خسته ترینم🥲

امروز از ۸ صبح بیدار شدم و متوجه بیحالی پسرم شدم😮‍💨
صبحانه خوردیم و دیدم نخیر تک سرفه هایی داره🙃
حالا من ساعت ۹ صبح نیرو کمکی هماهنگ کرده بودم که بیاد🙂
دیگه به همسرم گفتم نمیشه کنسل کنم و هزار تا کار دارم گفت خودم میبرمش دکتر🙂‍↔️
خلاصه از روز قبل هم یه کار مهم قول داده بودم روی سایت انجام بدم😟
یه لحظه احساس درماندگی که کردم که الان چرا باید پسرم مریض بشه و دغدغه به دغدغه های دیگه م اضافه بشه، اولش یکم دور خودم پیچ خوردم و رفتم تو فکر 🤔
بعد یه نیم ساعتی و کمی غر زدن به همسرم که چرا من همیشه اینقدر کارام بهم گره میخوره😐
بعدش به خودم اومدم و گفتم چه فایده فقط دارم وقت رو از دست میدم، شده دیگه فایده نداره مهمونی شنبه رو که نمیتونی کنسل کنی روز قبل کلی خرید انجام داده بودم که روی دستم میمونه🫠
خلاصه خانم کمکی اومد و کارای خونه رو بهش توضیح دادم و این بخش رو سپردم به ایشون 😌
بعد پسرم و همسرم رو راهی کردم برن دکتر🙃
خودمم بدو بدو رفتم سراغ لپ تاپ کاری که قول داده بودم رو انجام دادم خیالم از بابت اون راحت شد🤨
رفتم سراغ کمکی و کلی بهش کمک کردم که کارا زودتر بره جلو😩
در مجموع الان خسته ترینم و یه پسر کوچولو مریض هم روی دستم مونده🥺
البته مهمونی شنبه دورهمی دوستانه بدون بچه هاست و گرنه اگر قرار بود بچه ها هم باشن قطعا کنسلش میکردم که خدای نکرده بچه ای مریض نشه😓
این بود امروز ما 😱
شما چه خبر؟!

تصویر
۳ پاسخ

خسته نباشی عزیزم
خدا قوت بهت 🤗😚
ان شاالله که گل پسری زودتر حالش بهبود پیدا کنه
امروز ما به بخشی از کارهای خونه طی شد غروب هم یه سر گل دختری رو بردم خانه ی بازی بلکه بازی کنه حال و هواش عوض بشه

خداقوت عزیزم

منم الان بشدت عصبیم(تاپیک گذاشتم از اخلاق زشت همسر)
الانم بابت تولد همسر پدر مادرم و یکی از دوستان که بهش میگیم خاله دارن میان خونمون
قرار بود امشب مهمون دعوت کنم همسرم گفت فردا صبح میخواد کوه بره و خسته میشه، گذاشتم هفته بعد دعوت کنم ک الان میان بصرف چای و میوه

منم از دیشب توی شب دخترم بالا اورد و گفت دلم درد می‌کنه من از ویروس وحشت دارم قرار بود فردا بریم دورهمی فامیل ولی انگار کنسله و خیلی ناراحتم که جمعه باید توی خونه مریض داری کنیم دخترمم همچنان بالا میاره و منتظرم شوهرم از سرکار بیاد ببریمش دکتر امیدوارم به همینجا ختم بشه و بدتر نشه

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۳ سالگی
از شدت پادرد و کمردرد خوابم نمیبره
ما با چند تا از فامیل یه دورهمی کوچیکی داریم که متاسفانه یک چند هفتس به هم ریخته اول که همه سفربودن بعد یکی مریض بود بستری شد یک نفرم پاش شکسته بود منم در حال از شیر گرفتن دخترم بودم
دیگه این هفته گفتم کارامو زودتر به هم برسونم که امروز مهمونی بگیرم
حقیقتا مهمونی حدود بیست نفر با دو تا بچه کوچیک و بدون کمکی داشتن خیلی سخته
بهرحال دوست داشتم دورهم جمع بشیم دیروز یه مقدار از کاراموانجام دادم دیگه میدونستم امروز فردا پریود میشم
بعععله صبح با کمردرد بیدارشدم و ..‌.
گفتم چه کنم دعوت کنم نکنم دیگه موهمونامو برای شام دعوت کردم
ساعت ۸ونیم شروع کردم صبحانه بچه هارودادم
دور و برو یه مقدار مرتب کردم
کیک کدو حلوایی پختم
ناهار برای بچه ها عدسی گذاشتم
کلی ظرف روی هم انبار شد که شستم
توی اتاقا رو‌گرد گیری کردم
و از تقریبا ساعت سه سوپ جو گذاشتم
که جو هم از دیشب خیس کردم و کامل نرم شده بود
قیمه گذاشتم
در این حین مدام ظرف کثیف میشد میشستم
و نق نق و بغل و دعوا و جیش و .... کارای بچه ها هم بماند
......‌
و این کارا انقدر زیاد بود که من کل مهمونی سر پا بودم
اما عوضش بچه ها کلی با بچه های مهمونا بازی کردن
برای منی که سالها توی غربتی بدم که هیچ اشنایی نداشتم این جمع شدنا با همه ی سختیاش خوشاینده
مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 ۴ سالگی
💓💓💓💓💓💓💓

واقعا بارداری طبیعی و بچه سالم و صالح نعمتیه که خدا به هرکسی نمیده، کاش قدر دسته گل هامونو که خدا اینجوری بدون دخالت شخص ثالث گذاشته تو بغلمون رو بیشتر بدونیم!

درباره IVF و PGD سؤال می پرسم تک و توک کسی جواب میده ...
هزینه فقط یه آزمایشش 30 تومنه که تازه ببینن آیا میشه کاری کرد یا نه ...

اولین بار دخترخاله ام بعد از کلی آزمایش روی یکی از برادراش فهمیده بود ناقل یه بیماری ژنتیکیه و بهمون گفت که همه دخترخاله ها هم باید آزمایش بدن که ناقل هستن یا نه ...
من همیشه دلم میخواست زود ازدواج کنم، وقتی با همسرم آشنا شدم، گفتم پسرهای خانواده ما ممکنه همچین مشکلی داشته باشن با اینکه هنوز آزمایش نداده بودم، با توجه اطلاعات کمی که داشتم گفتم درمانی هم نداره؛ ۲سال تمام به خاطر اینکه خودش و خانواده اش عاشق فرزند پسر بودن ، از هم فاصله گرفتیم و من دچار افسردگی و خونه نشین شدم و اونم خودشو زد به بی خیالی و خوشگذرونی و ادامه زندگیش ...
تو فاصله اون ۲سال چندبار برای آزمایش ژنتیک و مشاوره پیش دکترای چند تا مرکز رفتم و فهمیدم منم ناقلم متأسفانه ...
به کسی نگفته بودم و خودم می رفتم دنبالش ...
اون روزی که جواب آزمایش رو گرفتم، رو نیمکت تو حیاط بیمارستان بقیه ا... نشسته بودم، بیدارِ بیدار بودم، خواب نمی دیدم!
سردرد گریه فشار عصبی هیچ کدوم نمیتونست مشکلمو حل کنه و دردم کم کنه چون خدا منو اینجوری آفریده بود!

ادامه در کامنت ها 👇
مامان آقای کوچک مامان آقای کوچک ۴ سالگی
یه چیزی الان یادم اومد گفتم این جا بگم
چند روز پیش رفته بودم مغازه یه خانمه ام با دختر کوچولوش بود پیرهن تنش کرده بود ولی زیرش فقط پوشک پاش بود 🥴😦 بچه نشسته بود علاوه بر این که پوشکش زرد شده بود از جیش تا فیهاخالدونش پیدا بود 😔😔
اینو برای مامانای دختر دار می‌نویسم هروقت پیرهن تن دسته گلاتون میکنین روی پوشک حتما یه شورت عینکی یا پاچه دار بپوشونین به غیر از اینکه اون پوشک ممکنه جایی که میشینن رو نجس کنه به فکر بهداشت بچه هاتون باشین خدایی نکرده هزار تا میکروب وارد بدنشون میشه و اینکه به بچه نمیتونی بگی چه مدلی بشین توی این وضعیت با آدمای بیمار جنسی ماها باید مراقب بچه های معصوممون باشیم .حتی برای بچه های که از پوشک گرفتینم به جز شورت یه شلوارک پاشون کنین .من خودم با ۳۴سال سن که میتونم نشستنم کنترل کنم باز اگه پیرهن کوتاه یا دامن کوتاه بپوشم توی مراسم یا مهمونی زیرش حتما یه شورتک می‌پوشم
توی کشور های دیگه ام دقت کنین مثلا کره و ...همین کارو انجام میدند منظورم اینه ربطی به تعصب و اینا نداره