی هیچ کدوم نمیتونست مشکلمو حل کنه و دردم کم کنه چون خدا منو اینجوری آفریده بود!

ادامه در کامنت ها 👇

تصویر
۸ پاسخ

کاش شماهایی که سالم هستین و بچه های سالم دارین، شکرگزار باشید و به دلایلی برای خودتون موجهه، جگرگوشه هاتونو از بین نبرید و به این فکر کنید بعضیا مثل من آرزوشونو یه بار دیگه طبیعی اقدام کنم و همون بار اول مثل هر 2باری که باردار شدم باردار شم و بچه ام سالم و سلامت باشه و به دنیا بیاد! 🌈⛅☀

من سال ۸۲ ازدواج کردم و تا سال ۸۵ دنبال بچه دار شدن بودیم که بنا به دلایلی نشد و همسرم و من تصمیم گرفتیم بقیه عمرمون رو بدون بچه و کنار هم بگذرونیم ...
تا اینکه سال ۴۰۱ برای آزمایش کرونا به بیمارستان میلاد تهران مراجعه کردم و درنهایت ناباوری به جای کرونا آزمایش بارداری من مثبت اعلام شد ....
من همه زندگیم رو سپردم به دستان قدرتمند خداوند توانا ...
و تا به امروز بهترینها در بهترین زمانها و مکانها برام اتفاق افتاده ...

بازم خداروشکر خدا بهت یه پسر سالم داده
ان شاالله خدا حفظش کنه

🥲قربون دلت برم‌خب
الهی ک این نی نی به صلاحت باشه که دختر نااااز و تپلی باشه و عین مانا عجیب و غریب و بامزه بشه😍😍🥲

عزیزم چن سالگی ازدواج کردی

عزیزم خدا رو شکر که به کل پسر داری حتما قسمت و تقدیر ما هم اینجوری بوده منکه راضیم به وجود کل پسرم با تمام وجودم عاشق بچه هستم ولی چاره چیه

شکر ک یه گل پسر سالم داری گلم انشالله خدا حفظش کنه
انشالله تن همه کوچولوها سلامت باشه

چ مشکلی داری
متوجه نشدم
الان بچه اولت سالمه از کجا فهمیدی سالمه و ازمایشی

سوال های مرتبط

مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
خسته ترینم🥲

امروز از ۸ صبح بیدار شدم و متوجه بیحالی پسرم شدم😮‍💨
صبحانه خوردیم و دیدم نخیر تک سرفه هایی داره🙃
حالا من ساعت ۹ صبح نیرو کمکی هماهنگ کرده بودم که بیاد🙂
دیگه به همسرم گفتم نمیشه کنسل کنم و هزار تا کار دارم گفت خودم میبرمش دکتر🙂‍↔️
خلاصه از روز قبل هم یه کار مهم قول داده بودم روی سایت انجام بدم😟
یه لحظه احساس درماندگی که کردم که الان چرا باید پسرم مریض بشه و دغدغه به دغدغه های دیگه م اضافه بشه، اولش یکم دور خودم پیچ خوردم و رفتم تو فکر 🤔
بعد یه نیم ساعتی و کمی غر زدن به همسرم که چرا من همیشه اینقدر کارام بهم گره میخوره😐
بعدش به خودم اومدم و گفتم چه فایده فقط دارم وقت رو از دست میدم، شده دیگه فایده نداره مهمونی شنبه رو که نمیتونی کنسل کنی روز قبل کلی خرید انجام داده بودم که روی دستم میمونه🫠
خلاصه خانم کمکی اومد و کارای خونه رو بهش توضیح دادم و این بخش رو سپردم به ایشون 😌
بعد پسرم و همسرم رو راهی کردم برن دکتر🙃
خودمم بدو بدو رفتم سراغ لپ تاپ کاری که قول داده بودم رو انجام دادم خیالم از بابت اون راحت شد🤨
رفتم سراغ کمکی و کلی بهش کمک کردم که کارا زودتر بره جلو😩
در مجموع الان خسته ترینم و یه پسر کوچولو مریض هم روی دستم مونده🥺
البته مهمونی شنبه دورهمی دوستانه بدون بچه هاست و گرنه اگر قرار بود بچه ها هم باشن قطعا کنسلش میکردم که خدای نکرده بچه ای مریض نشه😓
این بود امروز ما 😱
شما چه خبر؟!
مامان علي محمد مامان علي محمد ۴ سالگی
امشب علیمحد رو برده بودیم بیرون و دلش فست فود میخواست رفتیم فود کورت ترک مال ی بخشی از اونجارو خانه بازی کردن برای بازی بچه ها
علیمحمد که اونجا رو‌دید بیخیال غذا شد و رفت برای بازی
ماهم درست کنار اونجا نشستیم که دید داشته باشیم
علیمحمد با ی پسر همسن خودش داشتن شن بازی میکردم که اون بچه به زور وسایل رو از علیمحمد میگرفت و علیمحمد هم عصبانی شد و ی مشت شن پاشبد رو صورت بچه🤦🏻‍♀️حالا پدر بچه به سرعت دوید تو و ی سیلی زد به علیمحمد و چون علیمحمد تا به حال نه از من و نه از پدرش همچین حرکتی ندیده هاج و واج مونده بود ما خودمونم حیرون موندیم از عکسالعمل این عاغا
بعدشم هی میگفت که وقتی بلد نیستین بچه تربیت کنین چرا این وحیشی رو میارین خونه بازی همسرم به شدت عصبی شدن ولی من نذاشتم هیچ واکنشی نشون بدن و خودم بهشون گفتم که آقا اینا بچه هستن و شما حق نداشتین که دست رو بچه من بلند کنین و بعد از اون هم بچه رو وحشی خطاب کنین به نظرم تو تربیت خود شما خیلی کوتاهی شده که به ی بچه ۳۰،۴۰سال کوچیکتر از خودتون دست بلند میکنین چون بچه اون عاغا هم اصلا چیزیش نشده بود و الکی داشت کاسه داغ‌تر از آش میشد
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم
مامان ۲ تا گل دختر مامان ۲ تا گل دختر ۳ سالگی
من واقعا نمیدونم از حسادت و چشم زخم های زن داداش ام چیکار کنم!!!
سر هر مورد از زندگی ما حرفی بزنه و تعریفی بشه و نظری بده فرداییش کلا اون مورد عکسش اتفاق میفته،همیشه امتحان کردم کلا وقتی خونمون میاد مرموز هست و انرژی منفی میاره و بین من و همسرم اختلاف میفته و یا بچه ها کلا اخلاق و نظمشون بهم میریزه و ...
یه نمونه دخترم ۷ ماه بیشتر بود مرتب و هر روز مهد میرفت یه بار زن داداش ام گفت ارغوان چه فرق کرده از وقتی میره مهد و همه چیز بلد شده و خیلی مثبت بوده براش و منم میخوام دخترم رو همون مهد دخترت ببرم و... از فرداش دخترم افتاد به جیغ و گریه و داد که مهد نمی خوام برم و ار کاری کردیم جایزه و توجه بیشتر مربی و ... اما افاقه نکرد الان ۱ ماه بیشتر هست که نمیره مهد و خونه الکی وقتش رو میگذرونه خدایی مهد مفید بود براش اما الان با اینکه من براش وقت میذارم اما خوب بودن تو یه مهد کودکانه و جمع و اموزشی خوب بود براش...
خلاصه خدا لعنت کنه هر کی که به زندگی یکی دیگه چشم داره و حسادت میکنه!
به همه چیم گیر میده و دقت میکنه ها مارک لباس خودم و بچه ها و سبک چیدمان و خرید و کتاب و .... همه چی کلا زوم کرده روم! یه بار بهش توپیدم گفتم رو لباس و وسیله باز بچه ها یکم تنوع بده چه کاریه همش کپی می کنی!
خلاصه گرفتار شدیم از دستش اساسی! رو ماشین و رفتار شوهر و خونهو ... همه چی نظر میده!حالا هم بچه اش که بارداره پسر شده هی چپ و راست از خوبی های پسر دار شدن میگه و همش میگه وای اگر دختر میشد این یکی بچم باید چیکار میکردم!!و یا میگه تو هم برای خودت فکر پسر و محکم کردن جات باش پسر یه چیز دیگه ست ... منم گفتم من جا پام شل نیست 😂 و اینکه جنسیت برام مهم نیست فرزند سالم و صالح و به جایی رسوندنش برام مهم تر