سوال های مرتبط

مامان عشق💚 مامان عشق💚 ۳ سالگی
سلام مامانا توروخدا هرکی میبینه تا اخر بخونه اگ کسی تجربه مشابه داره کمکم کنه😭
حدود ی هفته ده روز پیش دقیقا شب تولد امام رضا خاسم پسرم ببرم بیرون بهونه گوشی گرف ک بده بازی کنم گفتم ن الان وقتش نیس بریم بیرون اومدیم و شروع کرد ب گریه و جیغ منم اولش چیزی نگفتم شروع کردم حاضر شدم گفتم تو نمیای من برم جیغ زد ک نرو منم لباسم دراوردم گفتم اصلا نمیخاد بازم گریه کرد انقد گریه کرد سرش داد زدم از اتاق رفتم بیرون ناخوداگاه درو محکم بستم همون شب از خاب پرید گف مامان دویتم درو محکم بست همه جا لرزید من میترسم چندروز بعدشم دوباره دعواش کردم دوره پی ام اس بودم دس خودم نبود حالا هرشب بیدار میشه ک خاب دیدم میترسم تو روز همه جای خونه دنبالم میدوعه میگ نرو من میترسم خاب ببینم دارم از درون متلاشی میشم انقد خودمو سرزنش کردم انقد ک نمدونم چیکار کنم هزینه مشاورم خیلی بالاس زنگ زدم میگ نیم ساعت ۷۵۰ با ی جلسم ک راهکار نمیدن واقعا سردرگمم کسی میدونه چیکار کنم توروخدا خاهرانه راهنماییم کنین 🥺🌹
مامان قند عسلام مامان قند عسلام ۳ سالگی
من ادمی هستم که حتی دلم نمیاد با لحن بد وصدای تند با بچه ها صحبت کنم چه بچه خودم چه دیگران یه همسایه داریم دو ساله از دستش مینالم یه دختر داره بخدا به معنی واقعی وحشی ده بار دخترم از رو دو چرخه پرت کرده پایین دندون پسرم کبوند به در حیاط لثه ش پاره شد اما چیزی نگفتن فقط در حد گله پیش مادرش کردم مادرم اینقدر بی عرضه حتی یه بارم یه ببخشید ساده از دهنش بیرون نیومده بخدا درگیر خونه تکونی بودم حیاط وسایل میشیتم مادر اون بچم پنجره تمیز می کرد دخترش اومده بود جلوی در حیاط خونم کلی با پا رفت رو دستای دخترم کل در خیاط با سنگ خط خطی کرد نگفت نکن هزار تا گوجه پرت کرد جلوی در اما نگفت نکن اینا بماند امسال باز اذیت کردنای دخترش ادامه پیدا کرد با دوچرخه زد به اسکوتر دخترم دخترم افتاد وسط کوچه منم دیگه نتونستم خودموکنترل کنم گفت یه بار دیگه بزنی به قران میزنمت بدم میزنمت گذشت تا امروز اومد کلی در زد ودخترم گفتم بازی نکن باهاش گفت فقط یه کم در عرض یه ثانیه با عر دوتا دستش موهای پسرم گرفت پرت زمینش کرد مادرش پاشد یه سیلی کوچولو بهش زد من شوک هیچی نگفتم بچه ها رو آوردم تو حیاط دخترم شلنگ آب گرفت تو رو خدا یه کوچولو جلو درو بشورم گفتم باشه دخترم مثل خر داد میزد میخواد من خیس کنه مادرشم پاشد جلو دخترش ایستاد ببینم چه جوری خیست می کنه دخترشم به پسرم حرفای زشتی زد چشاشو ببین چقدر زشته اینش اینجوری اونش اونجوری منم دیگه خودمونتونستم کنترل کنم دیودم سمتش موهاش گرفتم مادرش یه مشت زد تو دستم حق نداری به بچم دست بزنی دیگه قاطی کردم یه سیلی محکم کوبوندم به صورت دخترش وخودشو هل دادم اونم مثل وحشی ها حمله میکرد خلاصه منم کم نیاوردم شوهرش اومد من مادر شوهرم محکم هل میداد گم